هنرآنلاین: ناصر فکوهی انسانشناس، نویسنده و مترجم، به هنرآنلاین گفت: در سالهای اخیر بیشتر به دنبال انتشار آثاری هستم که اندیشهها، رویکردهای اجتماعی و فرهنگیام را در مسائل جامعه و با محوریت دخالت در نظام کنش آن، نشان دهم. کتاب "کتاب مرگ و فراموشی" را هم باید در همین رده قرار داد. این کتابها، مجموعههایی از نوشتههای من هستند که در حوزههای مختلفی گردآوری شدهاند و قالبهای گوناگونی را در یک مضمون خاص در برمیگیرند.
او افزود: در یکی دو سال اخیر کتابهای "دانشگاهی که بود..." آسیبشناسی دانشگاه و دانشگاهیان، "بوردیو و میدان دانشگاهی" در زمینه اندیشه بوردیویی، "همراه با باد" در زمینه فیلم مستند، "هویت و بیهویتی شهری" آسیبشناسی فرهنگی شهر، "انسانشناسی، نظریه، میدان و کنش" نوشتارهای نظری انسانشناسی، "من، او، آنها در نگاه واژگونساز دوربین" در زمینه عکاسی، "زنان، شیرها و روباهها" در زمینه زنان و کتاب حاضر را منتشر و یا در حال انتشار این کتابها هستم. البته سه کتاب اخیر قرار است توسط انتشارات ماه و خورشید به چاپ برسند.
فکوهی با این توضیح که محتوای کتاب شامل اکثریت مطالبی است که در چند سال اخیر درباره پدیده مرگ به صورت مستقیم یا غیرمستقیم نوشتهام، اظهارداشت: البته یادبودها و نوشتههایی که برای دوستان و برخی از شخصیتها، از من منتشر شده و همچنین برخی از نوشتههایی که به یاد گروهی از شخصیتها با موضوعهایی نزدیک به مرگ، مصیبت و نابودی به نگارش درآوردم.
او ادامه داد: "کتاب مرگ و فراموشی" مجموعهای از نوشتهها، گفتوگوها و یادداشتهایم است که به صورت کتابی کلاسیک نوشته نشده بلکه ویراستهای جدیدی است از این نوشتهها و در برخی موارد بازنویسی و تغییرات نسبتاً زیادی که متنها را در موقعیت نهایی قرار بدهد. بنابراین میتوان آن را اندیشیدن درباره مرگ در همه جنبههای اجتماعی، فرهنگی و انسانی از زوایای مختلف و در قالبهای متفاوت دانست.
فکوهی درباره جایگاه چنین کتابهایی در دنیا، توضیح داد: اینگونه کتابها در اروپایغربی و آمریکا بسیار در نزد اهل فکر، فیلسوفان و دانشگاهیان رایج است. مخاطبان روشنفکر نیز بسیار به آنها علاقهمند هستند؛ زیرا امکان میدهند که بتوان به صورتی کم تکلفتر از نوشتههای کلاسیک دانشگاهی که اغلب ممکن است برای یک خواننده غیردانشگاهی خستهکننده باشد، به موضوعهایی که در زندگی روزمره و در جهان امروز، دائماً با آنها سروکار داریم، پرداخت. این شیوه را گاه "مقالهنویسی" نامیدهاند، همچون کاری که آلبر کامو میکرد و یا "یادداشتنویسی" به شیوهای که آلن فیلسوف معروف فرانسوی از آن استفاده میکرد و یادداشتهای بیشمارش اغلب در روزنامهها منتشر شدهاند و تا امروز به صورت کتابهایی با مضامین مختلف منتشر میشوند و در فرانسه و در جهان بسیار شهرت دارند.
او اضافه کرد: در ایران البته این شیوه پس از انقلاب به ویژه در نزد دانشگاهیان کمتر شناخته شده و رایج است؛ زیرا دانشگاه به کتابهای کلاسیک و درسی امتیاز میدهد و از این رو استادان کمتر رغبتی دارند که به سوی تفکر اجتماعی و مربوط به واقعیتهای روزمره بروند. اما در نزد برخی از مهمترین اندیشمندان دهه چهل اینگونه رویکرد بسیار رایج بود و عموماً با عنوان "مجموعه مقالات" منتشر میشدند.
فکوهی با بیان این که مخاطبان میتوانند کتاب "کتاب مرگ و فراموشی" را به صورت بسیار (آزادی) بخوانند، توضیح داد: یعنی میتوانند در مضمون عمومی که مرگ است به صورتی روایتگونه تأمل کنند؛ یا به سراغ نوشتههای بیشتر تحلیلی بروند که به سازوکارهای یک حادثه یا یک مصیبت طبیعی یا شهری رفتهاند، و یا به سراغ دلنوشتههایی بروند که مرگ را در قالب یک شخصیت یا یک زندگی بررسی کرده و یا بالاخره به سراغ نوشتههای دیگری که مرگ را صرفاً در قالب یک ایده کاملاً نظری یا بحثی دانشگاهی مورد توجه قرار دادهاند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: این گروه از نوشتهها، متون یادبودی بودهاند که من اغلب برای چندین گروه از افراد و شخصیتها نوشتهام. با این شخصیتها گاه نزدیکی و صمیمیت زیاد داشتهام نظیر خسرو شاکری، پوران شریعترضوی یا محمد عبدالهی و زندگیمان در دورههایی با هم گره خورده است، اما مواردی نیز بوده که با آن شخصیت فاصله بیشتری داشته و آشنایی شخصی نداشتهام و برای ادای احترام این کار را کردهام نظیر احسان یارشاطر، محمد مصدق یا یدالله سحابی، گاه نیز نوشته بیشتر از آنکه یک دلنوشته و یادبود باشد به یک بحث نظری برمیگشته که نقطه آغازش یک مرگ، حوادث و حواشی آن بوده است همچون متنهایی که درباره مرتضی پاشایی و در مواردی درباره مرحومعباس کیارستمی نوشتهام.
فکوهی با بیان این که نگاه من به مرگ از یک سو مثل همه آدمها است یعنی نگاهی درهم آمیخته از ابهام، شگفتی و ناتوانی در برابر پدیدهای واقعی اما دوردست، گفت: از سوی دیگر نگاه یک فرهنگشناس و انسانشناس که مرگ را پدیدهای به شدت "زنده" و نقطهای برای آغاز اندیشه میداند. بسیاری از یادبودهایی که برای دوستان و عزیزان از دست رفتهام نوشتهام برای من وسیلهای برای اندیشیدن به گذشته، آینده و حال خودم و جامعهای که در آن زندگی میکنم و یا سرگذشتی که در فرهنگهای دیگر داشتهام، بوده است. مرگ همیشه تأمل برانگیز است و اگر بتوانیم از ضربهای که همواره بر ما وارد میکند بیرون بیاییم میتواند همیشه برایمان الهامبخش نیز باشد. مرگ همراه با درد، آسیب، ویرانی و فجایع اجتماعی نیز جنبهای انکارناپذیر نیز همراه است که به عنوان یک نویسنده، جامعهشناس و انسان شناس در این کتاب بسیار به آن پرداختهام.
او با این توضیح که هر شخصی میتواند مخاطب این کتاب باشد، اظهارداشت: زیرا هر فردی به گونهای با مرگ، فاجعه و مصیبتهای انسانی از دورونزدیک ارتباط دارد. در دلنوشتهها هر شخصی ممکن است در اندیشیدن به آنها که رفتهاند، نقطه مشترکی با نویسنده کتاب ببیند و یا درست برعکس ارزیابی او را نادرست بشمارد و خود این امر عاملی باشد برای برانگیخته شدن و دست به قلم بردن و شروع تفکری دیگر که از نظر من اگر چنین باشد بسیار موفق خواهیم بود.
فکوهی با بیان این که من به سراغ مرگ نرفتهام؛ مرگ به سراغ من و همه میآید، ادامه داد: اصولاً آدمی نومیدگرا نیستم. اما انکار نمیکنم که همچون اکثر انسانشناسان کلاسیک و به ویژه معلم بزرگ ما، کلود لوی استروس فردی شکاک هستم و معتقد به این که انسانها در طبیعت جایی بسیار بزرگتر از سهم خود را اشغال کردهاند و با زیادهخواهیشان مصیبتهای بزرگی را برای خود و سایر موجودات ایجاد کردهاند. اما همچون معلم بزرگ دیگر انسانشناسان یعنی ژان ژاک روسو به این نیز باور دارم که هر چند انسان با جداییاش از طبیعت برای خودش مصیبت بزرگی را رقم زد، اما در عین حال زیباییهای بسیاری را همچون هنر، ادبیات و زبان نیز آفرید که طبیعت را زیباتر میکنند. نگاه یک انسانشناس به مرگ سوای جنبه تراژیک و دور شدن از یک زیبایی که میتواند وجود عزیز شخصی باشد که دوستش داریم یا چیزی که به آن دلبستهایم، بعد آفرینندهای هم دارد که عاملی است برای تداوم یافتن زندگی، پرو بال گرفتن آن و به نوعی معنا یافتن زندگی. فکر میکنم بیشتر دلنوشتهها و یادبودهایی که برای دوستانم در این کتاب نوشته شده و البته نتوانستهام برای همه آنها که دوستشان داشتم، بنویسم، گویای این واقعیت باشند.
او درباره جایگاه مرگ در مطالعات انسانشناسی، توضیح داد: انسانشناسی مرگ یکی از شاخههای مهم انسانشناسی است که از مناسک و آداب مرگ تا اسطورهشناسی و ابزارها و اشیا مرگ، تا جنبههای فرهنگی و اجتماعی مرگ را شامل میشود. اما این کتاب یک "انسانشناسی مرگ" نیست بلکه بیشتر باید آن را نوشتههای یک انسان- جامعهشناس درباره مرگ دانست هم در قالب حرفهای خود او و هم به عنوان انسانی مثل همه انسانهای دیگر در برخورد با ابعاد حیرتانگیز این پدیده و البته همانطور که گفتم پدیدههای نزدیک به آن همچون مصیبتها، فجایع و رویدادهای تلخی که مرگ با آنها همراه بوده و هست. به همین دلیل نیز نام آن را "کتاب مرگ و فراموشی" گذاشتهام تاملی بر مرگ برای فراموش نکردن آن که خود، مرگی واقعی است.