تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : چهارشنبه 26 خرداد 1395 کد مطلب:7960
گروه: اخبار حوزه فرهنگ

گفت‌وگو با «فیلسوف گفت‌وگو»

نگاهی به کتاب «ژرفای اندیشه؛ روایتی از حیات و دلبستگی‌های فکری غلامحسین ابراهیمی دینانی»

ایران: علی اوجبی، مؤلف، مترجم و مصحح نام‌آشنا و سردبیر مجله «کتاب ماه فلسفه» در کتاب «ژرفای اندیشه» به سراغ فیلسوف و اندیشمند معاصر، دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی رفته است و در مصاحبه‌ای مفصل با وی، از زندگی و تفکرات او درباره اصول دین پرس‌وجو کرده است. اوجبی که پیش از این، کتاب‌های «معقول و محسوس» و ««من» و جز «من»» استاد دینانی را ویراستاری کرده بود، در «سخن آغازین» این اثر از دغدغه و تمایلی سخن می‌گوید که سال‌ها با او همراه بوده است و او را به پرسش از «فیلسوف گفت‌وگو» ترغیب کرده است؛ «نگارنده که از عنفوان جوانی به پژوهش‌های فلسفی علاقه‌مند و دلبسته است و محضر اساتید بزرگ فلسفه را درک کرده است، سال‌ها در پی آن بود تا برخی پرسش‌های خود و جامعه معاصر را وا کاود و با زبانی دیگر و امروزین در اختیار مخاطبان جوان قرار دهد. پرسش‌های بنیادین و از جنسی دیگر.» او برای جامه عمل پوشانیدن به چنین امری به سراغ دکتر دینانی رفته است؛ به توصیف اوجبی «فیلسوف فرزانه» و «بی‌مثال».

جهانی است بنشسته در گوشه‌ای
دکتر دینانی از جمله مدافعان «عقل‌گرایی» در سنت اندیشه اسلامی در زمانه ما است و شاید یادداشتی که در تارنمای علی اوجبی آمده است، بهترین توصیف کوتاهی باشد که هم و غم او را هویدا می‌کند: «دکتر دینانی، فیلسوفی است که آراءاش منحصر به خود اوست و از پس سال‌ها تحصیل حوزه و دانشگاه و تفکر و تعمق، شناخت و تسلط ویژه‌ای در فلسفه شرق و غرب دارد، اما از پنجره یک فیلسوف اسلامی به جهان نگاه می‌کند. او نوع چینش فلاسفه غرب و شرق را نه به جغرافیای زمین یا نوع دین، بلکه آنها را در نهایت به دو دسته «اشاعره» و «معتزله» تقسیم می‌کند. هرچند به عنوان یک فیلسوف اسلامی، آرای او بسیار متأثر از ابن‌سینا، ملاصدرا و سهروردی است اما نظریات شخصی بسیاری به فلسفه اضافه کرده است. دینانی میزان سنجش و درک هر چیزی را عقل می‌داند، حتی درک انسان از خدا را.»
 به زعم اوجبی خصوصیاتی که دینانی را از دیگر استادان متمایز می‌کند عبارتند از: «آزاداندیشی، زلالی، نداشتن تعصب و جمود فکری، احاطه حیرت‌انگیز بر فلسفه اسلامی در عین آشنایی کامل با فلسفه غرب و از همه مهم‌تر، روحیه پرسشگری و پاسخ به سؤالات در قالب پرسش‌های متقابل و پی در پی.» اوجبی دینانی را استادی می‌داند که «از هر گونه تصنع و ظاهرگرایی مبرا است. همانی است که می‌بینید و در عین حال همانی نیست که می‌بینید. انصافاً جهانی است بنشسته در گوشه‌ای.»
همنشینی با علامه‌طباطبایی و  هانری کربن
«انتشارات وایا» کتاب «ژرفای اندیشه» را منتشر کرده است. در پیشگفتار این اثر ۲۴۳ صفحه‌ای، خلاصه‌ای از زندگی و فهرستی از کتاب‌ها و مقاله‌های مهم دینانی ذکر شده است. بخش بعدی کتاب، مقدمه‌ای ۴۰ صفحه‌ای است که در واقع امر، مصاحبه اوجبی با دکتر دینانی است و در آن به زیست فردی و زندگی علمی و حوزوی وی پرداخته می‌شود و در آن دینانی خاطراتش از همنشینی با بزرگانی چون علامه طباطبایی و هانری کربن و نظراتش درباره ابن‌سینا، سهروردی، غزالی، ابن رشد، خواجه نصیرالدین طوسی، ملاصدرا و... را بیان می‌کند. نیز به فلاسفه غرب نظیر هگل و هایدگر اشاره‌ای می‌کند و در پایان اندکی به بحث درباره رمان و شعر می‌پردازد. مصاحبه نکات قابل تأمل فراوانی دارد و جدا از جذابیت برخی توصیفات دینانی درباره علامه طباطبایی و کربن و مراودات علمی و دوستانه او با ایشان، بخشی نیز که او دفاعی جانانه از سهروردی و حکمت اشراق می‌کند، بسیار خواندنی و زیبا است. تمجید دینانی از علامه طباطبایی و هانری کربن، هم نشان از مهر و علاقه‌ای دارد که او نسبت به چنین استادانی دارد و هم حاکی از واقعیت مقام علمی والای آنها و منش محترم و مشی جاذبه‌برانگیز آنها است که شاگرد را سیراب حضور و معرفت خود می‌کردند و مخاطب را به یاد توصیفی می‌اندازد که داریوش شایگان در کتاب «زیر آسمان‌های جهان» از علامه طباطبایی نقل می‌کند: «هفت سال تمام از غرب بریدم و فضای سینه‌ام را از هوای جاودانه پیران فرزانه‌مان پر کردم. من از فیض دیدار و درک محضر آخرین حکیمان ایران سنتی نصیب برده‌ام که آخرین شهاب‌های آسمان نورانی بودند. به درون حلقه بسته‌ای که بر گرد شخصیت پرجاذبه علامه سیدمحمدحسین طباطبایی قرار داشت پذیرفته شدم. به او احساس ارادت و احترامی سرشار از عشق و تفاهم داشتم. سوای احاطه وسیع او بر تمامی گستره فرهنگ اسلامی آن خصلت او که مرا سخت تکان داد، گشادگی و آمادگی او برای پذیرش بود. به همه حرفی گوش می‌داد، کنجکاو بود و نسبت به جهان‌های دیگر معرفت حساسیت و هشیاری بسیار داشت. من از محضر او به‌نهایت توشه برداشتم. فرزانگی‌اش را جرعه جرعه به انسان منتقل می‌کرد. چنانکه در درازمدت نوعی استحاله در درون شخص به وجود می‌آورد. ما با او تجربه‌ای را گذراندیم که احتمالاً در جهان اسلامی یگانه است.»
خواندن ادامه سخن شایگان و نقل تجربه شگفتی که او از مصاحبت دوبه‌دو با آن ارباب معرفت در منزل شمیران در شبی بی‌نظیر داشته است، براستی غبطه‌برانگیز و آکنده از درک نیمه‌کاره لذت رفع عطش شاگردی است که به پای سخن استادی بی‌بدیل نشسته است و تجربه‌ای معنوی را از بستر فوران‌های حال دمادم از سر می‌گذراند و با بالارفتن از نردبان هستی، ارتعاشات عجیبی را در درون خود تجربه می‌کند که ختم به سکوت و خلسه صلحی وصف‌ناپذیر می‌شود. این‌گونه که گفته شد شاید بهتر بتوان فهمید چرا دینانی نیز به صراحت می‌گوید: «من اگر علامه را نمی‌دیدم، حیرانی که در من وجود داشت، مرا به ورطه نابودی می‌کشاند.»
منزلت شیخ اشراق از زبان دینانی
درباره شیخ اشراق، اما، دینانی ضمن نکوهش بی‌اعتنایی چشمگیری که به اهمیت مقام سهروردی شده است، او را «احیاگر حکمت ایران باستان» و «محل التقای سه جریان فکری»؛ ۱- اسلام ۲- فلسفه یونانی و ۳- حکمت فهلوی می‌داند و بر زجر و آزاری که قشریون به ناحق بر او روا داشتند و او را در جوانی و در اوج شکوفایی و مظلومیت به شهادت رساندند، غصه می‌خورد. به نظر دینانی، سهروردی «نمونه یک فیلسوف ایرانی اسلامی» است و ضمن طرح این ادعای البته به زعم او - بی‌هیچ تعصب قومی - که «در طول چهارده قرن، بزرگ‌ترین مفسران قرآن و شارحان آموزه‌های دینی، ایرانیان بوده و هستند» دلیل این ادعا را «پشتوانه فرهنگی» و «فرهنگ غنی، عمیق و قدرتمند» ایران می‌داند و با تقبیح علمای ظاهربین و قشری مسلکی که گمان می‌بردند ایرانیان پیش از اسلام مجوسی بوده‌اند، می‌گوید: «اساساً چند شخصیت بزرگ بودند که تلاش کردند به اثبات برسانند فرهنگ کهن ایرانی، درونمایه‌ای توحیدی داشته است. یکی از آن بزرگان فردوسی است... دیگری سهروردی است.» (ص ۲۷)
روایت دینانی از نسبت ملاصدرا و هایدگر
در بخشی دیگر از همین مصاحبه اوجبی نظر دینانی را درباره امکان مقایسه فلسفه غرب و فلسفه اسلامی جویا می‌شود و برای نمونه بدون ذکر نام محقق و تحقیق، به بحثی اشاره می‌کند که دکتر محمدرضا اسدی در کتاب «در حدیث آرزومندی: بررسی آرای انسان‌شناسانه هیدگر و ملاصدرا» در پی آن است و می‌کوشد مشابهت‌هایی میان وجودشناسی و انسان‌شناسی این دو فیلسوف برقرار کند. پاسخ دینانی اما، دو پهلو است: «البته آنها دو عالم دارند: عالم هایدگر، عالم ملاصدرا نیست. ولی وجودی که هایدگر می‌گوید، می‌تواند به وجودی که ملاصدرا می‌گوید خیلی هم نزدیک باشد» و از قراری یادآور چکیده مقدمه‌ای است که اسدی نیز بر کتاب خود نوشته است: «به‌رغم برخی تفاوت‌ها در مبانی و روش و اهداف تفکر فلسفی هایدگر و ملاصدرا در باب شناخت ماهیت انسان هر دو متفکر و هر دو نگرش فلسفی، می‌کوشند بر اساس نوعی نسبت‌سنجی میان انسان و حقیقت وجود به تعریف انسان و شناخت حقیقت آدمی بپردازند.» (اسدی ۱۳۸۶: ۸)
دینانی در زمینه نسبت ملاصدرا و هایدگر، البته به امری تاریخی نیز اشاره می‌کند: «دکتر شرف خراسانی تنها ایرانی بود که هایدگر را در منزل خودش دیده بود... ایشان می‌گفتند که وقتی به منزل هایدگر رفته بودند، کتاب مشاعر ملاصدرا - ترجمه هانری کربن فرانسوی - را در طاقچه منزل او مشاهده کردند. بعد از ایشان پرسیده بود: آقای هایدگر شما با صاحب این کتاب - یعنی ملاصدرا - ارتباطی دارید؟ گفت: «خیر ندارم..»» (ص ۴۹)
 فکر کردن به شیوه دیالکتیکی
کتاب پنج فرگرد (فصل) نیز دارد که به‌ترتیب چنین نامگذاری شده‌اند: آغازشناسی، عدل‌شناسی، پیامبرشناسی، امام‌شناسی، مرگ و انجام‌شناسی. البته این عناوین در فهرست مطالب کتاب نادرست و نامرتب ذکر شده‌اند و این از ایرادهای ویراستاری کتاب است. دینانی در این فرگردها می‌کوشد نظرات خود راجع به اصول اعتقادی مسلمانان را از منظر فلسفی به مباحثه بگذارد و گاه از خلال آن، تفاوت «نگرش فقهی و عرفانی» با «نگرش فلسفی» را نیز مطرح می‌کند. شیوه بحث در این فصول پرسش و پاسخ‌های شاگرد و استادی و گام به گام است و به تعبیری به روش دیالکتیکی نیز می‌ماند، زیرا دینانی نیز معتقد است «اگر بحث به این شکل نباشد، فقط یک سری الفاظ در ذهن اشخاص باقی می‌ماند و حل نمی‌شود؛ یعنی الفاظ جا می‌گیرند ولی هضم نشده‌اند. با این شیوه بحث خوب حلاجی می‌شود و تبدیل به بت نمی‌شود. با روش دیالکتیکی بت‌شکنی می‌شود. چون مفاهیم برای ما بت ذهنی می‌شوند و باز نمی‌شوند. بسیاری از مردم دیالکتیکی فکر نمی‌کنند و بت‌های ذهنی دارند و به‌مرور این افعال تقدس پیدا می‌کنند بدون اینکه محتوای آن مشخص باشد. شیوه دیالکتیکی متعلق به هگل نیست، بلکه متعلق به عرفا است و علت علاقه من به هگل این است که خود او می‌گوید این روش را از مولانا گرفته است.» (ص ۵۳) شرح و تفصیل نظرات دینانی در این وجیزه ممکن نیست، اما مباحث او در آغازشناسی با استناد به برهان وسطیت، فهم عدل به‌مثابه تعادل، درکش از پیامبر اکرم(ص) نه به عنوان فراانسان بلکه به عنوان ابر انسان و فهم خاتمیت به‌مثابه تشویق عقل به شکوفایی و خروج آدمی از تنبلی فکری و توجهش بر درونی‌بودن مقوله مرگ و آن را قطع ارتباط نفس با بدن دانستن، از کلیدی‌ترین نکاتی هستند که او به‌طور مشروح در این مصاحبه‌ها مورد توجه قرار می‌دهد.

 

 

http://www.bookcity.org/detail/7960