برای انس بیشتر با سعدی و آثار او، مسابقهی «حفظ دیباچهی گلستان» به همت شهر کتاب مرکزی و مرکز سعدیشناسی عصر روز یکشنبه (۲۴ آبان) در مرکز فرهنگی شهرکتاب برگزار شد. شهرکتاب مرکزی در چند سال گذشته برای پیوند دادن نسل امروز با ادبیات کلاسیک، اقدام به برگزاری درسگفتارهایی در این حوزه کرده است. از آغاز سال جاری این درسگفتارها به واکاوی آثار و اندیشههای شیخ اجل، سعدی شیرازی، اختصاص داشته است.
گلستان یکی از تأثیرگذارترین آثار ادبی فارسی است که ذهن و زبان ایرانیان با آن آشناست و سالها کتاب آموزشی بوده است. بازخوانی دقیق و نقادانه گلستان در تعالی فرهنگ امروز ایران نیز راهگشا و موثر است.
در ابتدای نشست علیاصغر محمدخانی؛ معاون فرهنگی شهر کتاب گفت: امروز همزمان با چند مناسبت است که یادآوری آنها برای اهل فرهنگ ارزشمند خواهد بود. نخست آنکه در سرآغاز هفتهی کتاب و کتابخوانی قرار داریم. به همین مناسبت در شهر کتاب، برای انس بیشتر مردم با کتاب، برنامههای مختلفی تدارک دیده شده است. دیگر آنکه سالگرد درگذشت علامه طباطبایی؛ فیلسوف بزرگ، است. افزون بر این دو مناسبت، امروز مسابقهی حفظ دیباچهی گلستان سعدی را برگزار میکنیم.
در گذشته شرایط فرهنگی و اجتماعی به گونهای بود که مردم انس بیشتری با آثار کلاسیک داشتند. خانوادهها زمانی را برای شاهنامهخوانی و گلستان و حافظخوانی در نظر میگرفتند، یا شبهای طولانی زمستان به این کار میپرداختند. در قهوه انهها شاهنامه نقالی میشد و دیوان حافظ و گلستان سعدی کتابهای بالینی مردم بود. با گسترش وسایل ارتباط جمعی، فرصتهای گذشته برای مردم فراهم نیست. تلاش ما باید متوجه این نکته باشد که آن کتابها، بار دیگر کتابهای بالینی مردم بشوند و از حالت تزیینی بیرون بیایند تا بتوان از درونمایهی آن آثار بهره برد.
چند راهکار برای انس بیشتر مردم با آثار کلاسیک و از جمله گلستان سعدی، وجود دارد، نخست باید زمینه بازخوانی متنهای کلاسیک فراهم بشود. این بر عهدهی نهادهای فرهنگی و رسانههای جمعی است که با تدارک برنامههایی، به مردم بیاموزند که متنهای مهم ادب فارسی را درست بخوانند. در گذشته به حافظه سپردن آن متنها رواج بیشتری داشت. بسیاری از بزرگان بودند که همهی گلستان را از حفظ داشتند. امروزه حافظهی شعری ما مردم، کمتر شده است و از راه حفظخوانی با آن آثار ارتباط برقرار نمیکنیم. برای پی بردن به عمق آثارمهم ادبی، شرح و تفسیر هر کدام از آنها اهمیت بسیار دارد. باید متخصصان دربارهی آثار کلاسیک ادبیات فارسی به تحقیق و تفحص بپردازند.
اما چرا در بین آثار کلاسیک زبان فارسی، گلستان بیش از هر متن دیگری به حافظه سپرده میشد و مردم به این کتاب بیشتر مراجعه میکردند؟ برای رسیدن به پاسخ این پرسش، عوامل مختلفی را میتوان برشمرد. یکی از آن عوامل، ایجاز و فصاحت گلستان است. دوم موسیقی کلام سعدی است که مخاطب را جذب گلستان میکند. سهل و ممتنع بودن گلستان نیز در این گرایش دخالت دارد. دیگر، جنبه پندآموز بودن کتاب سعدی است. به همین دلیل است که بسیاری از ضربالمثلهایی که در میان مردم رواج دارد، برگرفته از گلستان است. استاد جلالالدین همایی مینویسد که یکی از خصایص نثر گلستان این است که جملههای آن طوری به هم پیوستهاند که از آنها طنین موسیقی به گوش میرسد. چنانکه اگر آن کلمات را پس و پیش کنیم، آهنگ کلمات از بین میرود.
بسیاری از بزرگان ما با دیگر کتابهای مهم ادبیات فارسی، همانند تاریخ بیهقی و کلیله و دمنه، ارتباط داشتهاند و این کتابها را پیوسته میخواندهاند. با این همه گلستان بیش از هر متن دیگری خوانده میشده است. نه تنها در ایران، بلکه در شبه قاره و آسیای مرکزی و هر جای دیگری که زبان فارسی گسترش داشته است، بیشترین بهره را از گلستان میبردهاند. این نشان از نفوذ گلستان دارد. از ترجمهها و شرحهایی که بر این کتاب نوشتهاند هم میتوان پی به اهمیت گلستان برد. در شبه قاره چاپ آثار سعدی بیشتر از ایران است، و این نکتهی درخور اهمیتی است. اگر فهرست کتابهای چاپی «مشار» را ببینید، متوجه خواهید شد که کلیات سعدی در سال 1352، هفده بار در ایران چاپ شده است اما در هند تعداد چاپهای آن به بیش از 50 بار میرسد. در مراکز آموزشی هند و در اکثر مکتبخانهها و کتابخانههای آنجا گلستان وجود داشته است. نفوذ و تأثیر این کتاب در بلوچستان به حدی بود که 2 شهر را به نام گلستان و بوستان نامگذاری کردند. دامنهی این نفوذ را در اروپا و کشورهای عربی هم میتوانیم ببینیم.
در روزگار کنونی هم اگر به بسیاری از استادان و شاعران و داستاننویسان برجسته مراجعه کنیم، میبینیم که موفقیت آنها بر اثر انس با آثار کلاسیک و به ویژه آثار سعدی بوده است. در این جا چند نمونه را یادآوری میکنم. زندهیاد مهدی سحابی که به تازگی درگذشتند، گفته بودند که سعدی بخشی از حافظهی اوست. شمس لنگرودی نیز اشاره کرده است که از همان ایام کودکی به تشویق پدرش گلستان را حفظ میکرده است. استاد یحیی مهدوی؛ مترجم نامدار آثار فلسفی و بنیانگزار گروه فلسفهی دانشگاه تهران، از علاقهمندان گلستان بوده است و نیز استاد عزتالله فولادوند، انس فراوان با این کتاب دارد. در میان هنرمندان هم انس با آثار سعدی دیده میشود. بهزاد فراهانی؛ هنرمند نامدار ما، میگوید که از هفت سالگی گلستان را از بر بوده است.
ما در شهر کتاب از ابتدای امسال با حضور استادان ادبیات فارسی، درس گفتارهایی دربارهی سعدی را برگزار کردهایم. یکی دیگر از برنامههایی را که برای پیوستگی و انس بیشتر با آثار کلاسیک زبان فارسی تدارک دیدهایم، حفظ دیباچهی گلستان است. این کار فراهم آوردن زمینهای مناسب برای ارتباط بیشتر مردم با این آثار است. این مسابقه بیشتر جنبهی نمادین دارد تا به حافظه سپردن آثار برجستهی فارسی، رواج یابد.
منوچهر دانشپژوه: فضیلت هر ایرانی مدیون ادبیات کهن است
معاون فرهنگی شهر کتاب پرسشی را عنوان کردند که چرا آثار سعدی مورد توجه ایرانیان بوده است؟ خود ایشان به این پرسش پاسخ دادند. اما من نیز این را اضافه کنم که شما اگر به همان بیت ابتدای کلیات دقت کنید، در خواهید یافت که در آن همه چیز نهفته است. سعدی در آن بیت میگوید: به نام خداوند جان آفرین / حکیم سخن در زبان آفرین. سعدی در این جا انسان را حیوان ناطق تعریف میکند. ناطق کسی نیست که تنها حرف میزند. اگر این گونه است پس پرندگان و دیگر حیوانات هم زبان دارند و با خود سخن میگویند. در زبان فارسی نطق به معنای نخست اندیشیدن است و سپس سخن گفتن. اگر چنین صفتی در موجودی باشد، او را انسان مینامیم. سعدی میگوید که خداوند ابتدا جان آدمی را آفرید و سپس توانایی سخن گفتن را به او داد.
نه تنها دانشآموختگان ادبیات فارسی، بلکه هر ایرانی، فضیلت خود را مدیون ادبیات کهن ماست. چرا که زبان وسیله تفهیم و تفاهم است. اگر زبان ناقص باشد، فهم هم نقصان میپذیرد. ضعف زبان باعث میشود که مطالب علمی را به درستی نفهمیم. از این رو حتا دانشآموختگان رشتهی پزشکی و دیگر رشتههای علمی هم نیاز دارند که زبان فارسی را به درستی بدانند. از آنچه ادبای زبانهای دیگر دربارهی ادبیات فارسی گفتهاند و استفادهای که آنها از زبان ما کردهاند میتوان به این نتیجه رسید که ادبیات فارسی در جهان بی نظیر است. برای مثال، شما در حماسهگویی چه کسی را در جهان سراغ دارید که همانند فردوسی باشد؟ آیا «هومر» را میتوان با او مقایسه کرد؟ بدون شک نه.
زبان فارسی 2 شاخه دارد، یکی نظم و دیگری نثر. نظم ما بسیار قوی است. در این زمینه 4 قله داریم، فردوسی قلهی حماسه گویی است، سعدی قلهی غزل است، مولانا پدر فلسفه و حکمت است و حافظ پدر غزل. این چهار بزرگوار شاعرند، اما از میان آنها تنها سعدی است که هم شاعر است و هم نویسنده. درست است که مولانا هم غزل گفته است هم مثنوی سروده است و هم «فیه مافیه» و «مکتوبات» را تقریر کرده است و نوشته است. ولی آیا نثر مولانا قابل قیاس با نثر سعدی است؟ من بی تعصب میگویم که به هیچ وجه مولوی نمیتواند در نثر همپای سعدی باشد. دلیل آن هم روشن است. آیا ما همانطور که گلستان را میخوانیم و حفظ میکنیم، فیه مافیه را هم میخوانیم؟ پیداست که نه.
در ادبیات فارسی چند کتاب نثر میتوانیم نام ببریم که خوب و استادانه نوشته شده باشند؟ یکی تاریخ بیهقی است، دوم کلیله و دمنه و سوم گلستان سعدی. اگر گلستان نبود نثر ما تنها دو گونه بود، ساده و مصنوع. اما به خاطر گلستان، نثر مسجع هم داریم. غیر از این کتاب، نوشتهی دیگری نداریم که نثر آن به گونهای باشد که نوع خاصی از نثر را پدید آورده باشد. برای نمونه تاریخ بیهقی کتاب نثر مهمی است. اما روش نویسندگی آن خاص است و در عین سادگی، خواندن آن برای همه آسان نیست. یعنی همه کس نمیتواند نثر بیهقی را بخواند، با آنکه تاریخ است و حالت داستان گونه دارد. این هم هست که تاریخ جزو نثر به حساب نمیآمده است. اما از این که بگذریم باید پرسید که از میان آن 3 کتابی که اشاره شد، کدام یک در زبان فارسی قدرت القایی اش بیشتر بوده است؟ حقیقت آن است که از قدیم تا کنون گلستان سعدی است که آن جایگاه برتر را داشته است.
ما از شعر، زبان را یاد میگیریم. اما معمولا کتاب آموزشی زبان، کتاب نثر بوده است؛ و گلستان هم در میان فارسیزبانان ایران و هم در میان فارسیخوانان جاهای دیگر، کتاب زبان آموزشی فارسی بوده است. علت تأثیر گزار بودن گلستان نیز یکی همین است که به معنای تام و تمام کلمه، گلستان کتاب آموزش به حساب میآمده است.
عبدالله کوثری: بازآفرینی متون کلاسیک نیازمند گستردگی زبان است
نکتهای که من میخواهم به آن اشاره کنم دربارهی لزوم آشنایی با متون کلاسیک در ترجمه است. سخنی که همواره با دوستان مترجم در میان گذاشته میشود این است که مترجم خوب کسی است که زبان و ادبیات خود را به خوبی بشناسد. اگر بپذیریم که ترجمه بازآفرینی یک اثر در زبان فارسی است، آنگاه هر چه عرصه زبان فارسی مترجم گستردهتر باشد، دست او در بازآفرینی اثر بازتر خواهد بود. به ویژه در ادبیات، هر چه گسترهی زبان وسیعتر باشد، مترجم بهتر از عهدهی ترجمهی ادبی برخواهد آمد.
در ادبیات، زبان تنها وسیله انتقال مفهوم نیست. پس نمیتوانیم در ترجمه متن ادبی صرفا به به «چه گفتن» بسنده کنیم. «چگونه گفتن» هم مهم است. مترجم باید آنقدر خلاقیت داشته باشد که آن «چگونه گفتن» را به ما برساند. بعضی به نادرست میگویند که ما به زبان امروز مینویسیم پس چندان نیازی به میراث گذشتگان نداریم. برای پاسخ باید این بحث را پیش کشید که دامنهی زبان امروز تا کجاست؟ من میپذیرم که لایههای گوناگونی از زبان داریم که یکی از آنها زبان امروز است. این زبان، با زبان گذشته فرق دارد. اما آیا زبان امروز همان چیزی است که با آن صحبت میکنیم و مقاله مینویسیم؟ یا زبان تلویزیون و رادیو است؟ یا آن که این زبان لایهای گوناگون دیگری هم دارد؟
در همین نثر 50 سال گذشته از یکسو نثر هدایت را داریم که از زبان محاورهی مردم هم استفاده کرده است. از سویی دیگر زبان بزرگ علوی را داریم. از سالهای 40 به بعد زبان شعری شاملو را داریم که کاملا ملهم از نثر کلاسیک است، یا شعر اخوان ثالث را داریم و در کنارش زبان فروغ فرخزاد و منوچر آتشی را. باز در نثر، هوشنگ گلشیری را داریم در کتابهایی همانند «بردار کردن آن سوار که خواهد آمد» و در «معصوم پنجم». زبان سادهی احمد محمود را هم نباید از یاد برد. پس نتیجه میگیریم که زبان امروز یک لایه محدود نیست. به همین گونه، متنی هم که کسی ترجمه میکند، متن محدودی نیست و مترجم ناگزیر است از لایههای گوناگون زبان استفاده کند.
جدای از بضاعت امروزی زبان ما، آیا مترجمی که علاقه به گونههای مختلف ادبی دارد، می تواند با زبان امروز به سراغ متنهای کلاسیک یونان برود؟ پیداست که چنین مترجمی باید زبانی را ابداع کند که خواننده باور کند که متنی که میخواند، قدیمی است. برای این کار ناگزیریم که از نثر گذشتگان وام بگیریم. شما زبان شاملو را نگاه کنید، یا به ترجمههای خوبی که از تراژدیهای قدیم شده است توجه کنید، میبینید که زبان آنها با زبان قدیم پهلو میزند. این مایههایی است که میتوان از زبان کلاسیک گرفت و زبان امروزی را غنیتر کرد.
گلستان متنی قدیمی نیست، امروزی هم هست. حتا در مورد بیهقی هم همین نظر را دارم. بیهقی کهنه نیست. پایه همین زبانی است که ما امروز با آن سخن میگوییم و مینویسیم. آن زبان پایهای هنوز از دخالت مترجمان کاهل خراب نشده بود. بیشک پایههای درست زبان ما در زبان گذشتگان نهفته است. نمیگویم مثل بیهقی و سعدی بنویسیم. اما واژههایی در این متنها مییابیم که بسیاری از آنها فراموش شدهاند و میتوانیم از آنها به جای واژههای من درآوردی امروزی استفاده کنیم. آن واژه را باید در متنهای قدیمی پیدا کنیم چرا که آن متنها گنجینههایی از واژگاناند. از متنهای گذشتگان میتوان راههایی را یافت که به ما میآموزد که چگونه میتوان از تنگناهای زبانی بیرون آمد. بیایید به تاریخ بیهقی نگاه کنید و ببینید که که چگونه از وجه وصفی استفاده میکند و توصیف در توصیف میآورد و تنگناها را رد میکند. اینها را میتوان از همان متنهای قدیمی یاد گرفت و به کار برد.
نکتهی دیگری که میخواستم به آن اشاره کنم، پرهیز از بسیاری از واژگان اضافی است که بکار میبریم. مثل بکار بردن «در حالی که» به گونهی فراوان. به علت شتابی که در نوشتن داریم، از اصل زیباییشناسی زبان دور افتادهایم و این بی سلیقگی به زبان ما لطمه میزند. راه آن، بازگشت به سرچشمههای زبان فارسی است. هنگامی که مترجم در ترجمهاش به مصاف زبانی دیگر میرود، باید بر زبان خودش تسلط کافی داشته باشد. چگونه مترجمی میتواند با نویسندهای مصاف بدهد که در زبان خودش به استادی رسیده است، آن وقت دست مترجم در برگردان اثر به زبان خودش، خالی باشد؟ پس نخستین اصل ترجمه این است که هنگام برگردان اثری به زبان فارسی، بدانیم که به بازآفرینی پرداختهایم. از سویی دیگر اثر ترجمه، جدای از متن، باید هویت فارسی داشته باشد. متن هر چه میخواهد باشد، ترجمه باید هویت مستقل داشته باشد. متاسفانه عمق دانش زبانی مترجمان ما کم است و در حد همان زبان روزمره است. با چنین بضاعتی نمیتوان به ترجمه دست زد.
کوروش کمالیسروستانی: گلستان پرخوانندهترین اثر سعدی است
در ابتدا از سوی مرکز سعدیشناسی از مسوولان شهر کتاب سپاسگزاری میکنم. اما دربارهی اهمیت گلستان تنها کافی است به آماری که وجود دارد توجه کنیم. بر طبق این آمار از سال 1380 تا سال 1387، 2 میلیون نسخه از آثار سعدی منتشر شده است. 700 هزار نسخه از آن گلستان بوده است، 600 نسخه کلیات، 500 نسخه بوستان، 100 هزار نسخه غزلیات و 100 هزار نسخه آثار دیگر سعدی. گلستان پر خوانندهترین اثر سعدی بوده است. به خصوص در دوران گذشته، پس از آمدن صنعت چاپ به ایران، نخستین کتاب فارسی بوده است که در قرن 18 چاپ شده است و نیز گلستان تنها کتابی است که در فهرست 100 کتاب برگزیده قرن بیستم قرار گرفته است. حفظ گلستان شاید مهمترین اثرش افزایش گنجینه واژگانی و رسایی و روانی زبان است و همهی اینها رمز ماندگاری سعدی است.