صدرالدین طاهری، باستانشناس و استاد دانشگاه هنر اصفهان، به اظهارات کوروش صفوی مبنی بر اینکه مشکلات خط فارسی قابل تصحیح نیست و پیشنهاد استفاده از خط رومیایی، پاسخ داد.
طاهری در این یادداشت با عنوان «اهمیت پارسینویسی» که آن را در اختیار بخش ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گذاشته، نوشته است: «انتشار پیشنهادی از جناب آقای صفوی استاد دانشگاه علامه طباطبایی در ایسنا درباره تغییر خط کنونی ایران سبب شد تا باب گفتوگو دربارهی پارسینویسی با خط رومیایی (یا به قول رایج فینگیلیش) دوباره باز شود.
یافتههای باستانشناسان در تپهی یحیی، ملیان، شوش، جیرفت و دیگر مکانهای باستانی نشان از پیشینهی فراتر از ۴۰۰۰سالهی مردمان فلات ایران در نوشتن دارد. زبانشناسان بزرگی پیش از این اشاره کردهاند که خط امروزی ما که به نادرست عربی خوانده میشود، خطی ایرانی و بهجایمانده از آمیزش دبیرههای پهلوی و آرامی است و به درازای بیش از ۲۰۰۰ سال ایرانیان نیازهای ادبیشان را با تغییراتی در این خط رفع کردهاند. مثلا با نگاه داشتن گ، چ، پ و ژ که برای اعراب ناشناخته است، یا با افزودن واکهای مناسب برای نوشتار کُردی.
کافی است نگاهی به جدول پیوست انداخته و همسانی میان نشانههای خط امروزیمان را با دبیره پهلوی بیابیم. به یاد داشته باشیم که تفاوتها حاصل حکمرانی غیرایرانیان در بخش بزرگی از دوران اسلامی است. با این حال بیشتر نشانههای کهن هنوز با تغییری اندک باقی ماندهاند یا چون «ه» در خوشنویسی رایجاند.
برای تغییر خط، ترکیه را مثال زدهاند. پرسش همینجاست که این تصمیم با ادبیات ملی ترکیه چه کرد؟ جز این است که سبب شد امروز بخشی از فرهیختهترین تحصیلکردگان آن کشور هم نتوانند نوشتارهای سدهی پیش نیاکانشان را بخوانند؟ چند درصد از مردم ترکیه میتوانند به قونیه و توپقاپی و ایاصوفیه بروند و متن دیوارنگارهها را بفهمند؟ و دلیل این تغییر چه بود جز احساس خودکمبینی دولت وقت در برابر اروپا؟
مثال دیگر نوشتن زبان پارسی در تاجیکستان با خط سیریلی است. باید پرسید مردمان آن دیار خط روسی را به اختیار گزیدهاند یا به جور سیاست استعماری روسیه؟ و دستاورد این روسینویسی برای آنان چه بوده جز دوری بیشتر از فرهنگ سرزمین مادری؟
بیشتر گنجینهی ادبی ایران به همین خطی نگاشته شده که جناب صفوی و هماندیشانشان به همین سادگی حکم به تغییرش میدهند. تصور کنید نسلی را که به گفتهی ایشان در مدرسه خط رومیایی بیاموزد، و آنگاه فردوسی، حافظ، خیام و نیما را حتا نتواند از رو بخواند، و برای فهم نگارگری، کاشیکاری و خوشنویسی سرزمینش نیاز به رمزگشایی و تخصص دانشگاهی داشته باشد. چند تن از ایرانیان میتوانند اوستا را به دبیرهی اوستایی بخوانند؟ یا بندهش، مینوی خرد و یادگار زریران را به دبیرهی پهلوی؟ حال نسل آینده را پیش چشم آورید که با رها کردن دبیرهی پارسی، برای رویارویی با تاریخ هنر این سرزمین به مترجم نیاز داشته باشند.
کارشناسان باید راهکارهای پیشگیری از یک آسیب اجتماعی را بیابند؛ نه آنکه در پی ستردن پرسش باشند. آیا به صرف اینکه برخی جوانها اینگونه مینویسند، باید تسلیم شد و نوشتار دیرپا و ریشهدار مادریمان را فدای هوس زودگذر یک نسل کرد؟ درست مثل این است که بگوییم موسیقی سنتی ایران را باید ممنوع کرد، چرا که موسیقی تکنو و رپ جوانپسندتر است. یا بگوییم بهره از مواد مخدر به هر حال در میان بخشی از جامعه رایج است، پس ناچار باید آن را قانونی دانست. کار جوان سرکشیدن به عرصههای تجربهی نوست و کار کارشناس دانشگاهی تلاش برای روشنگری. اگر سری به شبکههای اجتماعی بزنید، اتفاقا خواهید دید که گروه بسیار پرشماری از جوانان ایراندوست، نوشتن به دبیرهی پارسی را بسیار خوشتر میدانند.
آسیب از آنجا آغاز میشود که بخشی از جامعه مسیر نادرستی را پی میگیرند، درحالیکه مدیران و سیاست گذاران غافلاند، و این مسیر پهنتر میشود و رهروانش بیشتر میشوند، درحالیکه غفلت هنوز به جای خود باقی است. اما راه در پذیرفتن آن اشتباه و فرو نهادن داشتههای ملّیمان نیست. مردمان کشورهایی که نوشتارشان برآمده از خط کهن لاتین است، آن را با افتخار به نسل نو میآموزند. هرگز نخواهید توانست آنان را وادار به استفاده از خطی تازه کنید. و ما نیز در اقتصاد و رفاه با لاتیننویسی به قامت آنان در نخواهیم آمد، همانگونه که تلاش صدسالهی ترکیه برای اروپایی شدن بیثمر مانده.
فرهنگ ایرانی فشار هژمونی امروزی غرب را پشت سر خواهد نهاد و زنده خواهد ماند. مگر نه اینکه فاتحان بسیاری آمدند و رفتند و ادب و اندیشهی ژرف ایرانی پایدار ماند؟ اگر خطمان ایرادی دارد، راه نه در جایگزینیاش با خطی بیگانه که در به روز کردن آن است؛ کاری که پدرانمان بارها انجام دادهاند و در آموختن قدردانی از این پیشینه به فرزندانمان تا با پارسیگویی و پارسینویسی فرهنگ ایرانی را چنان که هزاران سال پابرجا مانده، نگاهبانی کنند.»