تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
خاموش نشستهای
آغاز کن که کوه من
پژواک کلام تو را بازمیآفریند:
عشق ... عشق ... عشق
و چون لب بگشایی
مرمر از طنین کلامت میترکد.
بگشای دو رود بلند بازو را
که چون بگشایی
جزیره، آهنگ فرود خواهد کرد
و من پایابی خواهم شد
برای او که میطلبد.
هشیار نیستم
هشیار نیستم
که این فرود
به فراز طلب میکشاندم
بگشای دو رود بلند بازو را
بگشای که در کوشش بیدرنگ تو
کشش بیرنگی منست
فرخ تمیمی