در آغاز این نشست، علیاصغر محمدخانی ضمن اشاره به خدمات استاد سمیعی به ادبیات معاصر و نشر و گسترش زبان و ادب فارسی، کوشید برخی از ویژگیهای ایشان را به طور گذرا طرح کند: نظم و وقتشناسی، سنتمداری و در عین حال نوجویی، ذهن وقاد و پشتکار بسیار، تسلط و اشراف ایشان بر زبان فارسی به نحوی که زبان فارسی در دست ایشان چون موم نرم است، فعال بودن ایشان، توجه به حوزههای دیگری غیر از ادبیات، صراحت لهجه در کار علمی، توجه به کار تیمی و گروهی و دقت نظر در آثار.
معاون فرهنگی شهر کتاب در ادامه تولد استاد سمیعی را به ایشان تبریک گفت و افزود: ما در شهر کتاب بنا داریم بیشتر از پیش در شادی دوستان اهل فرهنگ شرکت کنیم و امیدوارم برنامهی امروز بابی را باز کند تا ما بتوانیم بیشتر اهل فرهنگ را ببینیم.
در ادامه مهدی فیروزان، با اشاره به سابقهی آشنایی خود با استاد سمیعی از سال 1361، از مسألهای گفت که سالهاست ذهن وی را به خود مشغول کرده است؛ اینکه تمدنها چه زمانی رو به رشد و زایایی و خلاقیت میروند و از چه زمانی رو به افول میگذارند؟
مدیرعامل شهر کتاب در ادامه از پدیدهی «سیستم» به عنوان مهمترین دستاورد بشری نام برد و گفت: در یک سیستم اجزاء آزاد هر یک در مسیری مستقل، پیشروندهاند و همگی آنها نیز در این مسیر نقش دارند.
وی سپس به پرسش اولیهی خودش بازگشت و کوشید پاسخی را که خود برای این پرسش در ذهن دارد شرح دهد: از زمانی که تمدنها برای مسایل جدیدشان، پاسخهای جدید ندارند رو به ضعف و سستی میگذارند و آهسته آهسته افول میکنند. به بیان دیگر هر تمدنی که در برابر مسایل امروزش، پاسخهای درست دیروز را قرار داده رو به افول گذاشته است.
فیروزان هر فرد را در حوزهی شخصی نیز همچون یک سیستم میداند که باید بتواند در برابر مسایلی که برایش پیش میآید پاسخهای روزآمد بدهد تا سیستمی قوی باقی بماند: آنچه من در طول این سالها از آقای سمیعی دیدهام که به جرأت میتوانم بگویم کمنظیر است همین است که ایشان در این چارچوب نشانهای کوچک از یک تمدن هستند که به مسایل جدید خود پاسخهای جدید میدهند. من ایشان را یک سلول کوچک از یک تمدن بزرگ برای مولد بودن و نو به نو شدن میدانم که هر آینه پاسخی جدید به مسایل میدهد. طول عمرشان را از خداوند متعال خواهانم.
موسی اسوار، رییس شورای عالی ویرایش، نیز کوشید در چند دقیقه به بیان نکاتی دربارهی استاد سمیعی بپردازد: ظریفی میگفت برخی پیر جواننما هستند و برخی جوان پیرنما اما استاد سمیعی پیر جواننهاد هستند و این حقیقت است نه آن دو دیگر. ما این جوانی را هم در ذهن ایشان میبینیم و هم در دل ایشان.
وی با ذکر مثالهایی در تأیید نوجویی و نوباوری ایشان، به ایثار علمی استاد سمیعی اشاره کرد و گفت: اگر استاد سمیعی کارهای جنبی را بر کارهای شخصی خود مقدم نمیداشت کارنامهی ایشان به جرأت ده برابر اکنون بود اما ایشان همیشه خودشان را وقف کار جمعی کردهاند.
اسوار در پایان دربارهی برخی ویژگیهای استاد سمیعی چون دستگیری ایشان از نوکاران عرصهی قلم، جریانسازی علمی، راهاندازی مجموعههایی چون سخن فارسی و فرهنگ آثار، جامعیت جدید و قدیم، تسلط به ادبیات کهن و نیز صداقت ذاتی و نیکنهادی ایشان سخن گفت و جای خود را به علیاشرف صادقی، دیگر دوست و همکار استاد داد تا نکاتی را دربارهی خدمات ایشان در فرهنگستان ذکر کند: دوستان میدانند که آقای سمیعی یکی از چند عضو مؤثر فرهنگستان هستند. ایشان در فصلبندی و عنوانبندی مجلهی «نامه فرهنگستان» واقعاً ذوق به خرج دادهاند و سرمقالههایی که در آنجا نوشتهاند واقعاً مؤثر بوده است.
صادقی از ویژگیهایی چون حجب ذاتی، صراحت لهجه، ذهن باز و تازه و کوشش استاد سمیعی در به روز نگه داشتن خود در رشتههای مختلف یاد کرد و سخنانش را اینگونه به پایان برد: کسانی مثل آقای سمیعی کم پیدا میشوند که خودشان را فدای دیگران بکنند. ایشان در واقع خودشان را فدای فرهنگ و زبان این کشور کرده است.
در ادامه هوشنگ مرادی کرمانی با ذکر جملهای از کتاب «مدیر مدرسه» جلال آلاحمد سخنانش را آغاز کرد: دانشآموزان از روی پلههای عمر معلمها بالا می روند.
وی با طرح این پرسش که باید دید چند نفر از پلههای عمر استاد سمیعی بالا رفتهاند کوشید نکتهی دوم خود را نیز به اختصار طرح کند. فردی به شهری و گورستان این شهر میرود و با اینکه افراد کهنسال بسیاری را در شهر دیده است اما روی سنگ قبرها به جای تاریخ تولد و وفات، تنها عددی نوشتهاند که بیانگر طول عمر افرادی است که چندان هم عمرشان طولانی نبوده است. پرسوجو که میکند به او میگویند ما عمر مفید را روی سنگ قبر مینویسیم. مرادی کرمانی با تأکید بر اینکه ما هر یک باید ببینیم عمر مفیدمان چه قدر بوده است، در پایان به این نکته اشاره کرد که آقای سمیعی در جلسات فرهنگستان دیده میشوند و این چیز کمی نیست که کسی در جمع دانشمندان این قدر خوب بدرخشد.
پس از آنکه طهمورث ساجدی نیز سخنانی در تجلیل از استاد گفت، سمیعی گیلانی خود نیز در پشت تریبون قرار گرفت و سخنانش را با ابراز شگفتی آغاز کرد که «پس از این سخنان نمیدانم چرا من هنوز اینجا نشستهام و آب نشدهام.»
وی که تا پنج سالگی شناسنامه هم نداشته تأکید میکند که روز و ماه تولدش تا همین اواخر هم در شناسنامهاش ثبت نشده بود و تنها در قرآن تاریخ تولدش را به قمری نوشته بودند: من حتی در کوچه افشارها در سنگلج تهران متولد شدهام اما محل تولد من در شناسنامه رشت است.
سمیعی خود را حقیرتر از آن می داند که در این جلسه توصیف شد و میافزاید: الآن در میان نسل جوان واقعاً کسانی میدرخشند که من خودم را در مقابل آنان حقیر میدانم.
وی ضمن تشکر از همهی دوستان و همکاران خود، سخنانش را با ذکر نزدیکیاش به سعدی به پایان برد و گفت: تجربهی انسانی من خیلی وسیع و متنوع است. من با آدمهای گوناگونی حشر و نشر داشتم و این تجربه سبب شد که همچون سعدی تساهلی در من ایجاد شود. البته آرمانجویی خوب است اما نباید همه چیز زیاد هم آرمانی باشد و از همین جهت من با سعدی بیشتر مأنوس هستم. انسان باید در زندگی ایثار و گذشت داشته باشد اما ما معمولاً فراموش میکنیم که همگی در زندگی خطا و اشتباه داریم.