تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : دوشنبه 23 اسفند 1389 کد مطلب:795
گروه: درس‌گفتارها

نظیره‌سازی از خمسه‌ی نظامی

نگاهی به تقلید از آثار نظامی

آناهید خزیر: چهاردهمین مجموعه درس‌گفتارهایی درباره‌‌ی نظامی به بررسی «نظیره‌سازی از خمسه نظامی» اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر حسین قربان‌پور آرانی، استاد دانشگاه کاشان، در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

در این درس‌گفتار حسین قربان‌پور آرانی به مفهوم تقلید و محاکات و تخیل، تقلید از دیدگاه نقد مدرن، رابطه‌‌ی تقلید و تصویر، رابطه‌ی‌ تقلید و زبان، زمینه‌های تقلید، تقلیدسرایی به شیوه‌‌ی نظامی، شیوه‌ی‌ کار نظامی و مقلدان او و سیر تحول آثار تقلیدی از قرن هفتم تا قرن چهاردهم پرداخت.

دکتر حسین قربان‌پور آرانی گفت: بخش بزرگی از آثار ادبی هر ملتی را آثار تقلیدی تشکیل می‌دهد. «کروچه» در کتاب «کلیات زیبایی‌شناسی» می‌گوید: «هر اثر ادبی، یک سلسله مقلد برانگیخته است که کار آن‌ها تقلید اغراق‌آمیز و بی‌روح آثار ادبی است» از سویی دیگر، آنجایی که تقلید از حد طبیعی فرا‌تر رفته، نشانه‌ای از انحطاط فکری جامعه بوده است. اینکه از قرن هشتم به بعد، اوج تقلید‌ها و نظیره سازی‌ها از آثار نظامی صورت می‌گیرد، دلیل روشنی بر رکود عقلانیت و فلسفه در ایران است. به همین دلیل است که ماندگاری آثار تقلیدی، کمتر از آثار هنری است. در متون بلاغی ما نیز آثار تقلیدی زیر مجموعه‌ی سرقت‌های ادبی دانسته شده‌اند.

این نکته را باید در نظر داشت که مضامین مشترک ادبی، به معنای تقلید نیست. چون ادبیات ملت‌ها، حاصل تجربیات مشترک انسان‌هاست. اگر تقلید به مساله‌ی نفوذ و تاثیر محدود بشود و اثر پدید آمده، پیرنگ و سبک شخصی داشته باشد، جزء آثار تقلیدی به‌حساب نمی‌آید. برای مثال «اسکندر نامه» نظامی که مضمون آن برگرفته از شاهنامه است، چون دارای توازن و تناسب است، کاری تقلیدی دانسته نمی‌شود. ارسطو نیز معتقد بود که هر چند کار شاعر تقلید است، اما او دست به تقلید صرف نمی‌زند و از ذهن خود برای بازسازی طبیعت کمک می‌گیرد. در نقد مدرن نیز آنچه اهمیت دارد، تقلید نیست، شیوه‌ی بیان هنری است.

این را نیز باید توجه کرد که رابطه‌ی تقلید و زبان، ارتباطی متقابل است. به همین دلیل شاعر و نویسنده‌ای که تجربه‌ی اصیل دارد، زبان او پویا خواهد بود. اما شاعر مقلد، زبان‌اش ایستا و مُرده است. آفرینش و خلاقیت هنری، باعث پویایی زبان می‌شود و آثار تقلیدی به ایستایی زبان می‌انجامد. بین انحطاط زبانی و انحطاط فکری هم رابطه‌ای برقرار است. هرگاه جامعه از جهت فکری سالم باشد، زبان آن هم از سلامت برخوردار است. نظامی در دوره‌ای می‌زیست که هنوز در ایران انحطاط فکری و شکست فلسفه آغاز نشده بود و یا اگر هم چنین چیزی وجود داشت، به اوج نرسیده بود. از این رو، زبان نظامی باشکوه و زیباست.

زمینه‌های تقلید در ادبیات فارسی

زمینه‌ها و پیدایش آثار تقلیدی را از دو وجه می‌توان بررسی کرد: زمینه‌های فردی و زمینه‌های اجتماعی. در زمینه‌ی تقلیدسرایی از آثار نظامی، این موارد در خور یادآوری است: میل به آسانی در بسیاری از مقلدان، ارزنده بودن آثار هنری، گسترش نفوذ و مقام برخی از شاعران، مفاخره و عجز در آفرینش ادبی، ضعف نقد و نقادی در گذشته‌ی ادبی ایران و نیز لزوم برانگیختن جامعه با تقلید از آثاری که چنین کارکردی داشته‌اند.

یکی از زمینه‌های فردی تقلید، به کشش آدمی به تقلید و دوری از ابداع بازمی‌گردد. به همین دلیل تعداد آثار تقلیدی بیشتر از آثار ابداعی است. هر چند تقلید برای انسان امری فطری و طبیعی است اما تقلید صرف، شیوه‌ی ناتوانان و روش کسانی است که از ابداع و ابتکار عاجزند. از سویی دیگر، آنچه زمینه‌ی تقلید از آثار نظامی را گسترش داده است، ارزنده بودن و جاذبه‌ی آثار اوست. نظامی چنان کاخ بلند و استواری را پایه گذاشته است که باعث تقلید دیگران شده است. چون شاهکارهای ادبی، انگیزه‌های متفاوتی به افراد می‌دهند تا دست به کار تقلید بزنند. بگذریم از اینکه تقلید از نظامی مُد زمانه هم بوده است.

شهرت و قبول عام و عظمت جایگاه نظامی هم در تقلید از آثار او مؤثر بوده است. مفاخره و معارضه‌جویی نیز یک دلیل دیگر آن است. بسیاری از شاعران در کار تقلید با هم مسابقه و رقابت داشته‌اند. در دوره‌ی تیموری، صفوی و قاجار این نوع رقابت، رو به گسترش بوده است. دوره‌ی بازگشت ادبی نیز موجی از تقلید پدید آورده است. در شعر سبک هندی هم با آنکه تازگی‌هایی دیده می‌شود، ولی باز در منظومه‌سرایی تقلید ادامه می‌یابد اما اوج تقلید از نظامی، متعلق به دوره‌ی صفویه است. این را نیز باید در نظر گرفت که رویدادهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از دیگر زمینه‌های پدید آمدن آثار تقلیدی بوده‌اند.

تقلید و نظیره‌سازی از خمسه‌ی نظامی

در همه‌ی انواع ادبی، آثار بزرگ و برجسته، موجی از تقلید را ایجاد کرده‌اند. در ادبیات فارسی، شیوه‌ی بیهقی، نصرالله منشی و مخصوصا شیوه سعدی در «گلستان»، مقلدانی در پی داشته است. در منظومه‌سازی هم به همین گونه است اما در میان نظیره‌سازی‌ها، تقلید از آثار غنایی رواج بیشتری داشته و جوابگویی از خمسه‌ی نظامی، بیش از دیگر آثار بوده است. به همین دلیل می‌توان گفت که بخش بزرگی از ادبیات منظوم فارسی، تقلید از آثار نظامی است.

نظامی نیز در «اسکندر نامه» نه تنها از فردوسی تقلید می‌کند بلکه در انتخاب اوزان منظومه‌های خود نیز مبتکر نیست. از سویی دیگر، به جهت وجود منابع غنی حکمت در ایران باستان، نظامی درونمایه حکمی منظومه‌های خود را از آن منبع می‌گیرد. با این همه، نظامی بافت هنری و نحو زبانی آفریده است که از توان هیچکس دیگر برنمی‌آید. این را هم از یاد نبریم که او در به‌کارگیری زبان و شیوه‌ی داستان‌سرایی، مبتکر بود. ممکن است داستان‌پردازی نظامی با تکنیک‌های جدیدد داستان‌سرایی تطابق نداشته باشد اما او روش نوآورانه‌ای در داستان‌سرایی فارسی پدید آورد.

با آنکه تمام آنهایی که پس از نظامی دست به داستان‌سرایی زده‌اند، از شیوه‌ی او تقلید کرده‌اند اما کسانی هم بوده‌اند که کوشیده‌اند تا تغییراتی در داستان‌های او بدهند. مثل منظومه‌ی «گل و نوروز» خواجوی کرمانی یا «مهر و وفا»‌ها و «یوسف و زلیخا»‌هایی که سروده شده و کوششی برای یافتن راهی تازه در منظومه‌سرایی بوده است. فیضی دکنی هم طرحی تازه برای سرودن خمسه داشت و ترجمه منظومی از «مهابهارات» و «رامایانا» عرضه کرد. حکیم رکنای مسیح نیز منظومه‌ی «رام و سینا» را سرود. این‌ها نمونه‌هایی از تغییرات در داستان‌سرایی فارسی، پس از نظامی، است.

شیوه‌ی کار مقلدان نظامی

نظامی در پایان قرن ششم، داستان‌سرایی فارسی را به حد اعلای خود رساند. از آن پس سیل تقلید از آثار او پدید آمد. نخستین و بزرگ‌ترین مقلد او امیر خسرو دهلوی است که خود نیز مقلدانی داشته است. در قرن هشتم، دو مقلد بزرگ نظامی را باید خواجوی کرمانی و سلمان ساوجی دانست. در قرن نهم کاتبی ترشیزی و جامی مقلد نظامی بوده‌اند. جامی منظومه‌ی «سبعی» دارد که چهارتای آن تقلید از نظامی است. این گونه از تقلید‌ها تا عصر قاجار، و حتی روزگار ما، ادامه داشته است.

منظومه‌سازی در ادبیات فارسی، دوره‌ی کمال داشته و سپس زمان تقلید و تکرار فرا رسیده است. در قرن ششم به اوج و کمال می‌رسد و در قرن‌های هفتم و هشتم و نهم کسانی مانند امیرخسرو دهلوی و سلمان ساوجی و جامی، ضمن تقلید، سعی می‌کنند که ابتکارهایی هنرمندانه هم به‌خرج دهند اما بعد از قرن نهم، عمدتا دوران رکود و تسلسل و تقلید و تکرار است. به ویژه در دوره‌ی تیموری و صفوی که تکرار بیشتر است و ابتکار کمتر.

از قرن دهم در داستان‌های عاشقانه‌ی فارسی اتفاقی رخ داده است که قابل تامل است. می‌دانیم که یکی از سنت‌های شعر فارسی این است که معشوق دست نایافتنی باشد. حتی در داستان‌های نظامی، معشوق تخیلی است و تقدس دارد. اما در قرن دهم به بعد، برخلاف سنت شعر فارسی، این معشوق است که بیشتر احساس نیاز می‌کند. در این دوره، از حالت آرمانی و دست نیافتنی معشوق کاسته شده و مقام او پایین آمده است. چنین اتفاقی، ظاهرا به جهت این است که ادبیات فارسی به هند انتقال یافته و از ادبیات سانسکریت تاثیر پذیرفته است. چون در ادبیات سانسکریت، این مرد است که در مقام معشوق قرار می‌گیرد. به هر حال در این دوره، داستان‌ها زمینی‌تر شده‌اند و مقام قدسی معشوق فروکش کرده است و زبان نیز عامیانه‌تر است. البته تاثیر مکتب وقوع را هم نباید نادیده گرفت. چون در این مکتب، که سرآمد آن وحشی بافقی است، عاشق و معشوق، معکوس می‌شوند.

http://www.bookcity.org/detail/795