تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : دوشنبه 30 اسفند 1395 کد مطلب:9814
گروه: تازه‌های کتاب

در ستایش برداشت دانش‌محور از سیاست

نگاهی به کتاب «چه باشد آن‌چه خوانندش سیاست؟»

مهم‌ترین درس نخستین‌ترم تحصیلی دانشجویان کارشناسی رشته علوم سیاسی درسی به نام «مبانی علم سیاست» است که به نظر می‌رسد همان‌گونه که در عنوان آن نیز مستتر است، حامل دو پیش‌فرض بنیادین است: ۱ـ سیاست بنیادهایی دارد و ۲ـ سیاست، «علم» است و از ترکیب این دو مفروض گویی می‌توان چنین استنباط کرد که باید به سیاست، به‌مثابه علمی اثبات‌گرایانه و متکی بر مناسبات علّی ـ معلولی، نگریست.

اغلب کتاب‌هایی که در دانشگاه‌های ایران منبع درس «مبانی علم سیاست» هستند، این مفروضات را انعکاس می‌دهند؛ کتاب‌هایی تألیفی چون «بنیادهای علم سیاست» نوشته عبدالرحمن عالم و «آموزش دانش سیاسی: مبانی علم سیاست نظری و تأسیسی» نوشته حسین بشیریه و کتاب‌های ترجمه‌ای چون «مقدمه نظریه سیاسی» نوشته اندرو هیوود، شاهدی بر صدق این مدعا هستند. مروری سریع بر فهرست و حتی عنوان این آثار نشان می‌دهد مسئله اساسی نویسندگان آن است که نخست چیستی و مفهوم «علم سیاست» را در قالبی عموماً پوزیتیویستی بیان کنند و سپس بر این اساس به بررسی مقومات و عناصر کلیدی آن‌چه در دنیای سیاست می‌گذرد بپردازند و بر اساس مفاهیمی چون «دولت»، «حکومت»، «حاکمیت»، «مشروعیت» و ...  به تبیین مسائل سیاسی مشغول شوند.

ذکر این نکته البته واجب است که نویسندگان این کتاب‌ها، خود نیز از مناقشاتی که پیرامون «علم» تلقی‌کردن سیاست میان محققان وجود دارد مطلعند و گاه یا به‌صراحت با عناوینی چون «آیا سیاست علم است؟» (عالم ۱۳۸۶: ۳۵) و «سابقه علم سیاست به مفهوم جدید» (بشیریه ۱۳۸۲: ۲۳) به آن اشاره کرده‌اند و گاه حتی با تفکیک میان علم سیاست با دو مقوله دیگر: نظریه سیاسی و فلسفه سیاسی، اثر خود را در «وهله نخست نوشته‌ای درباره نظریه سیاسی» دانسته‌اند (هیوود ۱۳۸۸: ۲۷ ـ ۲۴) اما در بخش‌های بعدی اثر خود، سهمی اندک به مقولاتی مجزا از علم سیاست اختصاص داده‌اند.

نگاهی به منابع قدیمی‌تر این درس نشان می‌دهد مشکل تفکیک میان علم سیاست، نظریه سیاسی و فلسفه سیاسی مشکلی دیرپا در دانشکده‌های علوم سیاسی ایران است. برای نمونه تورق دو کتاب «مبانی سیاست» اثر عبدالحمید ابوالحمد و «اصول علم سیاست» اثر موریس دوورژه بیانگر این نکته است که نزد دکتر ابوالحمد که کتابش تا یک دهه پیش نیز از منابع این درس و آزمون کارشناسی ارشد بوده است، «مبانی سیاست» مترادف است با «جامعه‌شناسی سیاسی»؛ امری که به‌صراحت در نخستین صفحه کتاب آن‌گاه که زیر نام مبانی سیاست و در پرانتز عنوان جامعه‌شناسی سیاسی آمده است، عیان می‌شود. کتاب دوورژه نیز چنین خصلتی دارد و اگرچه در آغاز بحثی نسبتاً مفصل پیرامون چیستی و ماهیت امر سیاسی و وضعیت ژانوس‌وار (دوچهره‌ای بودن) سیاست عرضه شده است، اما در ادامه به راهی می‌رود که بیش از هر چیز به جامعه‌شناسی سیاسی می‌ماند تا مبانی علم سیاست یا فلسفه سیاسی و ...

این نکات دکتر مهدی فدایی مهربانی، استادیار جوان دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران را بر آن داشته است که کتاب «چه باشد آن‌چه خوانندش سیاست؟» را با رویکردی متفاوت از سنخ رایج پیش‌گفته به مقوله دانش سیاسی به رشته تحریر درآورد.

فدایی مهربانی معتقد است کتاب‌های پیش‌گفته متأثر از دیدگاه مدرن به سیاست، آن را علم می‌دانند و به‌همین واسطه از عطف اعتنا به آن از منظر خاستگاه‌های بنیادین آن در فلسفه سیاسی غفلت ورزیده‌اند و این غفلت درباره ما ایرانیان به غفلتی مضاعف انجامیده است، زیرا دانش مدرن سیاسی، آن‌گونه که امروزه در جهان غرب رایج است، برآمده از تجربه تاریخی و صیرورت فلسفی متفاوتی از آن‌چه ایران و ایرانیان از سر گذرانده‌اند، است و بنابراین کتاب‌های درسی مبانی علم سیاست، نه‌تنها از نظر دانش فلسفی، تنک هستند، بلکه برای دانشجوی ایرانی رشته علوم سیاسی نیز انتزاعی‌اند و نمی‌توانند زیست‌جهان او را به‌طرزی انضمامی بازنمایی کنند و یا به او کمک کنند که بتواند با بهره‌گیری از آن‌ها، فهمی از وضعیت و زندگی روزمره خود پیدا کند. به‌زعم فدایی مهربانی اگرچه «فرهنگ کنونی ما فرهنگی میان ایران، اسلام و غرب است»، اما نگاهی فارغ از تعصب اذعان می‌کند که «بنیان فرهنگ کنونی ما ایرانیت و اسلامیت آن است و فرهنگ غربی عارض بر آن است.»

از همین منظر اخیر نویسنده به نوشته‌های حوزه مبانی علم سیاست این انتقاد را روا می‌داند که از گفتگو با سنت فکری خود پرهیز داشته‌اند و با تدریس و نگارش چنین آثاری، عملاً دانشجو را به پذیرش غرب در سه‌راهی ایران، اسلام و غرب سوق داده‌اند؛ حال آن‌که تنها راه خروج رشته دانشگاهی علوم سیاسی  از نوع ایرانی آن، از دور باطل خواندن طوطی‌وار انتزاعیات، مفاهمه و مباحثه با سنت فکری ایرانی و اسلامی در وهله نخست و سپس نظریات پوزیتیویستی غربی است.

فراتر از این، نقد بنیادین نویسنده به این امر مطعوف است که چرا دانشجویان نخست باید با نگرش مدرن و علم‌محور آشنا بشوند و سپس در ترم‌های آتی به «اندیشه‌های سیاسی» دوران باستان و فلاسفه کلاسیک بپردازند؟ فدایی مهربانی بر آن است که این چرخه باید برعکس شود، زیرا طبق نگرش لئو اشتراوس غایت فلسفه سیاسی بیرون‌رفتن از «شهر» و فهم طبیعت کلی و بنیاد پدیده‌های سیاسی است؛ در حالی که علم سیاست به شهر و مسائل جزئی و مجادلات سیاسی مشغول شده است.

نویسنده بر همین اساس در سه دفتر مجزا به «چیستی سیاست»، «چرایی سیاست» و «چگونگی سیاست» می‌پردازد و در دفتر نخست این بحث را پیش می‌کشد که دو گرایش «دانش‌محور» و «قدرت‌محور» به سیاست از یکدیگر قابل تفکیک است. گرایش نخست در بنیان خود، برآمده از سنّت ایرانی و عناصر «راستی» و «سعادت» مندرج در آن است که بعدها به اندیشه متفکران یونانی چون سقراط و افلاطون و اندیشمندان مسلمانی چون فارابی در قالب فضیلت و سعادت و خیر عام نیز راه می‌یابد. (گزاره‌ای که البته مناقشه‌برانگیز است و البته طرح آن، از نوآوری‌های متن است.) گرایش دوم اما به سوفسطائیان می‌رسد، با ماکیاولی احیاء می‌شود و مبتنی بر فهمی اعتباری از قدرت، سیاست را «هنر حفظ قدرت» می‌داند و بر وجوه هنجاری کم‌اعتنایی می‌کند و در دنیای امروز دست برتر را دارد.

کتاب فدایی مهربانی در عین برخورداری از وجوه آموزشی، متنی بسیار جذاب و خوش‌خوان است و هر خواننده علاقه‌مند به فلسفه سیاسی، از خواندن آن لذت خواهد برد. در عین حال، کتاب ستایشی از الگوهای دانش‌محور سیاست است و بر لزوم بازگشت از الگوهای قدرت‌محور تأکید می‌کند، زیرا برداشت قدرت‌محور از سیاست را باعث و بانی پدیده‌های ناگواری می‌داند که در قرن بیستم ظهور کردند: فاشیسم و بمب اتم.

چه باشد آن‌چه خوانندش سیاست؟ ـ مهدی فدایی مهربانی ـ نشر فلات ـ ۵۷۶ صفحه ـ ۳۹۵۰۰ تومان

 

 

http://www.bookcity.org/detail/9814