اصفهان زیبا: آفتابِ تیرماهی، سبزینه روشن آلودِ حیاطِ نخستین شهر کتاب اصفهان را از عطر گل و قهوه آکنده است و چهره ها، چهره هایی به شفافیتِ سینما، تلویزیون و آینه تمام نمای داستان کوتاه و رمان دارند. مردمانی از دیار فرهنگ و هنر و سیاست که برای گشایشِ بال اولین شهر کتاب و آفتاب، در خیابان اردیبهشت، در خانه ای با آینه کاری های سحرانگیز و پر همهمه به تاریخ یک جمعه تیرماهی گرد آمده اند. حالا شهر ما یک نشانه مهم فرهنگی دیگر هم بر پیشانی دارد و آن چیزی نیست جز شهرِ کتابِ اصفهان که به قول مهران غفوریان، «مبارک است!»
محیط امن است و حال، امان. آیندگان و روندگان، مدعوین و مجریان در تک و تایِ رفت و آمد و گفت و شنفت اند.هوا گرم است و بحث، داغ از کتاب و لبالب از آفتاب. هر گوشه از این کندوی پرکتاب را که می کاوی، ظرفی عسل می یابی و چهره ای آشنا که جان می دهد برای گفتوگو. چشم که می گردانی در گوشه ای شقایق دهقان و محراب قاسم خانی و محمدرضا هدایتی و نسیم مرعشی را می بینی و چشم که بر می گردانی، محمد طلوعی و آرش صادق بیگی و علی خدایی و پوریا عالمی و مرتضایِ نعمت الهی را. باز که می گردی، سخنگوی شورای شهر و رئیس کمیسیون فرهنگی و نخستین بانوی شهردار اصفهان را می بینی و راه که می روی، سروش صحت و همسرش سارایِ سالار را که میزبانانه از شخصیت های فرهنگی و سیاسی و مدیریت شهری میزبانی می کنند و موسیقی افسون ساز کلاسیک و مدرن، رود نغمه را برای گپ و گفت، جاری میکند.
دستِ نغمه جاری
نغمه
جاری، دستِ مرا در دستِ علی خدایی میگذارد و حینِ گفتوگو در اتاق ها
میگرداند و جایی ما را به قول پوریای عالمی روبهرویِ هم قرار می دهد تا
خدایی بگوید: « کتاب، فقط شعر و داستان نیست! بلکه می تواند راجع به چیزهای
بسیاری با ما گفتوگو کند تا از علایقی که در وجودمان هست و از آنها کمتر
خبر داریم، آگاه شویم.»این آگاهی اما از کجا و چگونه در اندیشه ما ریشه می
دواند؟ طبیعتا از جایی که به گفته خدایی«تمایل دارد تا کتابفروشی باشد.»
اما این همه ماجرا نیست، زیرا شهر مدرن باید از مرزِ مفاهیم سنتی گذر کند.
مفاهیمی که بر هم نهاده شده اند تا از سنت به مدرنیته و مفاهیمی مانند
توسعه فرهنگی، دیپلماسی شهری و حکمرانی خوب در شهر خوش آب و هوا برسیم،
جوری که به قول زعمای شهر، حالا بر ریل توسعه قرار گرفته ایم و مفهوم
نهاد، شکل و قواره دیگری برایمان گرفته است. شکلی که در آن توانستهایم در
قالب فعالیت هایی جمعی مانند داستانخوانی، نمایشنامه خوانی، شعرخوانی و
رفتن به سینما یا حضور در جلسات نقد و نمایش فیلم، به آن رنگی از طیف های
متنوع مشارکت اجتماعی بدهیم. تصور خدایی نیز این است که تنوع کتابهای
ارائه شده می تواند عاملی جذاب برای جذب مخاطب در سنین مختلف باشد و این
جذابیت باعث شود تا کتاب ها بیشتر دیده شوند و علاقه ها مشخص شود تا فکر
نکنیم که کتاب، فقط داستان است.
حکمِ صادق
سیرِ معانی
اصفهان سنتی در حال توسعهی متمایل به مدرنیزاسیون و هوشمندی از ذهنم گذر
میکند و به یاد کلیپی می افتم که در آن جعفر مدرس صادقی، حسن معجونی،
پژمان جمشیدی، رامبد جوان، مهدی پاکدل،رضا یزدانی، لیلی رشیدی، مژده دقیقی،
پوریا عالمی، مهدی ربی و مهران غفوریان با شعف و هوشمندی گشایش شهر کتاب
اصفهان را به فال نیک گرفته اند و همراه نغمه جاری، باز ذهن مرا به سوی شکل
گیری نهاد های مدرن شهری میبرند و میگذارندم روبهروی پوریای عالمی تا
از او بپرسم شهر کتاب با ساختار کنونی چه تاثیری بر اصفهان امروز خواهد
داشت؟ موسیقی یگانه یکی از فیلم های سه گانه کریستف کیشلوفسکی در زیر صدای
ما جاری است که او با اشاره به مفهوم نهاد و نهادسازی می گوید:« برای
پیشبرد هر هدفی ما نیازمند نهاد سازی هستیم. این پروسهای است که تمام شئون
شهر مدرن را، از اقتصاد و آموزش تا فرهنگ و ورزش دربر می گیرد و درست نقطه
مقابل اندیشه خلق الساعه ای قرار دهد. به همین خاطر، نباید خطِ تمایزی
میان نهاد و جمعیت و اجتماع کشید، چرا که جمع هردوانِ اینهاست که جامعه را
می سازد، نه فردِ فرادا در دل خانه ای در دل محله ای در شهر. کما اینکه
این تجمیع محلات است که شهر و جامعه شهری را می سازد و حالا، به قولِ
عالمی، در فرهنگ و ادبیات هم همین حکم صادق است و جریان، زمانی جاری می
شود که رفاقتها و معاشرت ها و جدل های فرهنگی، خِردی و ادبی از دل پاتوق
ها شکل می گیرد و آن چیزهایی که هم اکنون به آن تکیه داده ایم ، میراث
معاشرت های سازنده است.» با این حال، در طول سالیان این پاتوقها به اشکال
مختلفی مثل تغییر کارکرد، تغییر اولویت های اجتماعی، ریزش مخاطب و تغییر
مشی فکری از میان رفته است اما دوباره در قالب همین فعالیتهای فرهنگی احیا
خواهد شد. عالمی نیز سخت به کارکرد دوباره پاتوقهای فرهنگی خوشبین است و
از هر نیمکتی که در هر گذری آدم ها را برای گفتوگو روبهروی هم بنشاند،
استقبال می کند و معتقد است که «اگر شهر کتاب اصفهان جایی برای گفتوگو،
تعامل و گذراندن وقت بدون تحمل هزینه اقتصادی و اجتماعی باشد، دوباره آن
انسجام فرهنگی و اجتماعی لازم را به دنبال خواهد داشت.»
همراه با لذت
انسجام
فرهنگی اما چگونه حاصل می شود؟ شاید بتوان گفت یکی از مهمترین عوامل اثر
گذار بر آن، مطالعه باشد. مطالعه اما در ابتدای امر به گفته طیبه فاطمی،
رئیس اداره کتابخانه های شهرداری اصفهان، «باید همراه با لذت باشد،
بنابراین باید شرایطی را ایجاد کرد که مخاطب در قدم اول در فضایی امن از
خواندن لذت ببرد تا در مرحله بعدی به اصل موضوع که نفسِ مطالعه است، دست
پیدا کند و به نظر می رسد که نقطه شروع آن، فضایِ دلچسب شهر کتاب باشد.»
مسئله بعدی اما « نحوه تعامل ما با این مرکز است تا ضمن ارزیابی توانایی
ها، از فعالیت های آن نیز آگاهی کامل پیدا کنیم. وقتی این چرخه دانشی به
راه افتاد، می توانیم از بهترین نویسندگان، ناشران و مترجمان دعوت کنیم تا
با تعامل با کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهــــان، چشمِ مخاطبـــان پرُخوان
در ردههای موضوعی مختلف روشن شود و با ایجاد تعامل میان خواننده و مولف،
آنها را به شهر کتاب معرفی کنیم» دکترفاطمی همچنین میگوید طی گفتوگویی که
با مدیریت شهر کتاب در میان کتابگردی اش داشته، به تنوع موضوعی و محتوایی
کتاب های انتخابی اذعان کرده است. او معتقد است: «یک منویِ متنوع و
خوشخوان در برابر مخاطب گشوده شده، آیا این اتفاق، خود راهی به سوی گرایش
به سوی مطالعه نیست؟ آن هم هنگامی که ما بافقرِ زمان مطالعه، کتاب و مولفِ
کاردان مواجهیم؟ »
هویتِ اصفهان امن
باید
در میان اتاق ها، قاب های عکسِ نوستالژیک، نوشت افزارها، و آینه کاریِ
نازک خیال سقفِ سالنی که یک پارچه کتاب است و خاکستری اما الوان، هویتِ
اصفهان امن را تجربه کنید. این تجربه امن، زمانی لذتبخشتر می شود که در
میان کتاب ها، چشمتان به چشم نویسندههایی بیفتد که اکنون، حاضرِ حاضرند:
یکی در جهان کتاب و یکی در وضع موجود. از میان این حاضران غایب، محمدِ
طلوعی از آن دست نویسندههایی است که خود اثیر اصفهان است و دلبسته و
دلنوشته آن، جوری که میگوید: «به نطر من اصفهان در دوره های مختلف بسیار
بر فرهنگ اصفهان ایران تاثیر گذاشته، همیشه فرهنگی بوده و همیشه هم خواهد
بود. بنابر این، آنقدر بزرگ است که دیگر اشخاص نمیتوانند به بزرگ کردن آن
بیندیشند، بلکه این، آنان اند که بهواسطه پیوند با آن بزرگ میشوند.» این
بزرگی، زمــــانی در زمانه معاصـــــر ما درخشانتر میشود که این داد و
ستـــــد فرهنگی، در مکانی متمرکز و مشخص به دیدار دوستداران بشتابد و شهر
کتاب می تواند محلی برای این اجماع باشد.
نازک خیالی های آینه کاری
رشته نازک خیالی های ما که به
اجماع و تجمع میرسد، از میان رویای آینه کاریها به حیاطِ شهرکتاب می نگرم
که حالا مملو از جمعیتی است که در حال صرف میوه و شربت و شیرینی زیر
چترهای آفتابی تیرماه اند. خورشیددیگر عمود ایستاده است و بر همه یکسان می
تابد ، حتی بر گفتوگوی کوتاهِ من و سخنگوی شورای اسلامی شهرمان اصفهان که
به طرزِ ظریفی با توسعه شهری در سالهای گذشته پیوند می خورد. پس بی مقدمه
از او درباره تاثیر و پایایی و مانایی شهر کتاب و نقشِ مدیریتِ شهری در
حمایت و تسهیلگری برای رشد چنین مکانهایی می پرسم که با ذکر مثالی
هوشمندانه پاسخ میدهد:« روزی که ایده تاسیس سیتی سنتر مطرح شد، بسیاری
معتقد بودند که مردم اصفهان همچنان به بازار سنتی گرایش دارند و امکان
شکلگیری بازار مدرن در این شهر، اندکی اندک است. تجربه اما نشان می داد که
مردم نسبت به کیفیتِ بهینه ارائه خدمات حساس اند و زمانیکه احساس کنند
کیفیت ارائه شده تاثیری مثبت و سازنده بر مناسبات فرهنگی اقتصادی و
اجتماعیشان دارد، به خوبی خود را با آن هماهنگ میکنند.» از سوی دیگر،
جذابیتِ ایجادی و ایجابی فضاهای معاصر و مدرن، آن حلقه مفقودهای است که در
سنت و فضایی که به دنبال آن ایجاد می شود وجود ندارد. بنابر این جذابیتی
که در فضاهای مدرنی مانند سیتی سنتر، شهر کتاب، شهربازیهای مدرن و ...
وجود دارد، در مدل سنتی دیده نمی شود و همین عامل جذبه است که به گفته مهدی
مقدری، در پیوند با کیفیتِ ارائه خدمات، مخاطب را جذب می کند.صدای فش و فش
دستگاه قهوه ساز و باد مرطوبی که از پنکه ها پایه بلند، بوی قهوه و صدای
موسیقی را برای ما به ارمغان می آورد، باعث می شود تا به مثال دیگری هم در
این زمینه برسیم و آن چیزی نیست جز تجربه تاسیس خانه صفوی و حتی تمرکز
گالریهای هنری اصفهان که به گفته مقدری، «تصور می شد چون در گذر یا محور
تجاری قرار ندارد، ممکن است مخاطبی نداشته باشد اما دیدیم که مفهوم پاتوق
فرهنگی توانست به جریان سازی تجاری هم کمک کند. بنابراین من تردید ندارم که
پروژه هایی مانند شهر کتاب در امتداد فعالیت و ارائه خدمات با کیفیت، در
اصفهان مخاطب خودش را به خوبی جذب خواهد کرد.» همه اینها اما مستلزم آن است
که در نخستین گام، بخش خصوصی از سدِ بوروکراسی اداری بگذرد. این بروکراسی
نه آنکه به معنایی منفی مستفاد شود، بلکه بیش از هر چیز به نقشِ تسهیلگرانه
مدیریت شهری در پیشبرد پروژههای فرهنگی نظر دارد. یعنی همان عملِ بهینه
سازی که رئیس کمیسیون فرهنگی شورای شهر به آن اشاره کرده و میگوید: «اگر
بخش دولتی متصدی تاسیس مکانی فرهنگی مانند شهر کتاب می شد، دستکم دوسال
طول می کشید تا ما شاهد روزی باشیم که در مراسم افتتاحیه آن شرکت کنیم.این
در حالی است که بخش خصوصی توانست ظرف شش ماه به این مهم دست یابد.» فریده
روشن با ابراز خوشبختی از اینکه سروش صحت پیشنهاد تاسیس شهر کتاب را برای
اولین بار در این کمیسیون مطرح کرد و مورد اقبال همه اعضای کمیسیون و شورا
قرار گرفت، گفت:« تا کنون رویه شهرداری اصفهان در امور فرهنگی این بود که
بسترسازی و اداره می کرد، بخصوص در زمینه هایی مانند کتاب خانهها؛ این در
حالی است که این رویه متاسفانه رویه صحیحی نبوده و نقش شهرداری در
اینگونه مسائل باید تسهیلگرانه باشد نه تصدیگرایانه. به همین خاطر است که
ما با طرح چنین ایدههایی از سوی هنرمندان و فعالان فرهنگی نه تنها
موافقیم، بلکه دستشان را می بوسیم و قوانین را تاجایی که بتوانیم خم می
کنیم تا به اهداف عالی که متصور شده است، برسیم.»