تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : چهارشنبه 27 بهمن 1395 کد مطلب:9586
گروه: یک استکان شعر

یک استکان شعر نو

شعری از بیژن نجدی

بسیار پیش‌تر از امروز
دوستت داشتم در گذشته‌های دور
آن قدر دور
که هر وقت به یاد می‌آورم
پارچ‌بلور کنار سفره‌ی من
ابریق می‌شود
کلاه کپی من، دستار
کت و شلوارم، ردای سفید
کراواتم، زنار
اتاق، همین اتاق زیر شیروانی ما
غار
غاری پر از تاریک و صدای بوسه‌های ما
و قرن‌های بعد تو را همچنان دوست خواهم داشت
آن‌قدر که در خیال‌بافی آن همه عشق
تو در سفینه‌ای نزدیک من
من در سفینه‌ای دیگر، بسیار نزدیک‌تر از خودم با تو
دست می‌کشیم به گونه‌های هم
بر صفحه‌ی تلویزیون

بیژن نجدی


 

 

http://www.bookcity.org/detail/9586