ایسنا: همایش سعدی و سروانتس در شهر مادرید اسپانیا، دانشگاه کمپلوتنسه، با حضور سعدیشناسان و سروانتسشناسان به همت مرکز فرهنگی و بینالملل شهر کتاب، مرکز سعدیشناسی، رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در اسپانیا و دانشگاه کمپلوتنسه برگزار شد.
در این نشست که برخی از محققان سروانتسشناس و سعدیپژوه از هر دو کشور در اینباره سخن گفتند، اسماعیلی - رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در اسپانیا - سخنان خود را با بیتهایی از سعدی شیرازی آغاز و از برگزارکنندگان این همایش تشکر کرد.
او در ادامه گفت: تمدن، فرهنگ و ادبیات ایران زمین همچون آفتاب تابانی است که از شرق عالم، سراسر جهان را روشنایی میبخشد. این بنای عظیم و باشکوه مرهون خیل عظیم دانشمندان، ادیبان، فلاسفه و هنرمندانی است که در طول قرنهای متمادی میراث تمدنی و فرهنگی باشکوهی را به جهانیان عرضه داشتند. در این میان کاخ بلند ادبیات ایران مرهون چندین شخصیت گرانسنگ و بزرگ است که ستونهای اصلی این بنای عظیم را تشکیل میدهند. یکی از این شخصیتها سعدی شیرازی است.
رایزن فرهنگی ایران در اسپانیا در ادامه سخنان خود افزود: میراث معنوی سعدی برای فرهنگ ایران و جهان آمیزهای است از همه دستاوردهای نیکو و خردمندانهای که عقل جمعی بشر در آن روزگاران بدان دست یافته بود. هند و ایران و جهان عرب و شمال آفریقا، قلمروی بود که اندیشه سعدی آنها را درنوردید و از هر بوستان گلی چید تا گلستانی پررنگ و بوی فراهم آورد که امروز هم رایحه جانپرورش مشتاقان بسیاری دارد. سعدی آیینهداری است که نه فقط صورت عصر خود را در آثارش بازمیتاباند، بلکه باشناختی ژرف و دقیق چنان سیمایی از آدمی عرضه میدارد که همگان از توانگر و درویش و عارف و عامی میتوانند تصویر خویش را در آیینه کلام او ببینند و با بهره گرفتن از زیور آموزهها و اندرزهای او، خوی، خصلت، گفتار و رفتار خود را به زیبایی و کمال بیارایند.
علیاصغر محمدخانی معاون فرهنگی شهر کتاب در بخشی از سخنان خود با عنوان «آموزههای سعدی و سروانتس برای انسان امروز» گفت: مرکز فرهنگی و بینالملل شهر کتاب با همکاری مرکز سعدیشناسی از سال ۲۰۱۲ برنامه ده سالهای را برای گفتوگوهای فرهنگی و ادبی ایران با دیگر کشورها طراحی کرده است که طی آن سعدی شاعر برجسته فارسی به عنوان مظهر زبان فارسی با شاعران و نویسندگان کشورهای دیگر که مظهر زبان آن کشور هستند، مقایسه و تحلیل و بررسی میشود. در سال ۲۰۱۲ همایش سعدی و پوشکین در تهران و مسکو، در سال ۲۰۱۳ همایش سعدی و یونس امره در تهران و آنکارا و در سال جاری همایش سعدی و سروانتس در تهران و مادرید برگزار شد.
وی در ادامه افزود: ۴۰۰ سال است که از درگذشت سروانتس میگذرد و او ۳۰۰ سال بعد از سعدی به دنیا آمده و هیچشناختی از سعدی نداشته است. سعدی آثاری در نظم و نثر نوشته است و در گلستان، دنیای واقعی زمان خود را ترسیم کرده است و در بوستان جهان آرمانی و مطلوب را.
اما سروانتس، دن کیشوت را برای چه نوشته است؟ در این باب محققان و منتقدان بسیار سخن گفتهاند و هنوز هم جای سخن هست. بعضی گفتهاند، قصدش این بوده که نقیضهای هجوآمیز برای آثار پهلوانی بسازد و اشکالات و فضایح آنها را روشن کند. یکی از اهداف سروانتس این بوده اما سروانتس با نوشتن دن کیشوت به انسانها آموخته است که خیالپروری و وهمپرستی را کنار بگذارند و جهان را با روشنی و حقیقت ببینند و دن کیشوت در حقیقت، تندرویها و سبکسریهای انسانها را در آینه طنز نمایان میسازد. سعدی هم مانند سروانتس با خلق آثاری ماندگار، رفتار انسانها را با خودشان، با حاکمان و با جهان سنجیده و بررسیده است.
در ادامه این نشست کوروش کمالی سروستانی مدیر مرکز سعدیشناسی در خصوص «گلستان ماندگار سعدی» به سخنرانی پرداخت و در بخشی از سخنان خود گفت: شعر و نثر فارسی که در خراسان بزرگزاده شده بود و در دو پویه عارفانه و عاشقانه و در دو شکل ساده و مصنوع رشد یافته بود، در شهر شیراز و در آثار سعدی و حافظ به کمال رسید و این دو بر پایه آثار بزرگان ادب فارسی در برون از شیراز و نیز با اتکّا به پیشینه ادب فارسی در شهر شیراز بنیان» مکتب ادبی شیراز «را پی ریختند، به گونهای که با ظهور سعدی در قرن هفتم میتوان با کمی تسامح تاریخ ادبیات ایران را به دوران پیش و پس از سعدی تقسیم کرد؛ چرا که نثر معیار زبان فارسی و غزل عاشقانه با او به اوج رسید و یک قرن بعد خواجه حافظ شیرازی، شیرازه مکتب ادبی شیراز را توانمندتر کرد. بیدلیل نیست که زبان و شعر و نثر سعدی تا امروز زبان معیار و سنجش ادب فارسی است. به همان میزان که سعدی و حافظ در ساختن مکتب ادبی شیراز وامدار شاعران و نویسندگان پیشین خود بودند، ادب فارسی پس از آنان و تا امروز وامدار و تحت تأثیر آثار این دو شاعر بزرگ زبان فارسی است.
مدیر مرکز سعدیشناسی در ادامه افزود: مکتب ادبیای که سعدی بنیان گذاشته بود، در بخش غزلهای عارفانه و برخی از غزلهای عاشقانه حافظ به اوج میرسد و» مکتب ادبی شیراز «شیرازه میگیرد. زبان شاعران برجسته خراسان بزرگ با همه فاخری به دلایل مختلفی نتوانست به» زبان معیار «تبدیل شود، اما زبان سعدی که ریشه در گنجینه واژگان پیشین دارد، با نوآوریهای زبانشناسانه سعدی و درک مسایل مورد علاقه مردم و نزدیکی به احساس و زندگی آنان به یک زبان فراگیر تبدیل میشود و گلستان به یک کتاب عمومی. از زمانی که» آندره دوریه «در سال ۱۶۳۴ میلادی کتاب گلستان را به زبان فرانسوی منتشر میکرد و تا امروز که در پایان قرن بیستم گلستان به عنوان یکی از صد کتاب منتخب و برگزیده جهان توسط اندیشمندان غربی انتخاب میشود، سعدی و آثار جاودان او جایگاه ویژهای در ذهن و زبان ایرانیان و جهانیان داشته است.
کوروش کمالی در اشاره به پایبند سعدی به سنتهای ادبی افزود: تأثیر آثار گذشتگان را در آثار سعدی به روشنی میتوان یافت. سنتهایی که هویت فکری و فرهنگی ایرانی اسلامی داشته در آثار سعدی متجلی است. او اصل سادهنویسی را که یکی از ارکان رمان عصر تجدد بود در نثر خویش به کار گرفت و ایجاز را که یکی دیگر از این ارکان بود، به یکی از بارزترین ویژگیهای سبک روایی خویش بدل کرد. این سبک روایی به ویژه در گلستان سعدی چنان مورد توجه قرار گرفت که آن را به نوعی همان قصارگویی در غرب میدانند؛ چنانکه بعدها آثار پاسکال و نیچه در این امر سرآمد شدند.
او همچنین گفت: آشناییزدایی نیز از دیگر ویژگیهای نوآوری در آثار اوست. شگرد هنری سعدی در ساختار آثارش موجب پدیداری اشعاری ناب در تلفیق با اندیشههای ظریف و حکیمانه شده است؛ از همین روست که حتی اگر عبارتی، واژهای و کلامی را پیش از این بارها شنیده باشیم، در سخن ناب او، این عبارت و کلام، تازه و نو مینماید. همچنین زبان سهل و ممتنع، روانی و سادگی کلام، بهرهمندی از ایجاز به ویژه در پرداخت حکایتها که امروزه در داستانهای کوتاه و مینیمال اساس کار است، نزدیکی زبان شعر و نثر او به زبان قابل درک عموم مردمان، نزدیک ساختن شعر به نثر و نمایش نیز از مقولههای نوآوری در آثار سعدی است. شاید به همین خاطر است که منتقد نکتهدانی چون ضیاء موحد بر این باور پای میفشرد که» گلستان سعدی پر از داستانهایی است که نمونه زیباترین داستانهای کوتاه دنیاست.»
مدیر مرکز سعدیشناسی درباره سهم سعدی در حفظ و حراست هویت و شالوده زبان فارسی گفت: به یاد داشته باشیم که» سدهها پیش از پیدایش زبانی ملی در اروپا، ایرانیان از هویتی محکم و خودبنیاد بر شالوده زبان فارسی برخوردار بودند و سعدی سهمی بیدلیل در حفظ و حراست این هویت و شالوده آن داشت «. به دیگر سخن، اگر فردوسی زبان فارسی را چون دژ مستحکمی برای دفاع از هویت ملی ایران پی ریخت، سعدی نقشی اساسی در حراست از این دژ و استحکام و استغنای آن برای مواجهه با موج تازهای از مخاطرات بازی کرد و موجب شد تا زبان فارسی در عصر جدید نیز ملاط پرانعطاف، اما دیرپای هویت ملی ایران بماند. بنابراین بر ماست که سعدی این شاعر زبانآفرین را نه طنین تاریخ و زبان آن روزگاران که معمار زبان امروزمان بدانیم.
به باور او:» هر نوآوری سبکی از جمله بدایع و بدعتهای سعدی، با نوآوری فکری ملازمند «. بیش و کم همزمان با سعدی،» دانته «شاعر بزرگ ایتالیا بر ضرورت استفاده ادبی از زبان روزمره مردم تأکید میکند. حدود ۳۰۰ سال پس از سعدی، سروانتس خالق دن کیشوت نه تنها ذهن و زبان عوام را ملاط کار خود قرار داد، بلکه خویش را هم با نام واقعی خود وارد روایت کرد و بدین سان رمان جدید را آفرید. ۲۰۰ سال بعد از روزگار سعدی مونتنی فرانسوی نخستین مقاله خود را به قلم آورد. طرفه آنکه در این سو، سالها پیش، به گونهای متفاوت سعدی در گلستان خود همه این ویژگیها را خلق کرده بود.» سیاق و ساخت اندیشه و زبان سعدی از بسیاری جهات همسو و همساز تجدد در اروپا بود و در آن لحظه تاریخی، او به هیچ روی از آن دسته از اهل فکر و قلم اروپا که پیشتازان تجدد بودند، عقب نبود. برعکس، در بسیاری موارد، سعدی زودتر از نویسندگان غربی به اصول راهگشای تجدد دست یافت و آن اصول را در آثار خویش به کار بست «و به همین دلیل بود که پس از ترجمه گلستان در قرن هفدهم میلادی، شاعران و روشنفکران تجدد طلب غرب سعدی را همکیش و هم سلک خود یافتند و از هوگو تا دیدرو همه نه تنها از او متأثر شدند، که هر کدام در ستایشش مقالهای نوشتند.
کوروش کمالی در ادامه سخنان خود گفت: سعدی در آثار خویش به عنوان» نوآوری «نمود مییابد که در اندیشه تعالی فرهنگ جامعه خویش است.» نوآوری «ای که براساس تعابیر گوناگون از چارچوبهای سنتی در هر زمینه فراتر میرود، درصدد ایجاد ارزشهای نوین و نیز احیای ارزشهای فراموش شده با رویکردی تازه است، با به کارگیری قدرت انتقاد به حل و فصل مسایل و مشکلات عملی موجود در جامعه میپردازد، دیدگاههای نوینی برای بِهزیستی در جوامع انسانی ارایه میکند، از وضعیت موجود اجتماعی و سیاسی انتقاد میکند و میکوشد تا با گذر از اندیشههای رایج و سطحی، فرهنگ، بینش و هنر و اندیشه مردمان را ترقی بخشد. او برآرمانهایی چون تعالی، مهرورزی، عدالت و برابری حقوق انسانی تأکید میکند.
کمالی همچنین اظهار کرد: سعدی در آثارش درصدد خلق اندیشههای نوین است، به مصلحت عمومی میاندیشد، مشربها و بینشهای گوناگون را به محک آزمایش مینهد و براساس باورهای هر گروه درصدد عرضه» شیوه نوین زندگی «توأم با مسالمت و بِهزیستی و کمآزاری است. تعقل و تفکر را در امور جامعه، سیاست، فرهنگ و زندگانی روزمره وارد میکند و در آرمانشهر خویش، مردمان جامعه را به سوی خواستهها و علایق آرمانی راستین در مقابل علایق روزمره و گذرا هدایت میکند. او به شناخت مشکلات و تعارضات اصلی اجتماع پرداخته، راه حلهایی بنیادینی که برگرفته از نواندیشی و علاقه ژرف وی به مردمان است، ارایه میکند. او عالمانه و صمیمانه به» دردشناسی «اجتماعی دست مییازد. او پیوسته خواهان دگرگونی اجتماعی است، چرا که شرایط موجود را با شرایط آرمانیای که در بینش و ذهنیت خود دارد، میسنجد، از درِ پند و اندرز برآمده، مردمان را به سویی هدایت میکند که در جهانبینی وی، شرایط مطلوبتری را برای زیستن فراهم میکند. در این پویه عقلگرایی مهمترین ویژگی شخصیتی اوست. در سایه چنین گرایشی است که وی وضعیت نهادهای موجود اجتماعی را انتقادپذیر مییابد.
کوروش کمالی در پایان سخنان خود گفت: سعدی به حقوق انسانی، عدالت، مسامحه، نوعدوستی و انسانیت میاندیشد و در علایق فکری و آرمانهای نظری خویش، این ویژگیها را برای مردمان جستوجو میکند و شاه را عادل میخواهد و رعیت را پاکدل. و بدینسان در فرهنگ ایران و جهان ماندگار میشود و به قول خوان رامون خیمنس:» بیشک تنها گلی که دوام مییابد گل سعدی است. «
در ادامه دکتر ضیاء موحد با عنوان «سعدی و سروانتس، دو شهسوار سخن» به ارایه سخنرانی پرداخت و در بخشی از سخنان خود گفت: هنرمندان اصیل و بزرگ، بدون شک مشترکات مهمی دارند، همچنان که تفاوتهای مهمی. از تفاوتها شروع کنیم که خیلی آشکار است. میگل دو سروانتس (۱۵۴۷ ۱۶۱۶) به اجماع مورخان ادبیات غرب نویسنده و در واقع پایهگذار اولین رمان اروپایی است و به اقرار خود او به صد سال تسلط رومانس و داستانهای دور از واقع شوالیههای افسانهیی پایان داد. سروانتس این تحول در داستاننویسی را با نوشتن دن کیشوت پدید آورد. کتابی که آن را از تاثیرگذارترین کتابهای جهان غرب و محصول والاترین فکر بشر میدانند. در واقع مهمترین اثر سروانتس همین اثر است. در شعر شاعری است متوسط و سایر آثار دیگر او نیز در مقایسه با دن کیشوت اهمیتی ندارند و تاثیرگذار نبودهاند. اما سعدی متعلق به سنتی است متفاوت با سنتهای غربی و بیسابقهای قیاسپذیر با سنت رومانس و رماننویسی، اگرچه میتوان شباهتهایی میان مقامهنویسی شرقی و رماننویسی سروانتس یافت. به اعتبار به دنبال هم آمدن رویدادها و داستانهای متفرق بدون ساختاری منسجم. در واقع گاهی داستانی که در دن کیشوت در چند صفحه با طول و تفصیل آمده در گلستان یا بوستان سعدی در چند سطر به زیبایی خلاصه شده است.
این شاعر و منطقدان در ادامه به بررسی شباهتهای میان این دو اثر پرداخت و در بخشی از سخنان خود گفت: در مقدمه هر دو اثر دوستی عامل به وجود آمدن و پایان یافتن اثر میشود.
پس از بررسی دیگر شباهتها، موحد به موضوع «تقابل با سنت» پرداخت و گفت: هنرمندان بزرگ و اصیل در تقابل با سنت و وضع موجودِ هنر خود عصیان میکنند و تحولی تازه پدید میآورند. هنرمندان دیگر یا ادامهدهندگان راستین نظم تازهاند یا به کمالرسانندگان آن. ما در اینجا با مقلدان نظم جاافتادهی کهن کاری نداریم. اینان مزد خود را با فراموش شدن و بیخواننده ماندن آثار خود دریافت میکنند. به بیان رساتر تاریخ مزدشان را کف دستشان مینهد. در مورد سروانتس این موضعگیری در برابر و تقابل با ادبیات زمانه خود به خوبی آشکار است. سروانتس نه تنها با سنت صدساله رمانس و خیالبافیهای ستایندگان شوالیهگری درمیافتد بلکه شگرد چگونگی تدوین این آثار و روشهای عامهفریب مقدمهنویسی بر آنها را برمیشمارد و راز فضلهای دروغین نویسندگان آنها را از مزین کردن کتابهای خود به جملهها و ضربالمثلهای لاتین و تحشیهها و تعلیقها فهرست نام بزرگانی که ربطی هم به افسانههاشان ندارد برملا میکند. البته این کار را یک منتقد ادبی باصلاحیت هم میتوانست کرد اما چنان نوشتههای انتقادی کجا و این طنز کوبنده ویرانگر هنرمندانه سروانتس کجا؟ به خصوص که بر خلاف رمانسنویسان فضلفروش لفاظ سروانتس زبانی راحت و مردمپسند یعنی زبان آدمیزادگان را به کار میبرد.
او در خصوص همین موضوع درباره سعی گفت: سعدی نیز در تقابل با دو فاجعه برای زبان و ادب فارسی مواجه بود. از طرفی موج بیرحم کتابسوزان مغولان بود که دشمن فرهنگ شهرنشینی و مظهر آن کتابنویسی بودند و غم چنگیز این بود که اخلاف او به این فرهنگ آلوده خواهند شد و هر کجا کتابخانهای مییافتند کتاب و کتابخانه را با خاک یکسان میکردند و خدا میداند چه آثاری که نابود شد. و از طرف دیگر رفتار نابخردانه منشیان و شاعران با زبان فارسی بود که آن را در نظم و نثر یا تکلف و تصنع به لکنت انداخته بودند. در چنین زمانی است که سعدی یکتنه به نجات زبان و ادب فارسی کمر همت میبندد و گلستانی مینویسد که سرمشق فارسینویسی در جغرافیای پهناور فارسیزبانان میشود. سعدی به همه جلوههای زبان سر میزند و ظرفیتهای نهفته آنها را از قوه به فعل میآورد. از نظم و نثر گرفته تا همه قالبهای ادبی، آثاری ماندگار وتر و تازه در صورت و معنی پدید میآورد.
موحد در پایان افزود: آنچه این دو نویسندهی بزرگ را به هم پیوند میدهد توجه به زبان و هنرمندی در بیان است. و این پیوندی است بسی فراتر از شباهتهای متداول.
در ادامه این همایش دکتر خوسه مانوئل لوثیا (استاد دانشگاه کمپلوتنسه، رییس انجمن سروانیستها و مولف شش کتاب درباره سروانتس)، درباره سکوتهای سروانتس، رمز زندگی و نوشتههایش، دکتر ایگناثیو دییث (استاد دانشگاه کمپلوتنسه و پژوهشگر آثار سروانتس) درباره خشونت در دنکیشوت، دکتر آنخل گارثیا گالیانو (استاد دانشگاه کمپلوتنسه و متخصص ادبیات دوران رنسانس) درباره چگونه آلونسو کیخانو تبدیل به دنکیشوت شد؟، دکتر سعید هوشنگی (استاد دانشگاه کمپلوتنسه) درباره شخصیتهای الگویی در آثار سروانتس و سعدی، دکتر انریکه اورتیث درباره گل سرخ در گلستان سروانتس و دولیسنتا در رویاهای سعدی، رویا صدر (طنزنویس و پژوهشگر طنز) درباره تاثیر دن کیشوت در طنز معاصر ایران، خواکین رودریگز (مترجم گلستان سعدی به اسپانیایی) درباره سیماهای گوناگون سعدی در گلستان و دکتر طاهره قاسمی درباره سعدی و سروانتس، دو متعهد اخلاقی و اجتماعی سخن گفتند.