تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
شرق: در وضعیت طبیعی هرکس خودش باید مسئول کارش باشد و در این حالت،
منِ مترجم بسته به توانایی خودم تصمیم میگیرم که آیا میتوانم مسئولیت کتابی را که
مینویسم برعهده بگیرم یا نه. در این وضعیت اگر هم قرار است کسی کتاب من را سانسور
کند، این من هستم که در این مورد تصمیم میگیرم. اما اگر قرار باشد بهجای وزارت
ارشاد که تاکنون تنها نهاد ممیزی کتاب بوده است، عدهای از طرف ناشران مسئول ممیزی
کتاب باشند، مسئله ممیزی کتاب همچنان پابرجا خواهد بود. برای مؤلف و مترجم چه فرقی
میکند که ارشاد کتابها را ممیزی کند، یا نماینده ناشران. مثل این میماند که به
ما بگویند حاضری پسر بزرگت کشته شود یا دختر کوچکت؟
پس با تفویض ممیزی به ناشران، مسئله سانسور همچنان باقی
است. ضمناً در این حالت دوم که ناشران ممیز کتابها باشند، اوضاع از چیزی که هماکنون
وجود دارد بدتر هم خواهد شد. طبعاً نماینده ناشر در این زمینه سختگیرتر خواهد بود،
زیرا برای ناشر علاوهبر مسائل دیگر مسئله مالی هم مطرح است و چهبسا اولویت داشته
باشد. با توجه به وضعیت موجود به نظر من همین حالت فعلی که وزارت ارشاد، مسئول ممیزی
و صدور مجوز کتابها باشد، بهتر است و ترجیح دارد به وضعیتی که ناشران هم ممیز
شوند.
بنابراین اگر قرار است تغییری صورت بگیرد، بهتر است
مسئولیت انتشار کتابها به مؤلف یا مترجم داده شود تا اینکه ناشران عهدهدار این
مسئولیت شوند. اما اگر مؤلفان و مترجمان مسئول انتشار کتابهایشان باشند، ما
باز هم با مسائل دیگری روبهرو خواهیم بود و حتی ممکن است خودسانسوری بهشکل فراگیر
و پررنگتری بروز کند و بیشتر شود. در حالت فعلی، وضعیت اینگونه است که مؤلف یا
مترجم مثلاً چندین و چند سال روی کتابی کار کرده است، اما وزارت ارشاد به کتاب
مجوز نمیدهد و نتیجه آن فقط چاپنشدن کتاب است. اما اگر قرار باشد مؤلف و مترجم
مسئول انتشار کتاب باشد نهتنها سانسور از بین نمیرود، بلکه او خود گرفتار مسائل
دیگری هم میشود.
تا پیش از این، دستکم ما با یک نهاد به اسم ارشاد
مواجه بودیم و بااینحال برخوردهای سلیقهای بسیاری در فرایند ممیزی کتاب وجود
داشت. حالا اگر قرار باشد ناشران به ممیزی کتاب بپردازند، آنگاه ما با سلیقههای
مختلف ناشران هم روبهرو خواهیم بود. بهاینترتیب مترجم و نویسنده باید ببیند که یک
ناشر چه مواردی را میپسندد و چه مواردی را رد میکند و مسئول نشر هم طبیعتاً طبق
نظر خودش عمل نمیکند و به این فکر میکند که مقامات بالادستی چه حساسیتهایی
دارند و بر طبق میل آنها عمل خواهد کرد تا به مشکل برنخورد و سعی میکند سلیقه
آنها را اعمال کند.
اما بهترین روشی که برای رفع این مشکل به نظر من میرسد،
این است که از بین اولیای ادبیات و کسانی که سنی ازشان گذشته است یا تجربه و
اعتباری در مملکت و جامعه ادبی دارند و از نظر اخلاقی هم بیشوکم قابلقبولاند، کسانی
انتخاب شوند و نظر این افراد در انتشار کتابها اعمال شود. سپس، باید فهرستی فراهم
شود از کتابهای درجهیک ادبی و این آثار باید مستثنی از سانسور باشند. چراکه اینها
آثار برجسته ادبیات جهانیاند و جهان به این آثار افتخار میکند و قاعدتاً این کتابها
باید بدون هیچگونه مشکلی منتشر شوند. در این صورت منِ مترجم حاضرم مسئولیت انتشار
کارهایم را برعهده بگیرم و دستکم میدانم آن نهادی که مسئول اعمال ممیزی است از کسانی
تشکیل شده است که با ادبیات آشنا هستند و احترام قلم را نگه میدارند.
به نظرم پیش از هر چیز این مسئله باید بررسی شود که
اگر ممیزی از ارشاد به ناشران واگذار شود آیا دغدغه مؤلفان و مترجمان بیشتر میشود
یا کمتر؟ من درحالحاضر و برای امر ترجمه به مسئله ممیزی فکر نمیکنم، یعنی
وقتی شروع به ترجمه میکنم اصلاً فکر نمیکنم که آیا این ترجمه چاپ میشود یا نه.
زیرا من به آن معنا مترجم حرفهای نیستم که از این راه گذران زندگی کنم و ازاینرو
هنگام ترجمه هیچوقت به اینکه چه مواردی از کار ممیزی میشود یا نمیشود، چه کلمات
یا صفحاتی باید حذف یا تعدیل شود، فکر نمیکنم. من کار خودم را میکنم و وقتی
ترجمه تمام شد، آنوقت تازه به انتشارش فکر میکنم و تا قبل از آن به دلخواه خودم
عمل میکنم و اگر هم کتاب چاپ نشد، نشد و میماند برای زمانی دیگر.
درحالحاضر مشغول ترجمه رمان «برلین میدان الکساندر»
هستم و اصلاً مطمئن نیستم که این کتاب با شرایط فعلی مجوز انتشار میگیرد یا نه و
بهرغم اینکه این کتاب رمانی هفتصدصفحهای است مشغول ترجمه آن شدهام و کار خودم
را ادامه میدهم. بهعبارتی سانسور و ممیزی برای من بعد از اتمام ترجمه کتاب مطرح
است و در زمان ترجمه یا هنگام انتخاب یک کتاب ممیزی اصلاً برایم اهمیتی ندارد. اما
این موضوع در مورد من صادق است و احتمالاً برای مترجمان حرفهای که از راه ترجمه
زندگی میکنند مسئله بهگونهای دیگر است و آنها دغدغههایی متفاوتتر خواهند داشت
و من نمیتوانم صراحتاً بگویم مسئله ممیزی طبق نظر من تغییر کند.