نخستین جلسه از دورهی «مبانی روایتشناسی» با تدریس ابوالفضل حری در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. بنا به گفتهی مدرس دوره، پیشتر، سطح مقدماتی این دوره در انجمن نقد برگزار شده است و اکنون دورهی کاملتر آن در شهر کتاب برگزار میشود. او در سرآغاز سخن در بیان اهمیت روایت گفت: «مبانی روایتشناسی از پیشینهی روایت آغاز میشود؛ از زمانی که افسانهها و قصهها بهوجود آمدند و سنتهای شفاهی شکل گرفت. زنده ماندن قصههای کهن از آنجاست که وارد ذهن افراد میشود و اشکال نو مییابد.»
ابوالفضل حری در یادآور شد: در حوزهی روایتشناسی نیاز به کار بیشتری داریم و اگرچه در چند سال اخیر در عرصهی دانشگاهی رسالهها و مقالههای متعددی در این وادی نوشته شده است، دسترسی ما به منابع اولیه و اصلی این رشته ناچیز است.
مدرس دورهی روایتشناسی با ارائهی توضیحی دربارهی سرفصلهای کلاس خاطرنشان کرد: در این دوره علاوه بر مباحث نطری، کار دانشگاهی را در شرایطی صمیمانهتر انجام خواهیم داد تا در شرایط چالشیتر، همهی شرکتکنندگان درگیر شوند. مطالب کلاس هم بر اساس جدیدترین منابع ارائه خواهد شد تا سیری کامل از روایتشناسی را در اختیار داشته باشیم. همچنین شرکتکنندگان باید در زمینهی رشتهی تخصصی خود پروژههای روایتشناسانه انجام دهند.
حری افزود: مبانی روایتشناسی از پیشینهی روایت آغاز میشود؛ از زمانی که افسانهها و قصهها بهوجود آمدند و سنتهای شفاهی شکل گرفت. از طرف دیگر میدانیم که آغاز مباحث نظری دربارهی روایتشناسی به ارسطو بازمیگردد. به تعبیر بارت روایت همیشه و همواره بوده و خواهد بود و نبوده، نیست و نخواهد بود کسی که با روایت در تماس نباشد. در تعریف مقدماتی روایت میگویند: هرآنچه داستانی را تعریف کند، روایت است.
وی با اشاره به پیشینهی روایت، گفت: «از زمانی که اجداد ما در غارها زندگی میکردند و با هر زبانی که داشتند میخواستند ماجرایی را تعریف کنند، اولین روایتها پدید آمده است» و افزود: قصه و قصهسرایی از قدیم با انسان همنشین و مأنوس بوده است. سنتهای شفاهی قصهگویی همواره مسبوق به سابقه است. وقتی از این قصهها صحبت به میان میآید، بحث فولکلور هم پیش پیش کشیده میشود. قصهها پیش از آنکه شکل مکتوب به خود بگیرد، سینهبهسینه نقل شدهاند. اکنون این سنتها در حال نابودی هستند. بنیامین میگوید: از آنجا که دیگر بحث انتقال تجربه از طریق قصهها مطرح نیست، ما نمیتوانیم مثل گذشتگان از آنها لذت ببریم. امروز امکان دریافت تجربه از طریق داستان مطرح نیست و ما نمیتوانیم آنچنان که پیشینیان این قصهها را میشنیدهاند، از آنها لذت ببریم؛ زیرا لذت پیشین اکنون جایش را به مواردی مثل مطالعهی کتاب داده است.
حری به فقدان نظریهپردازی در نزد ایرانیان اشاره و تصریح کرد: ما مواردی چون پردهخوانی و نقالی را داشتهایم، اما بهرغم داشتن این سنت دیرینه در زمینهی سنتهای شفاهی هرگز اقدام به نظریهپردازی در زمینهی قصههایمان نکردهایم. باید در سنتهای شفاهی داستاگویی ایرانی تأمل کرد و اشکال روایت ایرانی را بازشناخت. روایتشناسی جعبهابزار بررسی روایت را در اختیار ما قرار میدهد.
او با اشاره به اینکه «قصهها ابتدا صورت شفاهی داشتهاند و در دوران اخیر صورت مکتوب یافتهاند» افزود: قرآن را نیز باید از جنبهی روایتشناسانه مورد مطالعه قرار داد. مفسران قرآن به قصص قرآنی اشاره دارند، اما کار روایتشناسانه در این وادی انجام نشده است.
حری با تصریح بر اهمیت فولکور گفت: واژه فولکلور که کلمهای ساکسونی است، در ۱۸۴۶ بهجای اصطلاح پژوهشهای عامیانه بهکار رفت است. فولک یعنی ویژگیهای مشترک هر قوم یا دسته، حتی اگر اینها فقط یک مورد مشترک داشته باشند. مهمترین خصیصهی فولکلور شفاهی بودن آن است. هر قصهی شفاهی جنبهی انتقالپذیری دارد و ازاینرو هر قصه ورژنهای متعدد پیدا میکند. زنده ماندن قصه از آنجاست که قصه وارد ذهن افراد میشود و اشکال نو مییابد. اگر بخواهیم رمانی را روایت کنیم، فقط میتوان خط سیر داستان را تعریف کرد؛ اما در مورد قصه، روای میتواند هم کل قصه را تعریف کند و هم در قصه دخالت کند.