در ابتدای برنامه، فرید مرادی کتابشناس و کارشناس نشر، درباره گذشته ادبی سپانلو گفت: سپانلو بیش از نیم قرن حضور فعال و پویا در جامعه روشنفکری ایران داشته و کتابهایش تنها به حوزه شعر محدود نمیشود. از نخستین کتاب او که در سال ۱۳۳۹یعنی در ۲۰ سالگی منتشر شد، بیش از پنج دهه میگذرد و سپانلو با حدود ۷۰ کتابی که در کارنامهاش دارد، همچنان در عرصههای تحقیق، تصحیح، سرایش و.. فعالیت میکند. او ۲۲ مجموعه شعر دارد که هفت کتاب آن پیش از انقلاب منتشر شد و مابقی متعلق به دوره پس از انقلاب است. او دو کتاب قصه برای کودکان هم در کارنامهاش دارد و میتوانم بگویم که با این تعداد آثار – نیز آثارمنتشر نشدهاش – و با درنظر گرفتن تنوع موضوعات و حوزههای کاری، سپانلو در قله قرار دارد.
محقق و مدرس نشر ایران در ادامه به پاتوقنشینی سپانلو و سایر روشنفکران ایرانی اشاره کرد و گفت: یکی از ویژگیهای سپانلو پاتوقنشینی او بوده و حضورش در پاتوقهای فرهنگی همواره مثالزدنی بوده است. این پاتوقها از دهه ۴۰ وسعت پیدا کردند و تبدیل به هستههای جنبشهای فکری در ایران شدند.
مرادی با ذکر نمونه پاتوقهایی چون کافه فیروز و کافه نادری در تهران افزود: او یک اهل قلم پاتوقنشین بود؛ مثل دیگر پاتوقنشین قهار ادبیات ما، نصرت رحمانی، که با شوریدگی خاصی که داشت، این عادت را ترک نمیکرد.
سپس غلامحسین سالمی – شاعر و مترجم – به چندبعدی بودن شخصیت حرفهای سپانلو پرداخت و گفت: سپانلو را شاعر تهران نامیدهاند؛ چون در آثارش نگاه خاصی به شهر تهران و خیابانهایش دارد. او همچنین نخستین کسی است که برای رزمندگان فلسطینی شعر سرود، آن هم در شرایطی که نام بردن از فلسطین قدغن بود و جرات میخواست. او در رد جنگ ویتنام هم شعر سرود و نقش مهمی نیز در برپایی شبهای شعر گوته برعهده داشت.
سالمی درباره سابقه ترانهسرایی و بازیگری سپانلو هم گفت: ترانه فیلم «آتش بدون دود» نادر ابراهیمی و ترانه «بلوار میرداماد» او که پر از نشانههای واضح و تصاویر زیبا از این خیابان است، جزو ترانههای معروف سپانلو هستند. او در چند فیلم هم بازی کرده که از آن جمله میتوان به «آرامش در حضور دیگران» و «رخساره» اشاره کرد.
مترجم رمان «گل آفتابگردان» تاکید کرد: میتوانم بگویم که سپانلو یکی از پرشعرترین شاعران ماست. او همچنین عاشقترین آدم برای دورهم جمع کردن دیگران است.
در ادامه نشست، محمدعلی سپانلو به بخشی از صحبتهای غلامحسین سالمی درباره نقش وی در برگزاری شبهای شعر گوته اشاره کرد و گفت: من در تشکیلات شبهای انستیتو گوته و برنامهریزیهای آن شرکت داشتم ولی زمانی که این شبها شروع شد، به سفر رفتم و خودم در هیچ یک از آنها حضور نداشتم.
او سپس شرحی دقیق و خاطرهوار از مسیرهای تهرانگردی و پاتوقنشینیهایش ارائه داد و گفت: اگر از بهارستان به سمت حافظ میآمدیم بیشترین پاتوقها را میدیدیم، بیشترین هنرمندان و نویسندگان را میدیدیم و حتی گاه دبیران ادبیات خودمان را هم میدیدیم.
سپانلو ادامه داد: کافهنشینی و قهوهخانهنشینی ارتباط مستقیم با وضع جیبمان داشت. هرکس وسعش میرسید در کافه بهتر و سطح بالاتری مینشست و هرکس توان مالی کمتری داشت، مثلا به قهوهخانهای میرفت که در آنجا بتواند موزیک کافه نادری را گوش کند.
شاعر «پیادهروها» اضافه کرد: تهران شهری جهانوطن است. ستایش شاعرانه تهران، از شعر من شروع شد و توسط دیگران ادامه پیدا کرد. شعر «خانم زمان» را که در سال ۶۵ منتشر کردم برای تهران سرودم و درواقع خانم زمان را در قالب تهران درنظر گرفتم. خانم زمان، زنی سادهدل است که از ده به تهران میآید و فریب میخورد و بعد زنی فرهیخته و باتجربه میشود که بچههای زیادی به دنیا آورده و بچههایش ناسپاسی میکنند. داستان این شعر از محله آبمنگل شروع میشود که محله خودمان بود. یکبار سیمین دانشور به من گفت شخصیت «خانم زمان» که از آن سخن گفتهای، من هستم.
سپانلو در پاسخ به یکی از حاضران که درباره دیدگاه انتقادیاش به هوشنگ گلشیری پرسیده بود گفت: گلشیری منتقد سختگیری بود و این سختگیری گاه به نفع من بود. مثلا بیتعارف میگفت یک تکه از فلان شعرت را نگه دار و باقیاش را بریز دور.
شاعر «کاشف از یاد رفتهها» افزود: وقتی انتشارات طرفه را با دوستانی چون احمدرضا احمدی، بهرام بیضایی، نادر ابراهیمی و اکبر رادی و دیگران راهاندازی کردیم، جوانهایی بیست و بیست و چندساله بودیم. ما نفری صد تومان با خودمان آوردیم تا سرمایه کارمان باشد و بتوانیم کتاب چاپ کنیم.
نویسنده کتاب «چهار شاعر آزادی و بهار» با اشاره به گسترش فعالیتهای هنری و ادبی در دهه ۴۰ گفت: در آن زمان رماننویسی، فیلمسازی، گالری، گرافیک، طراحی جلد و سایر رشتههای هنری رشد محسوسی داشتند. چیزی که باعث این اتفاق شد، تعادل بین رفاه اجتماعی و سانسور بود. سانسور از بین نرفت ولی مسئولان ترجیح دادند که سر جامعه را با این پدیدههای فرهنگی و هنری گرم کنند. زمانی بود که پول نفت چهار برابر شده و چهره فقر تا حدی بهبود یافته بود. در این تعادل نسبی بود که هنر امکان رشد پیدا کرد.
وی تاکید کرد: امروز شرایط ما به گونهای پیش میرود که زنان نقش موثرتری ایفا میکنند. میتوانم بگویم تا ۲۰ سال دیگر اکثر نویسندگان ایران زن خواهند بود؛ همانطور که امروز اکثر دارندگان گالری و سردبیران نشریات ما زنان هستند. به نظرم ما مردها دیگر میتوانیم برویم خانه و استراحت کنیم و این سنگ سیزیف را بر دوش زنان بگذاریم.
فرید مرادی در ادامه این مبحث گفت: اگر سپانلو میگوید تا ۲۰ سال دیگر عرصه داستاننویسی ایران در تسخیر زنان خواهد بود، من باید بگویم که همین امروز دختران و زنان ما عرصه داستاننویسی ایران را در اختیار گرفتهاند و بسیاری از اثارشان هر خوانندهای را شگفتزده میکند.
سپانلو به حرفهای مرادی اضافه کرد: البته اگر قرار باشد آثار زنان ایرانی جنبه جهانی پیدا کند، باید فراموش کنند که دائم از وضعیتشان شکوه کنند و این شکوهها را قلمی کنند. آنها باید جنبههای شخصی و خاطرهگونه داستانهایشان را کنار بگذارند و بیش از هر چیز به داستان بپردازند.
سپانلو خطاب به کسانی که نوشتن را شروع کردهاند گفت: هیچوقت فکر نکنید که اولین اثرتان شاهکار است. اگر فکر میکنید کار مهمی نوشته یا سرودهاید، آن را نگه دارید و وقتی کتابهای بعدیتان منتشر شد، آن را با آنها مقایسه کنید تا بفهمید واقعا اینطور بوده یا خیر.
در بخشهایی از این نشست، محمدعلی سپانلو و غلامحسین سالمی شعرخوانی کردند و در پایان برنامه نیز کتاب مجموعه اشعار محمدعلی سپانلو با امضای وی در اختیار علاقهمندان قرار گرفت.
مجموعه اشعار محمدعلی سپانلو از سری کتابهای انتشارات نگاه است که با عنوان مجموعه اشعار شاعران معاصر ایران منتشر میشود. این کتاب دربرگیرنده اشعار سپانلو از سال ۴۲ تا ۹۱ است.