کیمیا گودرزی: اولین جلسه از دومین دورِ سلسله جلسات نقد رمان که به همت مرکز فرهنگی شهرکتاب برگزار میشود به نقد رمان لکنت نوشتهی امیرحسین یزدانبد اختصاص یافت.
این جلسه با توضیحات نویسنده آغاز شد که در پاسخ به درخواست حضار برای ارائه خلاصهای از خط داستانی کتاب، ضمن اشاره به دشواری خلاصه کردن وقایع این کتاب، به طور کلی این رمان را روایتی معماگونه از سه نسل در یک خانواده دانست که خواسته و ناخواسته درگیر مسائل سیاسی میشوند. نویسنده ایده اصلی رمان را برگرفته از یکی از روایتهای محلی عشایر سبلان( شاهسونها) دانست که منجر به خلق داستان کوتاه جَنَوار در مجموعه داستان پرتره مرد ناتمام و سپس شکلگیری رمان لکنت شده است.
خلاصهای از نقد و نظرهای حاضران در جلسه به شرح ذیل ارائه میشود:
موفقیت در ایجاد تعلیق و پرداخت مناسب، خط روایی جذاب، زبان ساده که باتوجه به پیچیدگیهای خود داستان انتخاب بهجایی بوده است و پرداختن به تکنیک فراداستان از جمله نکاتی بود که نازنین جودت در اشاره به این رمان قابل ذکر دانست. همچنین خلاصهی آمده در پشت جلد را بازگوکننده مواردی دانست که خواننده پس از برقراری ارتباط با متن باید خود به کشف آنها نائل میآمد.
مهدی علینقیپور رمان لکنت را ایده خوبی دانست که تلف شده و با اشاره به تعریف لغوی لکنت در فرهنگ لغت (زبانپریشی) و بالتبع آن سختخوان بودن رمان، البته نه به منظورِ تلاش خواننده برای کشف معنا که لذت خوانش را بههمراه دارد بلکه به معنای آزاردهندگی نوع روایت، چندگانگی زبان و استفاده از تکنیکها و ابزارهای روایی متعدد بدون سمت و سوی مشخص، ارزشهای ایده اصلی رمان را به هدررفته دانست.
به نظر دانیال حقیقی رمان از دو نقطه ضربه خورده است: درونمتنی و برونمتنی. بخش برونمتنی برمیگردد به ادعاهای شفاهی نویسنده در جلسات مختلف و فقدان فضای علمیِ نقد ادبی و بخش درونمتنیاش ارجاع به کم و کاستیهای رمان دارد که نمیتواند پاسخگوی ادعاهای نویسنده در مورد متن باشد.
محمدحسن شهسواری این رمان را جزء رمانهای خوشاقبال دانست. بنابر تعریف ایشان رمان خوشبخت رمانی است که درباره آن صحبت میشود چه مثبت و چه منفی. ایشان رمان و نویسندهاش را جاهطلب دانست. با تکیه بر این موضوع، علیرغم اینکه جاهطلبیِ رمان را یک باخت تلقی کرد اظهار داشت که همیشه میتوان به یک نویسنده جاهطلب امیدوار بود. در ادامه یادآور شد که برای آوانگارد بودن، علاوه بر توجه به فرم و استفاده از تکنیکهای بهروز ادبیات دنیا باید به زمینهی شکلگیری و جانمایه این تکنیکها نیز توجه کرد. به عنوان مثال یک نویسنده غربی با ارائه بینظمی و آشفتگی، نظم تحمیلی موجود را زیر سوال میبرد بنابراین حرکتی پیشرو انجام میدهد. در صورتی که در کشور ما فراداستان بینظمیِ بیرونی را تشدید میکند و این حتی اگر مورد استقبال خواننده هم قرار بگیرد، حرکتی پیشرو و جاهطلبانه به حساب نمیآید.
مریم فریدی با اشاره به قوت زبان رمان، نقدی بر پایانبندی و ضمائم آن داشت. به خصوص بخش مصاحبه با دکتر برای افغانستان را خستهکننده و ناکارآمد دانست و به نوعی شتابزدگی در پایان اثر اشاره داشت. ایشان نیز همانند مهدی علینقیپور معتقد بود که اگر رمان تنها به داستان جَنَوار میپرداخت، میتوانست همین حجم را به خود اختصاص دهد. با توجه به این که در این صورت فرصت بیشتری هم برای پرداخت موضوع وجود داشت و از شتابزدگی در ارائه اطلاعات هم جلوگیری میشد.
مینا حسیننژاد اظهار داشت که به جز فصل آخر، ارتباط خوبی با کار برقرار کرده است. کار را اثری معمایی دانست که در جذب خواننده موفق بوده و کشش بسیار خوبی داشته است.
مهدیس غنیزاده شروع جذاب و گرهافکنی در همان صفحات اولیه رمان را از نقاط قوت آن دانست اما رها شدن گره اصلی در ادامه را یکی از دلایل سردرگمی خواننده و پایان بندی ضعیف آن دانست. ضمن این که از نظر ایشان بخش افغانستان در رمان، باورپذیری لازم را برای خواننده به همراه نداشت.
لیلا عطارچی محورها و موضوعات اسطورهای مطرح شده در رمان نظیر پسرکشیهای تاریخی را جذاب و پرداختن به آنها را لازم دانست و در ادامه با توجه به همین تنوع موضوعی، نقدی بر حجم کم رمان داشت.
جلسه با توضیحات نویسنده درباره سوالات حضار پایان یافت. نویسنده اشاره داشت که با توجه به اینکه بسیاری از اتفاقاتی که در رمان آمده مانند نوشته شدن داستان جنوار و سفرهای نویسنده به منطقه حقیقت داشته اما باورپذیری لازم برای مخاطب ایجاد نشده کلمه شکست برای کار قابل قبول است و درباره بحث پایانبندی و ضمائم اشاره کرد به این که مخاطب در اینجا با پروسهی بسط و گسترش یک ایده روبهروست. به این معنا که هیچکدام از قسمتهایی که نویسنده برای افاده معنا به آنها فکر کرده و آنها را تولید کرده حذف نشده است.
در پایان نویسنده اعلام کرد که من با ارائه این رمان میخواستم از بدنه هژمونی یا همان جریان اقتدارگرای ادبی خارج شوم و علت برخوردهای متفاوت با این کار، در قیاس با مجموعه داستان پرتره مرد ناتمام که جوایزی را به دلیل تعلق به همین بدنه به خود اختصاص داد، همین است.