مهر: «قیدار» را میتوان به نوعی تلاش نویسنده برای احیای روحیه جوانمردی یافت. رضا امیرخانی در این اثر تمام تلاشش را کرده تا روحیه فتوت را در عوام جامعه به زیبایی به تصویر بکشد و «قیدار» نوعی تلاش برای بازگشت به نیکیها در حرکت جامعه فعلی به سوی مدرنیته است؛ مدرنیتهای که بسیار حسابگر است و بیتفاوت نسبت به هم نوع. مدرنیتهای که تلاش میکند قیود مذهبی و سنتی که در تاروپود فرهنگ جامعه ایرانی ریشه دوانیده است را به انواع و انحاء مختلف مورد هجمه قرار داده و روحیه منفعتطلبی شخصی را جایگزین آن کند. از همین زاویه «قیدار» میتواند مورد توجه خواص قرار گیرد، یعنی حرکتی پسامدرن در عصر «مدرنیته و منفعتطلبی محض» به سوی ارزشهای فولکلور و سنتی مردم ایران در گذشتهای نه چندان دور.
در قالب همین روحیه اصیل ایرانی میتوان ارادت فراوان قهرمان داستان را به اهل بیت (ع) و روحانیت شیعه یافت؛ روحانیتی که در عین سادهزیستی تلاش مداومش برای اصلاح روند جامعه بوده است و نه «آخوند درباری شدن»؛ به طوری که در بخش اول این کتاب شرح ارادت «قیدار» به سیدالشهدا (ع) لحظهای خواننده را میخکوب میکند؛ «قیدار»ی که برخلاف عصر حاضر که سرشار از انواع بیمه نامههای داخلی و بینالمللی است، توسل حتی به غلام حضرت سیدالشهدا (ع) را برای امنیت اموال خود کافی و کارساز میداند!
همین طور روحیه بذل و بخشش اگر چه در قسمتهایی از کتاب رو به افراط میرود، اما خود نهیبی به خواننده است برای تقویت روحیه کرامت وی.
کسب رزق حلال، توجه به همنوع، رعایت حقوق دیگران، کرامت، شجاعت، صداقت، رفاقت و صمیمیت، حفظ حرمت زنان و ... همه روحیهای است که در خلال خواندن کتاب به خواننده منتقل میشود و پس از خواندن آن خواننده گویی خود را «قیدار» میبیند و تلاش میکند که «قیدار» باشد؛ یعنی یک جوانمرد با تمام صفات ارزنده آن در عصری که رو به بیصفتی میرود؛ عصری که میرود تا با مدرنیسم «بیصفتی» جایگزین تمام صفات اصیل و نیکو شود.
«قیدار» فقط یک رمان نیست؛ گویی تلاش نویسنده اصلا این نبوده که یک رمان بنویسد، بلکه به دنبال آن بوده تا فتوت را در جامعه فریاد بزند و البته «قیدار» یک کلاس جوانمردی است برای خواننده آن. یعنی نویسنده به دنبال آن نبوده که قدرت و تکنیک خود را به رخ بکشد و نظر مخاطب را به خود جلب کرده و اوقات فراغتش را پر کند، که حال از دید تنها یک رمان بررسی شود، بلکه هدف غایی آن رساندن مفهومی عمیق به مخاطب است که به خوبی به آن دست یافته است.
به همین جهت بررسی «قیدار» در مجامع ادبی و تنها از لحاظ سبکهای ادبی و تکنیکهای رماننویسی به گونهای ظلم به آن، مخاطب، نویسنده و ازهمه مهمتر پیام آن است، بلکه باید در مجامع پژوهشی فرهنگی ـ اجتماعی آن را در بوته نقد قرار داد.
نکته مثبت دیگر «قیدار» نمایاندن چهرهای زیبا از سیاه و سفید و خاکستری عامه جامعه سنتی ایران است. چهرهای که حتی ناهنجاریهایش امید را از فضای سنتی در دل مخاطب زنده میکند؛ جامعهای که حتی روسپیاش برای خود مرام و مسلکی دارد و شخصیتی خاکستری است، نه سیاه؛ چون امید به بازگشت دارد. برخلاف برخی تصویرها از فرهنگ فولکلور ایران که به شدت به سمت سیاهنمایی سوق دارد و لابلای رگها و زیرپوست عوام را به زشتی به نمایش میکشد و یا اینکه تنها زشتیهایش را میبیند.
همچنین زشتی ظلم به عموم مردم و «عمله ظلم» بودن و زشتی تضییع حقالناس در «قیدار» نمایان است. اگرچه در قسمتهایی از داستان، خواننده منتظر برخورد «قیدار» با بیصفتیهای رقیب هم صنفش «فری سوسول» است و این انتظار ره به جایی نمیبرد و یا اینکه پایان سریع داستان و ناپدید شدن «قیدار» برای خواننده کمی ناملموس است، اما امیرخانی در پایان داستان شخصیتی خضرگونه از «قیدار» ارائه میدهد که ممکن است سالهای سال زنده باشد و به یاری محرومان بشتابد؛ برخلاف «بیوتن» و «من او» که پایان داستان شخصیت اصلی به هویت شهید دست مییابد.
قهرمان من او و بیوتن را اگر قهرمان طیف تحصیلکرده و پایبند به اصول و ارزشهای دینی بدانیم که به نوعی تکرار شخصیتی در ادبیات معاصر است، «قیدار» شخصیتی عامی است که میتواند قهرمانی برای عام باشد و مانند آن شاید در ادبیات ایران نظیر نداشته باشد؛ یعنی الگویی برای طیف عوام جامعه. بدین جهت «قیدار» نه تنها پیشرفت در کارهای امیرخانی بلکه پیشرفت و حرکتی نوین در ادبیات معاصر ایران است.