اغلب خودم را به جای شخصیتهای داستان میگذاشتم، به رنج، به ایمان، به اخلاق و به معنای زندگی فکر میکردم و از خودم میپرسیدم که اگر من در آن شرایط بودم چه میکردم (یا چه باید میکردم).
آنچه از واتاب آثار داستایفسکی بر من تجلی پیدا میکند توجه موشکافانه نویسنده به مسائلی همچون روانشناختی و جامعهشناختی است که به قطع از مولفههای اصلی سبک داستایفسکی است.
به هر حال در مواجهه با داستایفسکی باید سخت مراقب بود، چون تنها نبوغ نویسندهای چون اوست که وادارمان میکند بیاعتنایی یا کماعتنایی او به عناصری چون فضاسازی و معماری قصه را ندید بگیریم.