تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
من به سینما علاقهمندم؛ یعنی اینک نزدیک به پانزده است که سعی میکنم در وهله نخست فیلم ببینم، در وهله دوم فیلم خوب ببینم، در وهله سوم درباره فیلمهایی که میبینم و حتی نمیبینم، اطلاعاتی ولو جزئی و در حد ریویوهایی که نویسندگان مجلات سینمایی در هنگام جشنوارههای ایرانی و خارجی مینویسند ـ داشته باشم و در وهله آخر نقدهای منتقدین معروفی را که به سبک نقد و گردش قلمشان علاقهمندم و متنهای منتقدین ناشناسی را که در مجلات معروف نقد مینویسند، بخوانم. البته این چرخه، وهله دیگری نیز دارد که عموماً به بنبست میخورد و آن خواندن کتابهایی است با موضوع سینما، و البته با قید تخصصینبودن تا منِ مخاطب عام نیز بتوانم با خواندن آن درکی انضمامیتر از سینما و فیلمهای محبوبم پیدا کنم.
بگذارید سادهتر بگویم: من نه سینماگرم و نه تحصیلکرده رشته سینما و هنرم، اما بهعنوان دانشجویی دوستدار هنر هفتم، پیگیر اخبار سینما و اکران فیلمها هستم و فراتر از آن به عنوان دانشجوی علوم سیاسی، به تأثیرات سیاسی و اجتماعی سینما و تعامل این هنر/رسانه/ صنعت/ نهاد اجتماعی با ساحات دنیای مدرن امروزی: فرهنگ/ اقتصاد/ سیاست حساسیت دارم و دوست دارم بدانم که چگونه با دیدن برخی فیلمهای سینمایی میتوان به درکی جامعتر از اجتماعات بشری در آن دوران خاص تاریخی رسید.
بسیار خواندهایم و شنیدهایم که هنر آینهای بازتابدهنده عصر و دوران خود است و هنرمند آن انسانی است که با نگاهی دیگر و با حساسیتی متفاوت از عوامالناس، به نحوی هنرمندانه زمانه را تحویل مخاطب میدهد و او را با ریزهکاریها و زوایایی از زندگی مواجه میسازد که انسان در حالت معمولی، قادر به درک و فهم و یا انتقال آن به دیگری نیست؛ ولو خود عامل بدان باشد. من قصد ندارم بگویم این سخن بی چون و چرا درست است و میدانم که دیگرانی هستند که مخالف این نگرشاند، اما با فرض پذیرش صحت این سخن، میخواهم از مشکلی بنویسم که گریبانگیر علاقهمندانی به سینما چون من است و آن کمبود کتابهایی است که درباره تأثیرات سینما، چرخه اقتصادی آن، غنای هنری آثار سینمایی، نسبت آن با سیاست و نقش آن در روابط بینالملل و ... با زبانی ساده و به دور از تکلفی که خلق آثار تخصصی میطلبد به رشته تحریر در آیند تا همان مخاطبی که کتب تاریخ و ادبیات و ... را میخواند، بتواند کتابهای سینمایی را نیز مشتاقانه مطالعه کند.
واقعیت امر آن است که امروزه دیگر مانند دو دهه پیش نیست که مخاطبین سینما تنها چند مجله مانند «فیلم» و «دنیای تصویر» و ... را برای خواندن درباره سینما بتوانند انتخاب کنند. هم میزان مجلات و وبسایتهای سینمایی افزایش یافته است و هم تعداد علاقهمندان به سینما که اخبار سینما را در صفحات شخصیشان در شبکههای اجتماعی منعکس میکنند، رو به فزونی است. باید به این واقعیت نیز اما اشاره کرد که بسیاری از منتقدین درجه یک ایرانی نیز اینک کمتر مینویسند؛ اگر نگوییم دیگر اصلاً نمینویسند. از بابک احمدی که عمرش دراز باد بگیر تا ایرج کریمی که خدایش او را رحمت کند. این است که کنکاش و تأمل جدی برای خواندن مطالبی نغز و قابل اعتنا درباره فیلمهای ایرانی و خارجی، میشود عذاب الیم و در نبود آن کتابهای جاندار جانانه در واقع میشود قوز بالای قوز.
من گمان میکردم که در فهم چنین مشکلاتی تنهایم و یا همفکران اندکی دارم. تا اینکه بهطور اتفاقی سخنان سیدحسن حسینی منتقد و پژوهشگر سینما را خواندم که بهمناسبت ترجمه کتاب «منتقدان فیلم آمریکا» از بحران مخاطب کتابهای سینمایی و نیز مرگ قریبالوقوع این دسته از کتابها خبر داده بود و اضافه کرده بود با ادامه این شرایط باید منتظر مرگ نقد سینمایی نیز بود. حسینی در همین سخنرانی به موضوع مهمی نیز اشاره کرده بود: «در سالهای پس از انقلاب اسلامی در ایران اتفاق تلخی افتاد که باعث شد خواندن نقد جایگزین دیدن فیلم شود و آن از بین رفتن امکان دیدن فیلم بود. همین مساله باعث شد تا از سر ناگزیری ترجمههای سینمایی شکوفا شود.» این سخن آخر جناب حسینی را من البته با گوشت و پوست و استخوانم حس کردهام، زیرا خود یکی از قربانیان این وضعیت بودهام. منِ خواننده پر و پا قرص مجلات سینمایی، در دهه هشتاد وضعیتی عجیب و غریب را تجربه کردم: داستان، ضعف و قوت و بازیهای بازیگران بسیاری از فیلمها را، ندیده، میدانستم و حتی به دیگرانی پیشنهاد میدادم که نه فلان فیلم را نبین، بیمایه و بد است. مخاطبم میپرسید: آ، تو این فیلمو دیدی؟ داریش؟ جواب من با خندهای تصنعی و چهبسا تکبری تقلبی، این بود که نقدش را خواندهام. این بلایی است که اینک و با مرور نام خیل فیلمهایی که با خواندن خلاصه و نقد آنها، شعف تماشایشان در من فرو خفت و یا گرهگشاییهایشان در حین تماشا به یادآوری خاطرات نقدخوانیهای ماضی تقلیل یافت، آن را بهتر متوجه میشوم. اما جدا از این ضعف اکران فیلم خارجی در ایران که البته حتی گریبان سینمای داخلی را نیز گرفته است، واقعیت تلخ دیگر قلّت انتشار کتابهایی با موضوع سینما برای مخاطب عام است که دیگر حتی اجازه نمیدهد آن تعداد اندک مخاطبین هنوز به کتاب وفادار مانده و در عین حال علاقهمند به سینما، به پیوند کتاب و سینما، حتی فکر کنند.
شاید بگویید بیش از حد اغراق میکنم. اندکی اغراق را خود نیز میپذیرم، اما بگذارید چند مثال بزنم تا بهتر منظورم را برسانم. جناب حمیدرضا صدر، تنها کارشناس فوتبال نیست، بلکه نویسنده کتاب ارزشمند «درآمدی بر تاریخ سیاسی سینمای ایران» نیز هست که حدود چهارده سال از چاپ آن بههمت نشر «نی» میگذرد و امروزه روز دسترسی به چاپ انگلیسیزبان این کتاب سادهتر از دسترسی به چاپ فارسی آن است؛ همانطور که من توانستم متن انگلیسی آن را در حراج کتابهای هزار تومانی خریداری کنم.
صحبت انگلیسی و فارسی شد؛ بد نیست به این نکته هم اشاره کنم که عدم اکران فیلمهای خارجی در ایران به معنای ندیدن آن نیست، بلکه امروزه به لطف اینترنت و زیرنویسهای جورواجور فارسی و شبکه گسترده و غیرمتمرکز قاچاق فیلم! بسیاری از فیلمهای روز جهان در دسترس تماشاگر ایرانی هست، اما واقعیت آن است که ترجمه کتابهایی درباره سینما، بسیار سختتر از آمادهسازی زیرنویس فیلم است و با وضعیت فعلی تألیف کتابهای فارسی درباره سینمای ایران و جهان باید گفت انگار نوشتن کتاب درباره سینما برای نویسندگان ایرانی از ترجمه و زیرنویسنویسی نیز دشوارتر است. البته در این وانفسا هستند هنوز کسانی که به این مسئله میاندیشند و در این حوزه گامهای مثمرثمر نیز بر میدارند. درباره ترجمه میتوان به کتاب خواندنی «تاریخ سینمای ایتالیا» (۱۳۹۲) که به همت نشر «افق» به بازار کتاب عرضه شده است، به ترجمههای دو جلد از مجموعه «گزیده مقالات اساسی کایه دوسینما» با ترجمه کاظم فیروزمند و ماهیار آذر از طرف نشر «آگه» و یا به کتابی با تیتر جذاب «هالیوود چگونه کار میکند؟» که نشر «تیسا» منتشر کرده است و من امیدوارم این کتاب نیز به سرنوشت همان فیلمهای ندیده دچار نشود و من بتوانم هرچه زودتر آن را بخوانم اشاره کرد. مجموعه ترجمه فیلمنامههایی نیز که نشر «نی» از فیلمهای معروف راهی بازار کرد، البته سالهاست کمتر در دسترس مخاطبین قرار میگیرد؛ هر چند آن سنخ کتابی که من در پی اثبات لزوم حضور جدیتر آن در میان کتابهای ایرانی هستم، ترجمه فیلمنامهها که البته در نوع خود بسیار ارزشمند و قابل تقدیر است، نیستند.
در زمینه تألیف اما اگر از مجموعه آثاری که در واقع گردآوری نقدها و مشخصات فیلمهای برخی سینماگران خاص نظیر بیضایی، کیمیایی، حاتمی، مهرجویی و ... است و به ابتکار منتقدینی پیشگام چون زاون قوکاسیان، عباس بهارلو و ناصر زراعتی تهیه شدهاند، بگذریم، کمتر شاهد آن بودهایم که نویسندهای سینمایی قلم به دست بگیرد و کتابی درباره موضوعات متنوع سینمایی تألیف کند که مخاطب با خواندن آن از نقدخوانیهای معمول مجلات سینمایی فراتر رود و با عمق و وسعت بیشتری به فیلمی، سینمایی و یا فیلمسازی توجه کند. فرض کنید فیلمی چون «پدرخوانده» با آن ابعاد عظیم هنری، و با بنمایههای سیاسی و اجتماعی خاص خود، این قابلیت را ندارد که فراتر از اظهار لطف منتقدین ایرانی در نظرسنجیهای دهساله مجله «فیلم» درباره بهترین فیلمهای تاریخ سینما به آن، موضوع کتابی در همین زمینه قرار بگیرد و یا سینمای اصغر فرهادی که هم منتقدین را راضی میکند و هم مخاطب مردمی دارد، نباید در بازار کتاب جایگاهی ویژه داشته باشد؟
البته برای آنکه دچار مطلقگویی هم نشوم به چهار نمونه از کتابهای سینمایی نویسندگان ایرانی هم اشاره میکنم که کتابهای بسیار خوبی نیز هستند و آخری را اندکی بیشتر معرفی میکنم. نخست کتابی که سعید عقیقی با نام «نگاهی به سینمای معاصر» (۱۳۹۳) به همت نشر «آمه» راهی بازار کتاب کرده است و میکوشد با بررسی تحلیلی فیلمهای شاخص سینمای جهان در سال ۲۰۱۱، جریانهای گوناگون سینمای معاصر را پیگیری کند؛ دیگری کتاب «سینمای دهه شصت در گفتگو با مدیران سینمایی» (۱۳۹۴) درباره سینمای دهه شصت ایران که میدانیم موافقین و مخالفین دوآتشهای نیز دارد و این کتاب در گردآوری مدارک قابل استناد و سخنان صریح مدیران آن عصر، موفق بوده است؛ سومی کتاب «خاطره شهر» (۱۳۹۴) که نویسندگان آن نسبت شهر و سینما را در فیلمهای سینمایی دهههای ۴۰ و ۵۰ ایران مورد توجه قرار دادهاند و چهارمی «برگزیده یک قرن موسیقی فیلم» که پرویز جاهد، منتقد سینما و فیلمساز ایرانی آن را به رشته تحریر درآورده است و در ادامه اندکی به مضامین آن خواهم پرداخت.
وقتی از اهمیت انتشار کتابهایی درباره سینمای ایران سخن میگوییم، شاید یکی از کتابهایی که تأثیر فراوانی بر این قضاوت داشته است، «نوشتن با دوربین» باشد که مشتمل بر چند مصاحبه پرویز جاهد با ابراهیم گلستان است. «نوشتن با دوربین» اگرچه بیشتر بهواسطه سخنان صریح و قضاوتهای تند گلستان نسبت به بسیاری از مشاهیر هنر ایران مورد توجه قرار گرفت، اما در اصل و اساس خود پروژهای دقیق برآمده از رویکردی علمی به مسئله تاریخ سینمای ایران بود و بسیاری از نکات درخور و قابل استفاده محققین سینمای ایران در آن گنجانده شده بود، ضمن آنکه مخاطب عام نیز از آن به دلیل لحن گرم و جانبدارانه و سمتوسومند گلستان استقبال میکند. این پروژه بعدها با انتشار کتاب «از سینما تک پاریس تا کانون فیلم تهران» که مصاحبه جاهد با فرخ غفاری، دیگر سینماگر پیشروی ایرانی است، ادامه یافت و امید است که جاهد با احاطهای که بر این مسئله دارد، به گفتگوی انتقادی با سایر دستاندرکاران سینمای قدیم ایران نیز بپردازد.
در این میان، انتشار کتاب «برگزیده یک قرن موسیقی فیلم» به قلم جاهد وجهی دیگر از علاقهمندیهای جاهد و احاطه او بر سینما و موسیقی فیلم را نشان میدهد. جاهد در آغاز کتاب خود اذعان میکند که این کتاب «با رویکرد تخصصی و یا آموزشی برای مخاطبان حرفهای رشته موسیقی بهویژه، موسیقی فیلم تهیه نشده» بلکه مبنای انتخاب موسیقیها و معرفی آنها «بر اساس جنبه عامتر موسیقی فیلم و نقش آن در فضاسازی و انتقال درونمایهها، حسها و وضعیتهای دراماتیک موجود در فیلم و میزان تاثیرگذاری آن بر مخاطب فیلم و راز ماندگاری برخی از آنها در بیرون از جهان فیلم بوده است.»
بر همین اساس، نویسنده در معرفی موسیقی هر فیلم، به پیوند ارگانیک آن با ساختار فیلم میپردازد و به همین منظور به تشریح دنیای فیلم، ذهنیت کارگردان و آهنگساز، فیلم، تمها و شخصیتهای اصلی و فرعی و وضعیتهای دراماتیک میپردازد؛ امری که باعث میشود حتی مخاطبین ناآشنا با فیلمها و فیلمسازان و آهنگسازان، جذب روایت جذاب جاهد شوند و با ولع کتاب را بخوانند و البته در دل آرزو کنند که کاش همین الان فیلمها را میدیدند و عیششان مضاعف میشد.
کتاب با بحثی کوتاه و مفید درباره عناصر موسیقی فیلم و توضیح موسیقیهای ملودیک، غیر ملودیک، تماتیک و مینیمالیستی آغاز میشود و در ادامه با طیفی بسیار گسترده از موسیقی فیلمها در ژانرهای متنوع مواجه میشویم که عمومشان در زمره بهترینهای سینمای جهان هستند: «از موسیقیهای کلاسیک فیلمهای آمریکایی گرفته تا فیلمهای موج نوی فرانسوی، از آثار اکسپرسیونیستی مکس اشتاینر تا آثار حماسی میکلوش روژا و موریس ژار، از مینیمالیسم مایکل نایمن تا آثار پیچیده و غیر ملودیک لئونارد روزنتال و جان ویلیامز و موسیقی پستمدرن و ترکیبی گوستاوو سانتائولایای مکزیکی و ریوچی ساکوماتوی ژاپنی.»
با این تفاسیر اگر دوست دارید درباره بزرگان موسیقی فیلم جهان چون نینو روتا، انیو موریکونه، موریس ژار، برنارد هرمن، مایکل نایمن، میکیس تئودوراکیس، جری گلد اسمیت و سینمای فلینی، لین، هیچکاک، برتولوچی، کیشلوفسکی، سائورا، آلتمن، سینمای معاصر آمریکا، سینمای ملل صاحب سینمای جهان و ... اطلاعاتی تازه و نگرشی نوین داشته باشید و درباره بسیاری از فیلمهای محبوب سینمای جهان بیشتر و بیشتر بدانید، خواندن «برگزیده یک قرن موسیقی فیلم» را از دست ندهید. قطع و شکل و متن کتاب، بهگونهای است که جان میدهد برای کادوپیچشدن برای دوستان کتابخوان عشق سینما. قلم جاهد ساده، روان و کششبرانگیز است و ویراستاری فروزان جمشیدنژاد و صفحهآرایی نفیسه جعفری نیز به ارج و ارزش آن افزودهاند و البته باید به این نکته نیز اشاره کرد که مخاطب گاه این حسرت را دارد که ایکاش همراه کتاب، دی وی دی شامل قطعات موزیک نیز میبود؛ هر چند نمیدانم چنین کاری با قوانین کپیرایت سنخیت دارد یا نه؟
جاهد در مقدمه کتاب خود به خالیبودن جای نمونههایی از آهنگسازان برجسته ایرانی چون اسفندیار منفردزاده، واروژان، فریدون ناصری، مرتضی حنانه، شیدا قرهچهداغی، احمد پژمان، لوریس چکناواریان، بابک بیات، مجید انتظامی، کیوان جهانشاهی، فردین خلعتبری و بسیاری دیگر اشاره کرده است. این نوشته را با این امید به پایان میبرم که پرویز جاهد در آیندهای نزدیک برگزیده موسیقی فیلم ایرانی را نیز به دوستداران سینمای ایران تقدیم کند.
برگزیده یک قرن موسیقی فیلم ـ پرویز جاهد ـ نشر آگه ـ ۳۴۴ صفحه ـ ۲۵۰۰۰ تومان