تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
نام کارگاه رماننویسی شهر کتاب با نام محمدحسن
شهسواری آمیخته است. پس از وقفهی یک سال و چند ماهه، قرار شد که دوباره کارگاههای
رماننویسی در شهر کتاب برگزار شود، منتها این بار در قالبی جدید و به صورت «کارگاه
رمان ژانر». طبعا افزودن «ژانر» به ترکیب «کارگاه رمان» محدودیتهایی را برای
علاقهمندان حضور در این دورههای آموزشی ایجاد میکند. به ویژه آنکه از میان
ژانرهای مختلف، فقط کسانی میتوانند در این دورهها شرکت کنند که بخواهند توانایی
خود را در ژانرهای جنایی، تریلر، ترسناک،
علمی ـ تخیلی و فانتزی بسنجند. اما مراد از ژانر چیست؛ رمان ژانری چه جایگاهی در
ادبیات ما و جهان دارد؛ تا چه حد این نوع رمان را میتوان جدی انگاشت و ... پرسشهایی
از این دست باعث شد از محمدحسن شهسواری درخواست کنم که برای رفع شبهههای احتمالی
دربارهی این واژه و کارگاه تازهاش، به پرسشهای من پاسخ دهد. صد البته مانند
همیشه ایشان بدون مضایقه و با دقت و حوصله به این گفتوگوی ایمیلی پاسخ دادند که جا دارد صمیمانه از وقتی که گذاشتند تشکر کنم.
لطفاً کمی دربارهی ژانر و ادبیات متکی بر ژانر توضیح دهید.
همین ابتدا متذکر شوم که من ژانرشناس نیستم. من متخصص پلات هستم و چون پلات در بسیاری از ژانرها رکن اصلی است، گمان میکنم بتوانم به خوبی به ژانرنویسان در این زمینه کمک کنم.
اما بعد.
مفهوم ژانر را از دو منظر میتوان بررسی کرد. یکی در سطح نظریهی ادبی و دیگری در دستهبندی آثار داستانی همچون رمان و سینما.
در بحث نظریه، ژانر، عامترین و فربهترین مفهوم در امر نوشتار است. شما اگر به نظرِ نظریه پردازان، از افلاطون (کمابیش اولین کسی که در کتاب جمهوری به ژانر توجه نشان داد) تا همین امروز توجه کنید، ژانر دربرگیرندهی تمام خصوصیات امر نوشتار است. یعنی وقتی از ژانر در سطح نظریه سخن گفته میشود همزمان در مورد وسیعترین و متنوعترین وجوه امر نوشتار صحبت میگردد. اجازه دهید کمی مسئله را باز کنم و برخی از این وجوه را بکاوم.
- منظوم یا منثور بودن: این که اثر شعر باشد یا نثر در ژانر مهم است. به طور مثال وقتی از ژانر «فالیک» در دوران باستان سخن گفته میشود، حتماً مراد نوشتاری منظوم است اما وقتی از ژانر «رمان» بحث میشود حتماً نوشتاری منثور است.
- سطح زبان: تراژدی و حماسه ژانرهایی با زبانی فخیم و کمدی ژانری برخوردار از سطح زبانی عامیانه و پایینتری بوده است.
- روایی یا نمایشی بودن: مثلاً در دوران باستان حماسه (ایلیاد نوشتهی هومر) نوشتاری روایی است. یعنی برای به اجرا درآمدن در صحنه نوشته نشده. اما تراژدی (به طور مثال ادیپ شهریار نوشتهی سوفوکل) نوشتاری است که اساساً برای به نمایش درآمدن نگاشته شده است.
- کارکرد: هر ژانری حتماً یک کارکرد اصلی دارد. مثلاً بسیاری برای تراژدی یا کمدی کارکرد اخلاقی (از طریق ستودن صفات عالی در تراژدی و مذموم شمردن صفات دانی در کمدی) در نظر میگرفتهاند. یا به طور مثال ژانری بوده به نام «جرجیک» که به طور مشخص کارکرد تعلیمی داشته و مسائل مربوط به کشاورزی و دامپروری را به مخاطب آموزش میداده است. یا برای ژانر «غنایی» کارکرد لذتبخشی را در نظر گرفته بودند.
- شخصیتها: کمابیش شخصیتهای موجود در هر ژانر متعلق به طبقات خاصی هستند. به طور مثال در تراژدی طبقات فرادست و در کمدی طبقات فرودست.
- نوع مخاطب: به همین سبب مخاطب تراژدی فرهیختگان بودند و مخاطب کمدی، عامهی مردم.
- پایانبندی: تراژدی عموماً پایانی تلخ و کمدی پایانی خوش داشته است. برای بقیه ژانرها نیز پایانهای مشخصی در نظر گرفته بودند.
- پلات: ویژگیای که تاکنون هم کمابیش برقرار است. پلاتهای ژانری از اصولی محکم و کمتر غیرقابل تغییر پیروی میکنند. به طور مثال زیرژانری از ژانر کمدی وجود دارد به نام «پیکارسک» که در آن به طور مشخص به جزئیات زندگی روزانهی قهرمانی شرور از طبقهی پایین جامعه میپردازد که با تمرکز به زیرکیاش در جامعهای فاسد گلیم خود را از آب بیرون میکشد.
- مکان: هر ژانری مکان مخصوص به خود دارد. مثلاً کمدی عموماً در روستاها و شهرهای کوچک اما تراژدی در دربارها و قصرهای اشراف میگذشته. این مورد در باب تعدد مکان هم مهم است. مثلاً مکان تراژدی محدود بوده اما «رمانس» و حماسه تعدد مکانهای زیاد داشتهاند.
- زمان: تراژدی در زمانی محدود میگذشته اما حماسه زمانی بسیار طولانیتر را دربرمیگیرد.
البته قطعاً میتوان به وجوهی که در بالا برشمردم، چیزهایی دیگری هم افزود. بنده به این سبب آنها در این جا آوردم تا نشان دهم وقتی در سطح نظریه، از ژانر سخن میگوییم با چه مفهوم عام و وسیعی رو به رو هستیم. برای فهم بهتر نظریهی ژانر توصیه میکنم به کتاب ارزشمند «نظریهی ژانر» نوشته مهدی زرقانی و محمدرضا قربان صباغ، نشر هرمس مراجعه کنید. این کتاب با توجه به تألیفی بودنش به گمان من گام مهمی در شناخت نظریهی ژانر برای مخاطب فارسی زبان است.
اما نوع دوم سخن گفتن در ژانر، چیزی است که در بحثنظریههای خاص امر روایت متداول است که بیشتر رمان و سینما را دربرمیگیرد. و اصلاً شاید بهتر باشد در این زمینه به جای ژانر از کلمهی دستهبندی (category) استفاده کنیم. منظور همین کلماتی است که بسیار شنیدهاید: رمانس، ترسناک، جنایی، تریلر، علمی تخیلی و ... که اتفاقاً برآمده از مناسبات بازار هستند.
در واقع پس از آن که سواد عمومی در غرب رشد پیدا کرد و رمانخوانی رواج یافت، به گونهای که نوشتن، انتشار و فروش آن به شغل تبدیل شد، از یک سو ناشران و از سوی دیگر کتابفرشان کشورهای اروپایی و آمریکایی برای سهولت کار مخاطبان خود، قفسهبندی فروشگاههای خود را بر اساس مفاهیم ژانری تقسیم کردند. چون هر مخاطب به کالایی خاص علاقه داشت. یکی رمان عاشقانه دوست داشت یکی ترسناک و یکی ... البته این امر خیلی هم ابتدا به ساکن نیست. یعنی تقسیمبندی برای سهولت در انتخاب و بررسی در مورد کتابها، امری قدیم است. اسناد میگوید قفسهبندی کتابخانهی اسکندریه هم در دورهی رنساس بر اساس ژانر بوده است.
ماجرای ژانر در دنیای اسلام و ایران (به دلیل تحقیر امر داستانگویی به طور عام و نمایش به طور خاص میان حکما و خواص) سرنوشتی دیگر داشته است که باز شما را به کتاب اشاره شده ارجاع میدهم.
کار ما در کارگاه رمان ژانر شهر کتاب بر مبنای همین مفهوم متأخر ژانر است. در بحث نظریه، رمان خود یک ژانر است اما در بحث خاص روایت، رمان به ژانرهایی مانند آن چه اشاره شد (رمانس، تریلر، وحشت، جنایی، علمی تخیلی، فانتزی، و ...) تقسیم میشود.
با توجه به توضیحات مفصل و درخورتان در مقولهی ژانر، کدام کتاب را موفقترین رمان ژانری زبان فارسی میدانید؟
در این مورد باید احتیاط به خرج داد. از جهت نظریهی ژانر آثار روایی، هیچ رمانی خارج از ژانر نیست. حتی بوف کور هم که گویا فرهیختهترین رمان فارسی است، در ژانر «تریلر روانشناختی» نگارش شده است.
اما در نگاه مبتنی بر بازار نشر، رمانهایی ژانری فرض میشوند که از سه جنبه کاملاً ژانری باشند.
۱- پلات ژانری مثلاً در رمانس یک نفر عاشق دیگری میشود، در جنایی فردی به قتل میرسد، در وحشت فردی ضعیف در برابر نیروی مرموز و ویران کننده قرار میگیرد ...
۲- شمایل ژانری در رمانس روابط عاطفی و تنانه، حرفهای مهرآمیز و ... در جنایی اسلحه، در وحشت شب، مکانهای خلوت و ...
۳- تاثیرات ژانری در رمانس تاثرات عاطفی، در جنایی میل به برقراری عدالت و در زیرژانر معمایی آن، میل به حل کردن معما و جلو افتادن از نویسنده، در وحشت، ترس ...
وقتی کتابی در این سه عنصر رقیق باشد، مثل بوف کور، یک کتابفروش آمریکایی یا اروپایی آن را در قفسهی رمانهای ژانری قرار نمیدهد. این آثار یا در قفسهی کتابهای عمومی (General) قرار میگیرند یا در قفسهی کتابهای ادبی (Literary). دو گروهِ کتابهای ادبی و عمومی این تفاوت را با ژانرها دارند که قطعاً در هر دو، شخصیت از پلات مهمتر است. اما کتابهای ادبی دارای شخصیتهای پیچیدهتر، زبانی فرهیختهتر، و اصولاً تجربیتر هستند. اساساً آن چه به عنوان ادبیات جدی و فرهیخته مد نظر عموم است کتابهایی است که در این قفسهها قرار میگیرند و جوایز معروف ادبی هم به همینها داده میشود. برای فهم بهتر مثلاً «بوف کور» یا «شازده احتجاب» جزو آثار ادبی هستند اما «شوهر آهوخانم» جزو رمانهای عمومی. یا مثلاً در رمانهای براهنی، «آزاده خانم» ادبی و «آواز کشتگان» عمومی است.
در همه جای دنیا از جمله ایران، پرمخاطبترین و قدیمترین ژانرها «رمانس» با دو زیرژانر «رمانس عاشقانه» و «رمانس خانوداگی» است. طبق آمار در آمریکا سالانه چهل درصد عناوین رمانس هستند. طبق برآورد من ۵۰ درصد از رمانهای ایرانی هم رمانس هستند. منظور همین رمانهایی است که در ایران برای تحقیر، آنان را پاورقی خطاب میکنند. بنابراین موفقترین رمانهای ژانری ایران همین رمانهای عاشقانه هستند که حتماً با آنها آشنا هستید. «بامداد خمار» یک رمان کاملاً ژانری رمانس است. از رمانهای موسوم به جدی یا عمومی هم، رمان معروف «چراغهارا من خاموش میکنم» است که مایههای قوی رمانس خانوادگی دارد.
من اما در این کارگاه بیشتر به ژانرهایی خواهم پرداخت که در ایران کمتر در آن کار شده است؛ جنایی و تریلر و وحشت و علمی وتخیلی و فانتزی. از میان رمانهای نوشته شده در این ژانرها، معروفترینشان، «فیل در تاریکی» نوشتهی مرحوم قاسم هاشمینژاد است که در ژانر «تریلر جنایی» نگاشته شده است که در ایران به غلط آن را رمان پلیسی میخوانند. اساساً ژانری به نام پلیسی وجود ندارد و اگر هم بخواهیم ژانری را پلیسی بنامیم باید زیرژانر «کارآگاهی ـ معمایی» از ژانر جنایی را پلیسی بنامیم. تازه با این پیشفرض که قهرمان آن حتماً پلیس باشد. مثل «بازرس مگره» یا «کارآگاه والاندر». حتی رمانهای «ریموند چندلر» یا «الری کوئین» با کارآگاههای خصوصی را نمیتوان رمان پلیسی نامید. همین طور شرلوک هلمز و پوآور.
جایگاه سینمای ژانری را در ایران چگونه
میبینید و چقدر در این مقوله، سینما موفقتر از ادبیات عمل کرده است؟
متاسفانه من اشراف کاملی به سینمای امروز ایران ندارم. اما تا آن جایی که من دنبال میکردم دلیل اصلی نپرداختن به بیشتر ژانرها در ایران، خواستهی سازندگان یا عدم علاقهی مخاطب نیست. بلکه نبود توانایی کافی در تولید اثر ژانری است. در ژانرهایی ماند علمی تخیلی و فانتزی، توانایی فنی بالایی نیاز است که بدیهی است بسیاری از کشورها از جمله ما امکان رقابت با هالیوود را نداریم. در ژانرهایی مانند وحشت هم که در آوردن حال و هوا بسیار مهم است، کارگردان باید از توانایی و فهم والایی برخوردار باشد که عموم کارگردانهای ما فاقد چنین توانایی هستند.
در غرب ژانر عملی ـ تخیلی و فانتزی، طرفداران بسیاری دارد و غالباً این آثار در زمرهی پرفروشترین کتابها قرار میگیرند. حتا در آمارهای منتشر شده، کماکان کتابهای آگاتا کریستی و ژانری که او در آن صاحب عنوان ملکه شده، مورد اقبال بسیار است. چرا نویسندگان ما رغبتی به طبعآزمایی جدی در این ژانرها ندارند و از همه مهمتر چرا مخاطبان با چنین ادبیاتی سرد برخورد میکنند؟
هر ژانری اقتضائات خودش را دارد. رمانس در ایران بسیار پرطرفدار است. هم نویسندگان به خوبی آن را مینویسند هم خوانندگان آن را میخوانند. ژانری مثل علمی ـ تخیلی، در جامعهی ضدعقلی مانند ایران، بعید است پیریزی شود. گرچه چند سالی است جوانان حرکتهایی را شروع کردهاند که امیدوارم موفق شوند. البته زیرژانر آخرالزمانی (Apocalyptic) که به پایان جهان با نگاهی تیره و تار مینگرد، با توجه به اندیشهی مهدویت به گمانم اگر خوب نوشته شود طرفداران خودش را خواهد یافت. فانتزی هم به گمانم در ایران اگر خوب نوشته شود حتماً مورد اقبال قرار خواهد گرفت. به خصوص اگر با تاریخ باستانی ما پیوند بخورد و بر موج باستانگرایی سوار شود.
اما دلیل اصلی نپرداختن به ژانر در ادبیات ما، به گمان من همان چیزی است که در مورد سینما هم گفتم. ژانرنویسی فنیترین و عالیترین نوع به کار بردن فنون نویسندگی است. دلیل اصلی ننوشتن در ژانر در ایران، نبود این توانایی میان اکثر نویسندگان ماست. از معروفترینها تا تازهکارها. از قدما تا معاصرین.
آیا با نگارش رمان ژانری، امکان آشتی بین خوانندگان جدی ادبیات و خوانندگان عادی برقرار میشود؟
واقعاً نمیدانم. تا رمانهای ژانری خوب و فنی و قوی نوشته نشود و در بازار نشر توزیع نگردد، نمیتوان در مورد این گزینه نظر داد. چون همانطور که گفتم ما جز در ژانر رمانس آثار در خور توجه و انبوهی ننوشتهایم.
برخی ادبیات ژانری را نوعی ادبیات سرگرمکننده میدانند و آن را از ادبیات جدی و جریانساز جدا میدانند. شما تا چه اندازه با چنین باوری موافقاید؟
همان طور که گفتم در طبقهبندی کتابفروشیها، رمانهای به اصطلاح جدی و جریانساز را در قفسهی رمانهای ادبی و عمومی میگذارند. قطعاً جریان روشنفکری ادبیات در همین رمانها پیریزی میشود که معمولاً جوایز مهم ادبی چون نوبل و بوکر و گنگورد، به این آثار داده میشود. شما هیچ نویسندهی بزرگ ژانرنویسی (که هیچ کس به عظمت ادبی او شک نداشته باشد مانند ریموند چندلر یا تالکین یا جی جی بالارد) را سراغ ندارید که نوبل یا بوکر برده باشد اما همان طور که گفتم برخی از جریانسازترین نویسندگان ادبیات یک صد سال اخیر ژانرنویس بودهاند. در همین سالها و در میان نویسندگان معاصر جهان، بدون شک «استفین کینگ»، «جی آر آر مارتین» و «دنیس لیهان» نویسندگانی بزرگتر (هم در فرم و هم در محتوا) از «پل اوستر» و «اورهان پاموک» و «پاتریک مودیانو» هستند. اما خب این هم هست که کلی رمان مزخرف ژانری هر سال منتشر میشود. بنابراین به همین سادگی نمیتوان خط حائلی میان این دو نوع کشید. اما آن چه واضح است ادبیات ژانری برای خواننده نوشته میشود و برای خواندنش نیاز به رمل و اسطرلاب نیست. در نهایت میتوان این طور گفت که موفقیت ادبیات ژانری را خوانندگان روشن میکنند و موفقیت رمان ادبی را منتقدان و جوایز ادبی؛ و کدام نویسنده است که این دو را با هم نخواهد؟
دلیل اینکه یکباره از کارگاههایی که سالهاست با نام و سبک شما برگزار شده، فاصله گرفتید چیست؟
راستش به نظر خودم از آنها فاصله نگرفتهام. آن را ارتقاء دادهم. اندیشه، سبک زندگی، حکمت و استعداد را آن چنان نمیشود انتقال داد اما فن را چرا. و چون ژانرنویسی همان طور که گفتم فنیترین شکل داستاننویسی است، گمان میکنم به عنوان یک معلم بیشتر میتوانم بهره برسانم. همینطور که در غرب هم تقریباً بیشتر معلمهای داستاننویسی و مولفان کتابهای آموزشی در این زمینه، ژانرنویس هستند.
کارگاه رمان ژانر در نهایت قرار است چه فضایی در ادبیات ما ایجاد کند و چه کمبودهایی را جبران؟
بعید است کارگاه محدودی چون کارگاه من بتواند آن چنان تغییری در فضا یا ادبیات ما ایجاد کند. اما اگر بتواند توجه خوانندگان رمان فارسی را به ژانرهای بومی در سایهی رمانهای حاصل از آن جلب کند، خب به گمانم بشود آن را نوعی رونق دادن به فضای کمابیش ساکن کنونی دانست.