آنّا وانزان وانزان، سفرنامه ی فارسی. سیری عاطفی در ایران، انتشارات ایل مولینو، بولونیا ۲۰۱۷
Anna Vanzan, Diario persiano. Viaggio sentimentale in Iran, il Mulino, Bologna 2017.
آنّا وانزان(Anna Vanzan) استاد دانشگاه میلان در گفتگویی که با اینجانب داشته گفته بود که مطالعات ایران شناسی اش را تقریباً تصادفی پیش گرفته ولی در همان نگاه نخستین شیفته ی ایران شده بود. شیفتگی ای که هنوز ادامه دارد و حتی در طول زمان قوی تر هم شده است.۱ زمینه ی اختصاصی پژوهش های آنّا وانزان بیشتر دربارهی مطالعات ادبیات زنانه است. وی ترجمههای قابل توجهی از نویسندگان زن ایرانی به زبان ایتالیایی انجام داده است که به عنوان مثال از رمان شهرنوش پارسی پور «زنان بدون مردان» میتوان نام برد. آنّا وانزان تألیفات متعددی نیز دارد که چهار مورد از آنها را برمی شمریم: «دختران شهرزاد. نویسندگان زن ایرانی از قرن نوزدهم تا به امروز»؛ «شیعیان»، «زن و باغ در دنیای اسلامی» و «بهارهای صورتی فام. انقلابها و زنان در خاورمیانه».
چندی پیش سفرنامه ای از آنا وانزان به چاپ رسیده است که در این فرصت میخواهیم از نزدیک نگاهی بر آن بیاندازیم.
سفرنامه ها و خاطرات نویسی دربارهی ایران سابقه وسیعی دارند و ایرانیان با نام های زیادی از سفرنامه نویسان غربی نیز آشنا هستند. از نویسندگانی که در مورد ایران مطالبی نوشتهاند، به زبان ایتالیایی هم ترجمه شدهاند مثل: بایرون،۲ شاردن،۳ فوکو،۴ فلوبر،۵ تاوِرنیه،۶ گوبینو،۷ نروال،۸ شوایتزر،۹ استارک،۱۰ کاپوشینسکی.۱۱ در میان این نویسندگان، ایتالیایی های سفرنامه نویس یا خاطره نویس کم نیستند به عنوان نمونه پیترو دِلّا والّه۱۲از قرن هفدهم میلادی، آنجلو لِگرنسی،۱۳ از قرن هفدهم ـ هجدهم، گائِتانو اُسکولاتی،۱۴ فیلیپّو دِ فیلیپّی،۱۵ از قرن نوزدهم، چِزاره براندی،۱۶ از قرن بیستم. که البته همهی این آثار صرفاً سفر نامه نیستند، یا به عبارتی لزوماً نویسندگانش سفر فیزیکی به ایران نداشتهاند ولی میتوان از آنها به عنوان مسافران ذهنی و یا تخیلی یاد کرد، به عنوان مثال کریستینا کامیو۱۷ از قبیل آنهاست. در قرن بیست و یکم از خاطره نویسان و مؤلفین ایتالیایی متعددی می توان نام برد که البته بازتاب مسائل اجتماعی، سیاسی و مردم شناسی، شاید بیغرضانه، پر رنگتر از وجوه دیگر جلوه میکند. مناسب است نام برخی از آنها که اکثراً روزنامه نگار و گاه تاریخ نگارهستند، برشمرده شود: لیلّی گروبِر،۱۸ مارچلّا کروچه،۱۹ رِنتسو گوئولو،۲۰آلبرتو نگری،۲۱ السّاندرو پلّه گَتّا،۲۲ آنتونلّوساکِّتّی،۲۳ باربارا نپیتلّی و چِزارینا تریلّینی،۲۴ آلبرتو زانکوناتو۲۵ از عنوان کتابهای ایشان که در آن کلمه چادر و دیگر لباسهای پر معنا آمده است، موضوع اصلی اثر قابل حدس است.
آنّا وانزان از میان این مؤلفین از آنجا که ایران شناس است، با عمق و ادراک ویژه ی یک محقق، ولی به زبانی ساده، به مسائل گوناگون هنری، تاریخی، مردم شناسی و جامعه شناسی پرداخته است و همانطور که از عنوان کتاب بر میآید، احساس و عاطفه ی خاص بر نوشتههایش جریان دارد که دلبستگی وی را نسبت به ایران و ایرانیها نشان می دهد. طبیعتاً این دلبستگی او را وا میدارد تا به نکتههای انتقادی و به مشکلات جامعه به ویژه پیرامون زنان هم اشاراتی داشته باشد و امیدوار است که کم کم این معضلات رفع شوند همانطور در سالهای اخیر، به گفته ی وی، ایران به بهبودیهای قابل توجهی دست یافته است.
کتاب با پیش درآمدی کوتاه که در آن به پیش نظرهای منفی و کلیشه ای غربیان بر ایران اشاره دارد و بر پیچیدگی و تناقضات این کشور تأکید می کند، آغاز می شود. آنّا وانزان تلاش دارد طرح کتابش را بر اساس شناساندن ایران و فرهنگ و هنر و مردمش به منظور زدودن ابرهای تیره ی ابهام و کج فهمی از دیدگان خارجی ها، بچیند.
فصل اول که بخش گسترده ای از کتاب را تشکیل می دهد، بر شهر تهران متمرکز است. ابتدا نویسنده دلایل تاریخی پایتخت شدن شهر را توضیح میدهد و بعد به معماری دوره ی قاجار میپردازد، از جمله کاخ گلستان و دیگر اماکن قاجاریه. سلیقه هنری این سلسله به نظر وی قابل تحسین نیست. پس از این موضوع به تاریخ ساختمان سفارت ایتالیا و چگونگی اخذ آن از خانواده ی فرمانفرما بویژه شخص فیروز میرزا اشاره میکند.
بخش دیگر از این فصل به پارکهای شهر اختصاص دارد که نویسنده آن را به «شُش های سبز» تهران (اصطلاحی که برای جنگل های آمازون استفاده می شود) تشبیه میکند و در عین حال مکانی ست که به نظر وی جوانان فرصت تنفس عاطفی و تفریحی هم پیدا میکنند. سپس به متروی تهران میپردازد و آن را زیبا و منظم و فضادار توصیف می کند. در بند بندهای این کتاب همیشه راهی بر مسائل اجتماعی باز میشود و در مترو، زنان فروشنده در واگن ها نظر نویسنده را جلب میکنند و یکی از مسائلی که جلوه گر می شود، مصرف گرایی ایرانیهاست.
مقصد بعدی آنّا وانزان بهشت زهراست و در این بخش نیز تاریخچه ی این مکان بویژه در ارتباط با انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، وجود مرقد آیت الله خمینی و توجه شیعیان به امامزاده ها شرح داده میشود.
ازمیان آثار معماری تهران پل طبیعت نظر مثبت نویسنده را برای ویژگی منحنی بودن و کارایی آن در برآوردن چند هدف با یک پروژه جلب میکند و طبیعتاً اینکه معمار آن زن جوانی ست و طرح آن به همت شرکتی ایتالیایی به انجام رسیده است، برای محققی ایتالیایی که در زمینه ی زنان کار کرده «غرورانگیز» است. شلوغی این پل حیرت نویسنده را بر می انگیزد و وقتی دلیل آن را می پرسد، پاسخ همیشگی را میشنود که برای شلوغی رستوران ها، سینماها، کنسرت ها و تئاتر و غیره می دهند: «مردم اینجا تفریح و سرگرمی دیگری ندارند». نویسنده سپس از خود می پرسد: «نمی دانم این مردم فکر میکنند که ما در اروپا چه نوع تفریحاتی داریم که اینها ندارند. شاید فقط دیسکو نداشته باشند آن هم عمومی اش را، چراکه جوانان برای خود جایگزین خصوصی اش را تدارک میبینند.» سپس در راستای همین موضوع نویسنده از کافه شاپ های تهران نام میبرد و خاطر نشان میکند که به عنوان مثال کافه هایی هستند که در آن کتاب فروشی و یا گالری عکس و نقاشی و مجسمه و دیگر آثار هنری موجودند که برای جوانان جذابند و برخی ازین گالری ها را خانمها اداره می کنند.
وانزان هم مثل همه ی سفر نامه نویسان خارجی پیرامون حجاب سخنانی دارد و تاریخچه اجباری شدن آن را چه در گذاشتن چه در برداشتن آن توضیح می دهد ولی در نهایت اذعان میکند که با وجود برخی محدودیت ها، زنان در هر حال راه خود را در جامعه باز کردهاند و در زمینههای مختلف به نحو تحسین برانگیزی فعالند.
بخش دیگر از کتاب نگاهی ست به هنرهای معاصر و موزه ها و گالری ها و نویسنده یادآوری میکند که صحنه ی هنری ـ فرهنگی ایران در دهه های اخیر خیلی پر جنب و جوش و قوی ست.
وانزان میگوید موزه ی هنرهای معاصر به همت فرح دیبا در سال ۱۳۵۶تأسیس شده و در اوان گشایش در سالنهایش میشد از آثار وان گوگ، پیکاسو، ماگریت، وارهول و هنرمندان معروف دیگر دیدن کرد. موزه ی هنرهای معاصر که در موزه ی فرش است هر از گاهی میزبان نمایشگاه هنر، خوشنویسی و مُد هم می باشد. این موزه در زمان خاتمی رونق بیشتری گرفته است و در آن فعالیتهای گوناگونی مثل همایش و کنگره های بینالمللی هم برگزار می شود.
نویسنده سپس درباره ی موزه ی ملی تهران مینویسد که به نقل وی میزبان آثار ادوار مختلف تاریخ ایران است و جنبش های هنری و اثرهای باستانی و فرهنگی ایران را به نحو احسن معرفی میکند. وانزان همچنین موزه ی رضا عباسی و کلکسیون مینیاتورهایش را تحسین می کند. او از موزه ی جواهرات تهران نیز یاد میکند و آن را چشمگیر و باارزش میخواند و البته از داستان الماس کوه نور هم که بعدها به ملکه ویکتوریا تعلق پیدا کرد، چند سطر می نویسد. سپس بندهایی از کتابش را به موزه ی بلور و کاشی و نیز موزه ی سینِما اختصاص میدهد و از تاریخچه ی آنها می نویسد. جلوتر نویسنده به هنر سینِما و موفقیتهای آن به ویژه در خارج از ایران با فیلم های کیارستمی، مخملباف، بیضایی ، بنی اعتماد و میلانی میپردازد و درباره ی اینکه چرا این کارگردانان در داخل ایران به اندازه ای که باید و شاید استقبال نمیشوند، بحث می کند.
شهر تهران به گفته ی نویسنده در مورد هنر هم مثل خیلی موارد دیگر فقط یک پایتخت نیست بلکه نقش تمامیت یک کشور را بازی می کند. هنرمندان جوان برای مطرح شدن حتماً باید هنرشان را در این شهر به نمایش بگذارند تا به مراحل بعدی عرضه در گالری های دوبی و ابوظبی و سپس استانبول برسند و بعدتر به سوی کشورهای غربی راه پیدا کنند. وانزان میگوید ایران همیشه به دنیای خارج روی داشته و دارد تا در جریان جنبش های هنری دنیا باشد و از تازه ها بیخبر نماند.
وانزان در جایی دیگر از کتابش از خصوصیت ذاتی ایرانیها در باز بودنشان به سوی فرهنگهای دیگر و تأثیرپذیری می نویسد، ولی می افزاید که این وام گرفتن ها که به نظر او تقریباً در همه هنرهای ایرانی دیده می شود، به معنی فراموش کردن فرهنگ بومی نیست، چراکه آن هنرهای ملهم معمولاً به شکل ایرانی اش عرضه می شوند. این سخنان آنا وانزان را البته پیشتر السّاندرو بائوزانی، ایران شناس و اسلام شناس برجسته ایتالیایی به نحو دیگری بیان کرده بود. آنجا که میگفت ایران همیشه خود را با فرهنگهای دیگر وفق داده است ولی هرگز نه تنها هویت خود را فراموش نکرده بلکه هنر دیگر اقوام را در خود حل کرده و به آن فرمی ایرانی داده است.۲۶
وانزان در مورد تاکسی ران ها هم نوشته است. وی معتقد است که از طریق آنها میتوان چهرههای مختلف ایرانیها و گرایش های سیاسی ـ اجتماعی ایران را شناخت ولی نقطه ی مشترک آنها و در نتیجه همه ی مردم ایران در عِرق ملی گرایی ست و بر محور میهن دوستی می گردد.
رویهمرفته در جاهایی که آنا وانزان از برخی ویژگیهای ایرانیها خرده میگیرد، با ظرافت و احتیاط تمام آنها را شبیه عادات و خلق ایتالیایی ها می داند، و با این تشبیه سازی گویی تلاش دارد در عین اینکه واقعیات را می گوید، دل ایرانیها را نرنجاند.
از کنار و گوشه ی کتاب مسائلی مطرح میشود که دانستن آن برای ایرانیها به منظور خود شناسی در آینه ی واقع بین دیگران مفید است. به قول معروف: «دشمن می خنداند و دوست می گریاند»، و نباید منتظر بود که فقط ذکر طوطی وار «هنر نزد ایرانیان است و بس» را شنید و آینه ای را که با خلوص کم و کاستی هایمان را نشان میدهد و نسبت به ذهنیت ما اندیشه ای دیگرگونه دارد، شکست، چراکه شناخت نقص، راه نزدیکی به کمال را هموار می سازد. خوشبختانه در ایران (البته به ندرت) پیش میآید که این نوع تعمق صورت گیرد و مثال بارزش میتواند کتاب «جامعه شناسی خودمانی» از حسن نراقی باشد.
آنا وانزان ایران را بهشت کتاب دوستان می داند و از افزایش ناشران زن ایرانی در سه دهه ی اخیر ابراز خرسندی میکند و می افزاید که رد سلیقه و هنر زنان را همچنین میتوان در جنس های مرغوب کاغذ ها و در گرافیک و جلدهای زیبای کتابها (که آنها هم البته آثار هنری محسوب می شوند)، یافت. در این راستا نویسنده از کتابفروشی زنجیره ای «شهر کتاب» هم نام میبرد و می افزاید که این کتابفروشی مرکزی فرهنگی ست که به منظور تقویت کتاب خوانی و کتاب دوستی فعالیتهای باارزشی با معرفی ها و نشست های فرهنگی و ادبی تدارک می بیند.
در بخشهای پایانی کتاب نویسنده از سفرش به کویر ایران روایت میکند و بر شهرهایی که در آن واقعند متمرکز می شود. وی از قنات ها، باغها ، بادگیرها و خانههای سنتی کاشان و حمام فین مینگارد و البته تاریخچه ی آن را فراموش نمی کند. بعد نوبت یزد میرسد و از مسجد و آتشکده و زرتشتیان و برج سکوتش مینویسد و دین زرتشتی را کمی شرح می دهد. سفر نویسنده را به کرمان و بم و دیگر شهرها میبرد و فرصتی دیگر پیش میآید که مروری بر گوشهای از تاریخ و جغرافیا و هنر ایران شود. مقصد بعدی شیراز است و تاریخی که در آن استنشاق میشود، طبیعتاً تخت جمشید، نقش رستم و آرامگاه کوروش کبیر مباحث دیگر این سفرنامه میباشند و به ویژه از کوروش به عنوان امپراتوری انسان دوست تقدیر میشود؛ آزادی خواهی، انساندوستی و شفقت کوروش در منشور استوانه ایش که در موزه ی بریتانیا جای دارد، به ثبت رسیده است.
شیراز شهر حافظ و سعدی هم هست و نویسنده بر اهمیت این دو شاعر برای شیراز و ایران تأکید می کند. در مورد سعدی میگوید که ایرانیان خود را در این شاعر باز میشناسند و سپس حکایت «دختر زشت روی و شوهر نابینا»۲۷ را از میان بسیار نوشتههای سعدی میآورد که طعم زن گریزی دارد. در این انتخاب یقیناً دست کم نصف ایران، یعنی زنان، خود را در سعدی باز نمی شناسند و چه بسا سعدی غنایی را ترجیح دهند و یا سعدی این ابیات را که در ساختمان سازمان ملل متحد موجود است:
بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
تو کز از محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
احتمالاً مطالعات وانزان پیرامون ادبیات و مردم شناسی زنان او را به سوی این انتخاب سوق داده باشد و البته شکی نیست که سعدی هزل و هجو هم سروده است و بعید است که همه ی ایرانیان در سعدیِ این آثار بازتاب چهره ی خود را یافته باشند.
سفر بعدی به جنوب ایران است جایی که در آن به گفته ی وانزان شیعیان و اهل سنت در کنار هم زندگی می کنند. وی از بوشهر و تعزیه اش هم مینویسد و حضور فعال زنان در این مناسک مذهبی را برآمده از تجارب جنگ ایران و عراق میداند که در طول آن مجبور شدند آستین هایشان را بالا بزنند تا جای خالی مردانشان را که پشت سنگر مشغول دفاع یا شهادت بودند، هم در خانه و هم در کار و عمران معاش پر کنند. وانزان همچنین این زنان جنوبی را با زنان بازمانده از حادثه ی عاشورا مقایسه میکند که عقاید شیعی را بعد از شهادت خاندان امام حسین در غیاب مردانشان زنده نگه داشتند.
مقصد بعدی نویسنده به اصفهان است و به ویژه معماری دوران صفوی، حضور ارمنی ها و یهودیها و مسائل دیگر مربوط به این شهر زیبا، به شرح و توصیف نسبتاً مفصل در آمده است. آنا وانزان در خاتمه کمی راجع به آشپزی ایرانی هم مینویسد و خاطر نشان می کند که غذاهای ایرانی خیلی لذیذ هستند ولی متاسفانه نه در رستوران ها.
کتاب با تمرکزی بر کوه دماوند و داستان باستانی اش به پایان می رسد. جملهی پایانی آنّا وانزان باید برای ایرانیان خوشایند باشد:
«نفرتی که نسبت به ایران در برخی محافل آمریکایی مانند ماری می خزد این خطر را در پی دارد که ما همه را به پرتگاه سقوط بکشاند. تا آنجایی که به من مربوط میشود و تنها کاری که ازدست من بر میآید این است که به شناساندن و اشاعه ی فرهنگ این کشور خارقالعادهای که بسان کشور خودم دوستش دارم، ادامه دهم.»
[1] NOROZI N.,Intervista a Anna Vanzan sulla sua attività di studiosa e traduttrice di letteratura persiana contemporanea, in "Quaderni di Meykhane", IV (2014), pp. 1-4.
[2] BYRON R., La via per l'Oxiana, Adelphi, Milano 1993.
[3] CHARDIN J., Da Parigi alla Persia, Medusa edizioni, Napoli 2005.
[4] FOUCAULT M., Taccuino persiano, (a cura di Renzo Guolo e Pierluigi Panza), Guerini, Milano 1998.
[5] FLAUBERT G., Viaggio in Oriente, Mancosu, Roma 1993.
[6] TAVERNIER J.B, Viaggi nella Turchia, nella Persia e nelle Indie, Bologna, Gioseffo Longhi, 1690
[7] GOBINEAU A, Viaggio in Persia ( a cura di Vahramian H), Medusa, Milano 2003.
[8] NERVAL G., Viaggio in Oriente, Einaudi, Torino 1997.
[9] SCHWEIZER G., I Persiani Da Zarathustra A Khomeini, Garzanti, Milano 1986.
[10] STARK F., La valle degli assassini, Guanda, Milano 2003.
[11] KAPUSCINSKI R., Sha-in-sha, Feltrinelli, Milano 2010.
[12] DELLA VALLE P.,Viaggi di Pietro Della Valle il Pellegrino, In Lettere familiari all'Erudito suo amico Mario Schipani, Baglioni, Venezia 1621.
[13] LEGRENZI A., ll Pellegrino Nell'Asia, Cioè Viaggi Del Dottor Angelo Legrenzi Fisico, e Chirurgo, Cittadino Veneto, Con i Ragguagli dello Stato della Santa Città di Gerusalemme, Bethelemme, Nazareth, e altri luoghi Santi, e Città Marittime, Vol 2, Venezia, 1705 .
[14] OSCULATI G., Note di un viaggio nella Persia e nelle Indie Orientali, Tipografia Luca Corbetta, Monza 1844.
[15] DE FILIPPI F., Note di un viaggio in Persia, G. Daelli & C. Editori, Milano,1865.
[16] BRANDI C., Persia mirabile, Einaudi,Torino 1978.
[17] CAMPO C., Il flauto e il tappeto, Rusconi, Milano 1971.
[18] GRUBER L., Chador.Nel cuore diviso dell'Iran, Rizzoli, Milano 2005.
[19] CROCE M., Oltre il Chador. Iran in bianco e nero, Medusa, Milano,2006.
[20] GUOLO R., La via dell'Imama. L'Iran da Khomeini a Ahmadinejad, Laterza, Bari 2007.
[21] NEGRI A., Il turbante e la corona, Marco Tropea Editore, Milano 2009.
[22] PELLEGATTA A., Taqiyya. Alla scoperta dell'Iran, FBE, Milano 2009.
[23] SACCHETTI A., Misteri Persiani, Infinito, Modena 2009; SACCHETTI A., Trans-Iran, Infinito, Modena 2012.
[24] NEPITELLI B.; TRILLINI C.; Le rose e il chador. Iran, viaggio nel paese gentile, FasidiLuna, Bari 2011.
[25] ZANCONATO A., L'Iran oltre l'Iran. Realtà e miti di un paese visto da dentro, Castelvecchi, Roma, 2016.
[26] BAUSANI A., Iran e la sua tradizione millenaria, ISIAO, Roma 1971.
[27] سعدی، گلستان، ۴۴/ باب دوم.