آناهید خزیر: بیستمین مجموعه درسگفتارهایی درباره نظامی به بررسی آبشخورهای تاریخی، دینی، نجومی، اسطورهای و ملی هفت پیکر اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر مریم حسینی، استاد دانشگاه الزهرا عصر روز چهارشنبه (۲۵ خرداد) در مرکز فرهنگی شهرکتاب برگزار شد.
هفت پیکر یکی از منظومههای پنج گانهی نظامی، حکیم پرآوازهی گنجه، است. این منظومه شامل هفت داستان است که هر داستان را یکی از شاهزادگان ساکن در یکی از اقالیم هفتگانه نقل میکند. بسیاری از پژوهشگران، هفت پیکر را شاهکار نظامی میدانند و ارزش هنری و لطافت و زیبایی آن را در تاریخ اندیشه مشرق زمین میستایند.
دکتر مریم حسینی در ادامه سخنانش گفت: بسیاری «هفت پیکر» را بهترین منظومهی نظامی میدانند. به درستی هم همین گونه است و در میان منظومههای زبان فارسی، «هفت پیکر» برتر از دیگر آثار است. زبان و ساختار سمبلیک و شگردهای هنری که نظامی در «هفت پیکر» بهکار برده، این اثر را به رُمانی پرهیجان تبدیل کرده است؛ ضمن آنکه لایههای داستانی بسیاری در آن پنهان است. بخشهایی از این منظومه، کاملا مایههای دین زرتشتی دارد. افزون بر این که «هفت پیکر» از آیین میترائیسم هم اثر پذیرفته است.
نظامی اهل آذربایجان بود. خود لفظ آذربایجان به معنای «جایگاه آتش» است. قطعا نظامی این معنا را میدانست. این را هم باید در نظر گرفت که در آذربایجان، آتشکدههای فراوانی وجود داشته است. همهی ایرانیان باستان نیز برای نیایش بهسوی این آتشکدهها میرفتند. در داستان «هفت پیکر» میخوانیم که هنگامی که بهرام به جنگ خاقان چین میرفت، برای نیایش به سوی آتشکدهی آذربایجان رفت و هنگامی که خاقان چین را شکست داد، جواهرات به غنیمت گرفته از او را به آتشکده بخشید و زن خاقان را هم خادم آتشکده کرد. این نکتهای است که در منابع تاریخی هم آمده است. نظامی در داستان بهرام گور، به این نکتهها اشاره میکند.
توجه نظامی به بهرام و مقدس بودن آتش بهرام نزد ایرانیان
نشانههایی در داستان هست که به ما میگوید نظامی داستان بهرام گور را در منظومهی «هفت پیکر» سرود چون میدانست بهرام یک ویژگی خاص دارد که دیگران آن را ندارند. این ویژگی به مقدس بودن آتش بهرام در نزد ایرانیان بازمیگردد. در نزد نظامی، بهرام فقط نام یک شاه یا نام یک ستاره نیست؛ بلکه بهرام نام بزرگترین و مهمترین آتشکدهی ایران باستان است. این آتشکده را «آتشکدهی ورهرام» مینامیدند و بسیار آن را گرامی میداشتند. ایرانیان هرگز آتش ورهرام را خاموش نمیکردند و آن را از ۱۶آتش دیگر فراهم میساختند. ضمن آن که برای آماده کردن آتش آن، آیین ویژهای برگزار میشد.
نکتهی دیگر آن است که خود بهرام، تغییر نام یافتهی «ورهرام» است و ورهرام نیز از «ورثرغنه» گرفته شده است. ورثرغنه یکی از خدایان قدیم آریایی بود و خدای جنگ و شکار و دلاوری محسوب میشد. از یاد نبریم که در اوستا، بخشی به نام «بهرام یشت» نیز داریم. یک وجه دیگر نام بهرام به «بهرام ورجاوند» بازمیگردد. قطعا نظامی میدانست که در باور ایرانیان باستان، بهرام ورجاوند در کنار سوشیانت قرار میگیرد.
این هالهای که حول نام بهرام هست، نظامی را بر آن داشت که از میان داستانهای فراوان، داستان بهرام را برگزیند. او به نوعی میخواست داستان بهرام را با ایدههای ایرانیان باستان آمیخته کند و با ماندگار کردن داستان بهرام، آن باورها را جاودانگی بخشد و به تاریخ بسپارد. نظامی چنین چهرهای از بهرام میگیرد و آن را در مرکز داستان «هفت پیکر» قرار میدهد.
سرچشمههای تاریخی داستان بهرام گور در «هفت پیکر» نظامی
تردیدی نیست که نظامی هستهی داستان را از فردوسی گرفته است اما داستانی که او بازگو میکند، بخشهایی هم دارد که به درستی مشخص نیست از کجا گرفته شده است. با این همه دلایلی هست که نشان میدهد که نظامی آن بخشها را از روایت «تاریخ بلعمی» گرفته است؛ تا بدان اندازه که حتی تصویرها و واژههای بلعمی را به کار برده است اما در بخشهایی نیز داستان او با آنچه در «تاریخ بلعمی» آمده است، تفاوت دارد؛ مثل داستان کودکی بهرام یا داستان «نعمان بن منذر». تاثیر آثار دیگر هم پیداست؛ مثلا در بخشی از «هفت پیکر»، داستانی را میبینیم که دربارهی چوپانی است که بهرام او را میبیند و نکتهای از او میآموزد. این بخش از «سیاست نامه»ی خواجه نظامالملک گرفته شده است. بدون شک نظامی کتاب نظامالملک را خوانده بود. گویی میخواسته است از راه این کتاب، سیاست پیشگی و عدالت خواهی را به پادشاه روزگارش بیاموزد.
نکتهی مهمی که هنگام سنجش تاریخی داستان «هفت پیکر» به آن بازمیخوریم آن است که نظامی در داستان دست بُرده و چیز تازهای به آن افزوده است: همانند داستان «جدال بهرام گور با اژدها در غار». نظامی در این اپیزود، بیانی رمزی دارد و تقریری خیالی و روحانی از بهرام گور به دست میدهد. روایت تاریخنویسان این گونه است که بهرام گور در پایان زندگی، در چاه افتاد و درگذشت. تغییری که نظامی در این پایانبندی میدهد این است که به جای چاه، از غار نام میبرد. چون میداند که چاه، وجه سمبلیک دارد و با نوزایی در زندگی فرد، ارتباط مییابد. این دگرگونی، بر جذابیت داستان افزوده است.
از دیگر افزودههای نظامی، حضور هفت عروس و خواستگاری آنها و نخستین دیدار بهرام در کاخ خورنق از این دختران است. بخش دیگری که باز نظامی افزوده، چنین است که در تمام تواریخ آمده است که خاقان چین، یکبار به ایران حمله کرد اما نظامی به دو یورش خاقان به ایران اشاره میکند. داستان بهرام با کنیزکش «فتنه» نیز از افزودههای نظامی است. در داستان بهرام گور به روایت فردوسی، این زن «آزاده» نام دارد اما نظامی نام او را به «فتنه» تغییر میدهد تا بتواند با بهرهگیری از این نام، دختری جسور و بی باک بیافریند. این را هم بگوییم که نظامی برای زنان ارزش بسیاری قائل است. هیچ کدام از شاعران زبان فارسی همانند نظامی به زن ارج ننهادهاند.
سنگنبشتهای در «بلونیا»ی ایتالیا یافتهاند که تاریخ ۵۰۰ پیش از میلاد را دارد. این سنگنبشته، تصویر هفت دختر است که در یک دایره قرار گرفتهاند و هر کدام به نام یک سیاره نامیده شدهاند. در میان این سیارات، نام اهورامزدا آمده است. این را میدانیم که آیین مهری از ایران به اروپا رفته بود و آنها با این آیین آشنایی داشتند. در آیین مهری، هفت مرحلهی سلوک وجود دارد و تمام مراحل سلوک، زیر نظر یکی از ستارگان انجام میشد. هفت دختر منظومهی نظامی، اشاره به هفت مرحلهی سلوک و تشرف به آیین مهری است.
فراوانی کاربرد واژهی «گنبد» در منظومهی «هفت پیکر»
در اثر نظامی واژهی «گنبد» پُر بسامدترین واژه است. میدانیم که تمام گنبدهای آیین مهری را به گونهای میساختند که در هر ساعت از روز به یک رنگ درمیآمد. معبد آناهیتا در غرب ایران، هفت دیوار داشت که به هفت رنگ نقاشی شده بود. همهی مهرابههای مهری این گونه رنگارنگ بودهاند. پس اگر نظامی از ایدهی هفت رنگ استفاده میکند، از دانستهها و تجربههای او دربارهی مهرابههای مهری ریشه میگیرد. او چنین مهرابههایی را در زادگاهش آذربایجان دیده بود. خود لفظ مهرابه (مهراوه) یعنی محل عبادت مهر. «آوه» هم به معنی گنبد است جالب این است که تمام آتشکدههای زرتشتیان نیز گنبد داشت. به همین دلیل است که نظامی بخشهای بسیاری از رویدادهای داستان بهرام گور را در گنبدها میگذراند. ضمن آن که به هفت آتشکدهی بزرگ ایران، که بزرگترین آنها آتشکدهی بهرام بود، اشاره میکند.
در تاریخ نیز بهرام گور به پاسداشت دین زرتشتی مشهور بود اما سلوک آزاد منشانهای هم داشت. این آزاد منشی را در نزد نظامی هم میتوان سراغ گرفت. انگار ایدهی جهان وطنی را نظامی به دست بهرام و با گفتن داستانی دربارهی او، پیش کشیده است و با نوشتن چنین داستانی، همزیستی ادیان را پیشنهاد کرده است. نظامی میخواهد این را بگوید که همهی ادیان یک سلوک دارند و به دنبال حقیقت واحد جهاناند.