کد مطلب: ۱۱۴
تاریخ انتشار: شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۸۸

زبان سعدی ساده نیست، ساده‌ نماست

آناهيد خزير

دکتر مهدی محبتی در ششمین دوره‌ی درس‌گفتارها درباره سعدی که در روزهای چهارشنبه، 14، 21 و 28 مرداد 1388 در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد درباره «حکایات کوتاه سعدی» سخن گفت. آن‌چه در پی می‌اید گزارشی است از این سه نشست.

نشست اول:
دکتر مهدی محبتی در این‌باره گفت: شاید تمام ذوق سعدی را در قصه‌هایش می‌توان دید که از نظر ساختار بسیار مهم هستند و خلاقیت این شاعر بزرگ فارسی زبان را نشان می‌دهد.
وی با اشاره به اندیشه سعدی افزود: هر هنرمندی همه معنویت را در خلق آثارش ارایه می‌دهد. خلاقیت، نشان دهنده میزان اندیشه و ذوق هنرمند است. به عنوان نمونه ساختار غزل حافظ نشان می‌دهد که حافظ تا کجا به هنر غزل گفتن آشنا است.
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه زنجان خاطرنشان کرد: از دل حکایات کوتاه سعدی می‌توان سخن‌های بلندی را جست‌وجو کرد. علیرغم همه ادعاهایی که مدرنیته دارد هنوز ما نتوانستیم نوع پرداخت داستان‌های مولانا، عطار، سعدی و عرفای بزرگ را درک کنیم و به اعتقاد زنده یاد فروزانفر باید 400 ، 500 سال بگذرد که بتوان تفاوت داستان‌های مدرن را از متون کهن درک کرد.
وی به قصه‌های کوتاه سعدی اشاره کرد و گفت: سعدی در قصه‌های کوتاه بالاترین و برترین اندیشه خود را بیان می‌کند و می‌دانیم مواردی باعث شده که در وجود سعدی این خلاقیت هنری به وجود آید.
مجبتی در ادامه سخنانش افزود: نخستین زمینه‌ای که باعث قصه‌گویی سعدی می‌شود گلستان و بوستان است که 90 درصد حکایات آن کوتاه است. سعدی به ندرت قصه بلند دارد. قصه کوتاه دو معنای معنوی و مفهومی دارد و قصه‌ای است که تاثیر واحد را در مخاطب به وجود می‌آورد. در این قصه‌های کوتاه شخصیت‌ها زیاد نیستند و یک تاثیر آنی را در ذهن خواننده می‌گذارد.
وی قصه‌های کوتاه را تمثیلی دانست و گفت: قصه‌های کوتاه یک تاثیر و مفهوم واحد را در ذهن خواننده ایجاد می‌کند. قصه‌های کوتاه باید بیشتر از یک یا دو صفحه نباشد و خواندنش بیشتر از 2 یا 3 ساعت زمان نبرد و هنگامی که شروع به خواندن داستان کوتاه می‌کنیم مانعی برای تمام شدن آن وجود نداشته باشد.
این استاد دانشگاه یادآور شد: زمینه‌هایی که باعث شکل‌گیری خلاقیت در شاعر و هنرمند می‌شود زمینه‌های اجتماعی و روانی است. نخستین شکل‌گیری خلاقیت در سعدی این است که خداوند هنر را در ذات او قرار داده که از همان آغاز کودکی قصه‌ها را در ذهن خود نگهداری کند تا بتواند از آن‌ها در آینده بهره ببرد. در آثار سعدی به وضوح می‌توان دریافت که چه مشکلاتی در کودکی برایش رخ داده است.
وی در ادامه سخنانش افزود: نخستین بستری که باعث قصه‌گویی در سعدی شد تحصیلات ممتد وی در نظامیه بود. زمینه دوم قصه‌گویی ناب در آثار سعدی، بسترسازی فرهنگی است. سعدی از 20 تا 38 سالگی در نظامیه بغداد شب و روز درس خوانده است. نظامیه، ابعادی را برای سعدی می‌گشاید و با 7، 8 شخصیت مهم اسلام آشنا می‌شود. بغداد و نیشابور قلب فرهنگی جهان اسلام است و سعدی به بغداد مهاجرت می‌کند و با عبدالرحمن جوزی دیدار می‌کند.
این استاد دانشگاه یادآور می‌شود: شخصیت دیگری که سعدی با وی آشنا می‌شود شیخ شهاب‌الدین سهروردی صاحب کتاب «عوارف المعارف» است که اعتقاد دارد انسان باید به خود خوش‌بین نبوده و به دیگران بدبین نباشد. این مساله نخستین مسئله‌ای است که سعدی در خود می‌پروراند.
وی به زمان نگارش بوستان و گلستان اشاره کرد و گفت:‌ تالیف دو کتاب بوستان و گلستان بیشتر از 15 ماه طول نکشیده و سعدی در یک سال و نیم گلستان و بوستان را به اتمام می‌رساند. ولی به روشنی نمایان است که برای پروراندن این قصه‌های کوتاه 40 سال تجربه فرهنگی اندوخته است.
محبتی تصریح کرد: مساله بعدی که از مهترین پشتوانه‌های سعدی به شمار می‌رود هدف سعدی است که درس خوانده و واعظ خوبی به‌شمار می‌رفته و سخن‌های نوین جهان اسلام را به مردم انتقال می‌داده است.
وی افزود: برای ایرانیان مسایل اخلاقی بسیار مهم است زیرا این ذهنیت تاریخی ما است و چه پیش از زرتشت و چه بعد از آن و پس از ظهور اسلام مساله اخلاق، [برای ایرانیان] بسیار مهم است. سعدی معتقد است که در قلب سخن‌هایش دُرهایی نهفته است که در هیچ مکانی یافت نمی‌شود.
وی به بستر فرهنگی دیگر در آثار سعدی اشاره کرد و گفت: بستر بعدی که مانند دریا در اشعار سعدی خروشان است استفاده از قرآن مجید، حدیث و حکایات است، سرچشمه‌ای که این قصه‌ها مالامال از آن‌هاست. بستر دیگر نیز ادبیات عرب است که برای آشنایی با قصه‌های کوتاه سعدی باید کتاب‌های ادبیات عرب مانند بلاغت، نحو و جنگ‌های منصور را خواند. گلستان ادامه مقامات عرب و مقامه نویسی عربی است.
این استاد دانشگاه یادآور شد: ادبیات فارسی نیز در ذهن سعدی نقش بسته است و شاهنامه فردوسی یکی از بسترهای آن به‌شمار می‌رود. در آثار سعدی می‌‌بینیم که شاهنامه بر قصه‌های سعدی اثر گذاشته است. جای نظامی و لیلی و مجنون نیز در آثار سعدی خالی نیست. شما می‌توانید مشترکات اشعار نظامی، مولانا و سعدی و زیبایی آن‌ها را دریابید. این مساله ادبیات تطبیقی را در آثار این بزرگان به روشنی نشان می‌دهد.
وی افزود: سنایی؛ پدر عرفان شعر فارسی، منبع کار سعدی بوده است و در کل ادبیات ما کسی به‌ این کوتاهی در قالب حکایت، مثنوی انسان و خدا را مطرح نکرده است. در فرهنگ عرفانی می‌گویند که هستی کاملا شعور دارد و سنایی این مساله را در اشعارش به خواننده انتقال می‌دهد. سعدی تجربه‌‌هایی را مطرح می‌کند که بسیار زیبا است ولی از همه فلسفی‌‌تر ناصر خسرو است که در قالب قصه‌های کوتاه فلسفی سخن می‌گوید.
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه زنجان به انوری اشاره کرد و گفت:‌ انوری نزدیکترین شاعر به سعدی است ولی هوشیاری سعدی را ندارد که بتواند قلمش را به سمت عرفان ببرد. فرخی سیستانی و زهیر فاریابی از حیث قصه‌پردازی پیشوای سعدی اند به ویژه از نظر سهل و ممتنع بودن زبان، که در نهایت سادگی بسیار زیبا است. در ادبیات فارسی ما از زهیر فاریابی سخن گفته نشده و این شاعر بزرگ بسیار مهجور مانده است.
وی در پایان سخنانش خاطرنشان کرد: زمینه اجتماعی و فرهنگی قصه‌های سعدی در فرهنگی شکل می‌گیرد که بشر از خواندن حکایات پندآموزش مست می‌شود.


نشست دوم:
دکتر مهدی محبتی در دومین نشست از ششمین دوره‌ی درس‌گفتارها درباره سعدی که به «حکایات کوتاه سعدی» اختصاص داشت، گفت: برای درک حکایت‌ها و داستان‌های سعدی، توجه به بسترها و زمینه‌های سخن او اهمیت دارد. تا این بسترها و زمینه‌ها را نشناسیم، درک ریشه و درون مایه سخن سعدی دشوار خواهد بود. آنچه میوه جان سعدی و عصاره ذوق و هنر او را می‌سازد، همان قصه‌هایی اند که سرشار از زیبایی‌اند.
وی با اشاره به حکایت‌های سعدی افزود: «حکایت» کم و بیش همان چیزی است که امروزه به آن قصه کوتاه می‌گویند. ۳ شاخصه‌ای که برای قصه کوتاه برشمرده‌اند، چنین است که قصه کوتاه در یک جلسه خوانده می‌شود، در صفحات محدود است و سرانجام این که در پی طرح موضوعات متعدد نیست.
مؤلف کتاب «پهلوان در بن بست» به حکایت‌ها اشاره کرد و گفت: حکایت‌ها نیز همین شاخصه‌ها را دارند. از سویی دیگر، آنچه ارسطو به آن «محاکات» می‌گوید، چیزی جز بازتاباندن واقعیات نیست. حکایت نیز که هم ریشه با محاکات است، بازتاب مسایل اعتقادی و اجتماعی است. با این حساب نمی‌توان حکایات را روایت‌های پریشان و بیهوده دانست. البته در طول تاریخ، معنای مجازی نادرستی از حکایت برداشت شده و آن را مترادف با افسانه دانسته‌اند. در حالی که حکایت با افسانه یکی نیست و چیزی جز انعکاس واقعیات نمی‌تواند باشد.
وی افزود: برای قصه‌های کوتاه سعدی چند شاخصه می‌توان در نظر گرفت. یکی این که زبان این قصه‌ها ساده‌نماست. اینکه می‌گویند زبان سعدی سهل و ممتنع است، در واقع اشاره‌ای است به سادگی سخن او در فهم مطلب و دشواری آن در تقلید. در قصه‌های او به آرایه‌های ادبی بر نمی‌خوریم؛ اما شاعرانگی کلام در اوج است. صنعت‌های ادبی چشمگیر نیست؛ با این همه بشد‌ت گیراست.
مولف کتاب «سیمرغ در جست‌وجوی قاف» خاطرنشان کرد: به هر حال درست است که زبانی که سعدی بکار می‌گیرد، به ظاهر ساده است اما در درون خود پیچیدگی‌هایی دارد که تقلید از آن را دشوار می‌سازد. در تحلیل زبان‌شناسی می‌گویند که پیچیده‌ترین و دشوارترین زبان، زبانی است که ساده باشد. شاعری که می‌تواند ساده‌ترین زبان را برگزیند و سخنش رسا باشد، سخت‌ترین نوع زبانی را برگزیده است.
وی افزود: سعدی این هنر را دارد که حتی در غزلیات و قصایدش هم از زبانی ساده استفاده کند. به همین دلیل است که تقلید و پیروی از او بسیار دشوار می‌شود. یک شاخصه هنر را این دانسته‌اند که اثری خلق کنیم که دیگران قادر به تقلید و تکرار آن نباشند. پس می‌توان از این دید، سعدی را هنرمندی توانا و بی نظیر دانست.
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه زنجان یادآور شد: اما این را هم از یاد نباید برد که اصطلاحات سعدی برای همه کس قابل فهم نیست. گفتیم که زبان سعدی ساده است، اما این سخن به این معنا نیست که هر نوآموزی بتواند ظرایف سخن او را درک کند. سعدی در حکایت‌هایش واژه‌هایی به‌کار می‌گیرد که باید از فضل و سواد برخوردار بود تا زیبایی‌های نهفته در آن را حس کرد. چون زبان سعدی پیچش‌های خاص خودش را دارد.
وی افزود: سعدی، فضلا و دانش‌آموختگان را رو در روی خود می‌دیده و برای آن دسته از خوانندگانی می‌نوشته است که مایه‌های ادبی داشته‌اند. پس نسل جوان امروز ما اگر بخواهد با سخن سعدی ارتباط برقرار کند، باید پیچ و خم‌های زبان سعدی را بشناسد و بتواند از دشواری‌ها، مشکل‌گشایی کند. جای تاسف است که شیوه آموزش ما به گونه‌ای است که ظرایف و لذت‌های خواندن آثار کسانی مانند سعدی، آموزش داده نمی‌شود. به هر حال زبان سعدی، زبانی ساده و همه فهم نیست؛ بلکه ساده نماست و نیازمند به آموختن دارد.
این استاد دانشگاه گفت: اکنون پرسشی که پیش می‌آید این است که جایگاه تاریخی سعدی در قصه‌گویی کجاست؟ آیا سعدی آفریننده این گونه ادبی و زبان ساده نمای آن است یا مقلد آن؟ ظاهر امر این است که پیش از سعدی کسی را نداریم که چنین ساده نما سخن گفته باشد. اما اگر دقیق‌تر بررسی کنیم درخواهیم یافت که سعدی ادامه دهنده سنت قصه‌نویسی گذشتگان خود است. آنچه در گذشته به آن «مقامات نویسی» می‌گفته‌اند و حریری و حمیدی و بدیع‌الزمان از بزرگ‌ترین نمایندگان آن بوده‌اند، پیشینه سبک سعدی است.
وی افزود: مقامه‌نویسی راهنما و سرلوحه سعدی در قصه‌گویی و حکایت‌نویسی بوده است. حتی سعدی در گلستان به گونه ضمنی اشاره می‌کند که کار او ادامه مقامه‌نویسی است. از حیث ساختار هم می‌توان به این نتیجه رسید که قصه‌های سعدی دنباله داستان‌های مقامات‌نویسان است.

سرویراستار کتاب «کارنامه مولوی پژوهی در ایران» گفت: سعدی در تمام عمر خود، بر صراط عشق و عرفان حرکت می‌کند. از یک سو به آخرت و عرفان توجه دارد و همانند عارفان در پی لذت‌جویی نیست تا رنج نبرد، از سویی دیگر دنیا را با همه مظاهرش دوست دارد. پس به این دلیل است که می‌پذیریم که او همواره میان عرفان، دنیا و عشق در تکاپو است. میل به دنیا در سخن سعدی آشکار است؛ اما شگفت است که قصاید او، آکنده از مفاهیم دنیا گریزانه است. سعدی در طرح حکایاتش این دو بعد را بازتابی هنرمندانه می‌دهد.
وی افزود: یک نکته دیگر که سخن سعدی را شاخص می‌کند، تلفیق بین نثر و شعر است. حکایت‌های او نه صرفا نثر است، نه شعر. از همین روست که می‌گویند «گلستان» او کتاب شعری است که قالب نثر گرفته است. چرا که نثر او سرشار از ویژگی‌های شعری است. در این نثر هم سجع می‌توان دید، هم قافیه و تخیل. به عبارت دیگر او در نثر، مثلثی از شاعرانگی، روایت و نثریت، پدید آورده است.
این استاد دانشگاه یادآور شد: سعدی در این زمینه الگو گرفته و تاثیر پذیرفته از قرآن است. وی این الگوی ناب را تنها در گلستان رعایت کرده است و در «بوستان» به دنبال چنین کاری نیست. چرا که سعدی در بوستان به دنبال آرمان‌هاست. در صورتی که در گلستان، چشم به روی مردم باز کرده است. سعدی در بوستان رو به شهر نیکان دارد و بسیار لطیف می‌اندیشد. اما گلستان او خالی از آرمان‌جویی است و بازتاب دنیاست با همه تناقض‌هایش.

مؤلف کتاب «فارسی عمومی نو: با نگاهی تازه به شیوه ساخت» به ویژگی‌های زبان قصه‌های سعدی اشاره کرد و گفت: یکی از ویژگی‌های خاص زبان قصه‌های سعدی، ایجاز و اطناب سخن اوست. قصه‌های او، به ضرورت بیانی، باز و بسته می‌شوند. شگفت این است که هیچ عمدی در این کار او دیده نمی‌شود. نمونه‌های فراوانی از ایجاز را در سخن سعدی می‌توان برشمرد و دید که او چگونه در یک عبارت کوتاه، دنیایی از معنا را می‌گنجاند.
وی به سخنی از سعدی اشاره کرد و گفت: آن جایی که می‌گوید «در خانه اگر کس است، یک حرف بس است»، نمونه‌ای از ایجاز سخن او را می‌توان دید اما حکایت‌هایی هم دارد که بسیار طولانی و اطناب گونه است. همانند حکایت «جدال سعدی با مدعی». این حکایت منازعه‌ای است میان مردی توانگر با مدعی تهیدست. در اینجا اطناب سخن سعدی نمایان است. می‌توان پرسید که چرا سعدی دچار اطناب شده است؟ پاسخ این است که اقتضای سخن او را واداشته که روی به درازنویسی و اطناب بیاورد.
مولف کتاب «صدای رویش خیال» به ویژگی‌های زبان سعدی اشاره کرد و گفت: یک ویژگی زبانی دیگر سعدی، موازنه‌ای است که در قصه‌ها برقرار می‌کند. حکایت‌های او هم‌ترازند. آغاز هر حکایت، قرینه‌ای هم به دنبال دارد. آنجایی که در ضمن یک حکایت «ثمین» را با «سمین» می‌آورد، در حقیقت موازنه‌ای کلامی برقرار می‌کند. همین هم البته محل ایراد و انتقاد به سعدی شده است و عده‌ای گفته‌اند که چرا او در چنین مواردی بیش از حد صنعت به‌کار می‌برد؟ به‌راستی هم سعدی به سجع‌سازی و جناس‌پردازی دلبستگی فراوان دارد و بنیاد بسیاری از جمله‌های او بر سجع گذاشته شده است.

محبتی یادآور شد: گروهی در انتقاد از سعدی می‌گویند که جناس و آرایه‌های ادبی، زینت زبانند، نه ذات آن. اما به راستی مگر می‌شود بین جسم و و روان و زیور، تفاوت قایل شد؟ سخن هم همین گونه است. آنانی که سجع را زینت می‌دانند نه ذات زبان، متوجه نیستند که کلمات سجع گونه سعدی را نمی‌توان حذف کرد و واژه‌ها و کلمات دیگری به جای آن گذاشت. در قصه‌های سعدی، زینت ذات زبان می‌شود و این‌ها جدایی ناپذیرند.

وی افزود: قصه‌های کوتاه سعدی بر یک «متن آهنگ» قرار گرفته‌اند و موسیقی درونی دارند. به سخن دیگر، آهنگی که متن القا می‌کند، دقیقا مطابق با واقعیت خارجی است. افزون بر سعدی، در «تاریخ بیهقی» نیز می توان چنین متن آهنگی را دید و شناخت. در متن آهنگ‌ها، موسیقی تحمیل شاعر یا نویسنده نیست، بلکه برگرفته از واقعیت خارجی است.
این استاد دانشگاه به کلام گلستان اشاره کرد و گفت: کلام در «گلستان»، متناسب با واقعیت خارجی، نرم و پر شتاب می‌شود و آهنگ ویژه خود را پیدا می‌کند. در ادبیات فارسی جز سعدی، فردوسی، حافظ ، بیهقی و نظامی کس دیگری را نمی‌شناسیم که متوجه نظم آهنگ‌ها شده باشد، چون کار بسیار دشواری است. واقعیت این است که از حیث سبک‌شناسی زبان، حکایت‌های سعدی خالی از نقص نیستند. یکی از این نقایص این است که نحوه شروع حکایت‌ها بسیار شبیه به هم هستند.

مؤلف کتاب «بدیع نو» به مشکلات سخن سعدی اشاره کرد و افزود: در ۸۰ حکایت او که من بررسی کرده‌ام، ۵۰ حکایت با یک تم یکسان آغاز می‌شوند و ساختار مشابه‌ای دارند و این زیبنده داستان‌نویسی همانند سعدی نیست. به‌راستی چرا سعدی در چنین دام‌چاله‌ای افتاده است؟ دلیلش این است که همه این حکایت‌ها تجربه شخصی او نیستند. سعدی در این گونه موارد، مقلد است و سخنش رنگی از تقلید می‌گیرد. پیداست که سخن تقلیدی، تهی از هرگونه خلاقیتی است.
محبتی در ادامه سخنانش گفت: مشکل دیگر سعدی این است که بسیاری از حکایت‌های او در ساختار فرهنگی مناسب خودشان قرار نگرفته‌اند. گاه در باب «اخلاق درویشان»، سخنانی گفته شده است که چندان ربطی به اخلاق درویشی ندارد. یک مشکل دیگر این است هنگامی که از نثر به سوی شعر می‌رود، میزان دقت او هم کاستی می‌گیرد.

وی به اهداف شعر اشاره کرد و گفت: شعر هدفی در درون خود دارد و نثر هدفی در بیرون خود. موزون و مخیل و مسجع بودن، ویژگی شعر است و هنگامی که در نثر بکار برده می‌شود، از دقت کلام می‌کاهد. درست است که کل فرهنگ ما بر شاعرانگی قرار گرفته است و سعدی از شاعرانی به‌شمار می‌رود که حرکت و موج ایجاد می‌کنند اما چون زبان این حرکت آفرینان فرهنگی، شاعرانه است، ناگزیر دقیق و سیستمی نیست. این که نثر چگونه در فرهنگ ما در رتبه‌ای پایین‌تر از شعر قرار گرفته، یک مسأله است و اینکه چه تاثیری می‌گذارد، مسأله‌ای دیگر.
مؤلف کتاب «بهار در بهار (فشرده‌ سبک‌شناسی استاد محمدتقی بهار)» افزود: عرب‌زدگی هم از کاستی‌های سعدی است. او بیش از حد تحت تاثیر نحو زبان عربی است. بیهقی با ارکان نثر بازی می‌کند و ناصرخسرو هم به همین گونه است، در حالی که سعدی تمایلی به بازی با ارکان جمله ندارد و شروع‌ها و جمله‌هایش کلیشه‌ای است. آنچه زبان او را مشکل می‌کند، فراوانی واژه‌های عربی نیست، پایبندی او به نحو زبان عربی است.
وی در پایان سخنانش به دیدگاه فروغی اشاره کرد وگفت: محمدعلی فروغی معتقد بود که مردم ایران ۷۰۰ سال است که با زبان سعدی سخن می‌گویند و این مسأله را از بزرگی سعدی می‌دانست اما از دید من این سخن نه تنها مدح سعدی نیست، بلکه نشان از عقب‌ماندگی فرهنگ ماست. آیا در این ۷۰۰ سال، ذهن و زبان ما رشد نکرده و جامعه راکد بوده است؟ این سخن فروغی، ‌وارونه‌دیدن همه تاریخ فرهنگی ماست.

نشست سوم:
دکتر مهدی محبتی در سومین نشست از ششمین دوره‌ی درس‌گفتارها درباره سعدی که به «حکایات کوتاه سعدی» اختصاص داشت، گفت: همین هنر اوست که پیوند میان این سخنور توانا را با خواننده مستحکم‌تر می سازد. افزون بر آن، تصویرسازی‌های او نیز کم‌مانند است. کمتر ذهنی است که اندکی لذت معنویت را چشیده باشد و از مقارنه‌های سعدی بهره‌مند نشود.
وی با اشاره به مضامین آثار سعدی افزود: این که گفته شود مضامین سعدی حرف اول را در فرهنگ ما می‌زنند، سخن نادرستی نیست. گستره معنایی و معنوی سعدی بی‌همتاست. دلیلی که برای این سخن می‌توان ذکر کرد این است که اگر آماری از حکایات، ضرب‌المثل‌ها و گفته‌هایی که بر زبان مردم جاری است گرفته شود، در خواهیم یافت که بیشتر آن مضمون‌ها و سخن‌ها از سعدی است.
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه زنجان یادآور شد: آنچه استوانه‌های کلام معنوی توده‌ها را شکل می‌دهند و حکمت عامیانه را می‌سازند، برگرفته از سخن اوست. حکمت فراگیری هم که از دل توده‌ها می‌جوشد و از زبان نرم و ساده‌ای برخوردار است، وامدار سعدی و کلام اوست. از این حیث سعدی را می‌توان خداوند حکمت عامیانه لقب داد.
مؤلف کتاب «پهلوان در بن‌بست» افزود: او این توانایی را دارد که حکمت پیشینیان را بگیرد و با زبانی گرم و پر شور به مردم بسپارد. سعدی سخنی گفته است که عوام می‌خوانند و خواص می‌پسندند. همین دلیل روشنی است که نشان می‌دهد نگاه سعدی به زندگی آگاهانه و از روی شناخت عمیق لایه‌های زندگی بوده است.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: مضمون و معنا در آثار و حکایت‌های سعدی دارای اهمیت مضاعفی است. در فرهنگ ایرانی بیشترین نقش را در ایجاد معنا سعدی داشته است. حجم تاثیری که او بر فرهنگ ما گذاشته، شاید به تنهایی بیشتر از بسیاری از شاعران بزرگ دیگر باشد. حکایت‌های سعدی، به صورتی کوتاه و منقطع، معنا را به خواننده می‌دهند و این هنری است که حتی از غزل حافظ هم برنمی‌آید.
مؤلف کتاب «سیمرغ در جست‌وجوی قاف» به غزل حافظ اشاره کرد و گفت: غزل حافظ بیشتر تصویرسازی‌هایی است که لذت آفرینش هنری را به خواننده القا می‌کند. شاعران بزرگ دیگری مانند منوچهری هم هنرشان در همین تصویرسازی و آفرینش هنری است. اما سعدی اینگونه نیست و از همان ابتدا به سوی حیطه‌های تعلیمی می‌رود.
وی افزود: سعدی در غزل هم جنبه‌های تعلیمی را فراموش نمی‌کند. کسی که شعور درک عشق و دریافت‌های معنوی را داشته باشد، از غزل سعدی به اوج لذت هنری می‌رسد که به راستی با هیچ چیز دیگر قابل مقایسه نیست. از همین رو غزل سعدی را برای انسان‌های فرهیخته دانسته‌اند. برای خوانندگان عادی، قصاید او مناسب‌ترند.
مؤلف کتاب «فارسی عمومی نو با نگاهی تازه به شیوه ساخت» گفت: سعدی قصایدش را با زبانی ساده می‌سراید؛ چون مخاطبان او امرای روزگارش بوده‌اند. آن حرف‌های تعلیمی که در قصاید سعدی می‌آید، آنقدر روشن و ساده است که همگان می‌دانند، اما باید در نظر داشت که بازگویی آنها برای قدرتمندانی که از فهم و درک همان سخنان ساده هم عاجز بودند، اهمیت داشت و هشداری برای آنها به شمار می‌رفت تا دست از ستم‌ورزی و ظلم بردارند.
وی افزود:‌ در این میان قصه‌های سعدی را باید حد فاصلی میان غزلیات و قصاید او دانست. برخی از قصه‌های او رو به اوج دارند، مثل آنچه در باب عشق و جوانی در «گلستان» و «بوستان» گفته است. برخی هم به آن اوج و بلندی که خواننده توقع دارد، نمی‌رسند.
محبتی پرسشی را برای حاضران در جلسه مطرح کرد که که سعدی معنایابی‌هایش را از کجا گرفته است؟ و در پاسخ به این پرسش گفت: سرچشمه‌های سخن معناجوی سعدی چند چیز است. نخست قرآن و سنت است؛ آنگاه ایران باستان، آموخته‌ها و سفرهای متعددی که داشته است. آنچه را هم که از استادانش آموخته، بنیادهای کلام او را می‌سازد. با این همه سعدی خود می‌گوید که بیش‌ترین دانشی که نصیب او شده، از راه درون نگری به دست آمده است.
مؤلف کتاب «صدای رویش خیال» افزود: مضمون‌های سخن سعدی را می‌توان در ۴ مقوله و حوزه جای داد؛ نخست اخلاق فردی یا همان معناهایی که با فردیت آدمی پیوند دارند. دوم، تدبیر منزل یا سیاست خانواده، سوم، سیاست مدن یا مباحثی که مربوط به وضعیت اجتماعی آدمی است و چهارم مباحثی که با قدرت سیاسی ارتباط دارند.
این استاد دانشگاه یادآدور شد: در حیطه اخلاق فردی، سعدی بازتاب‌دهنده سنت جاری روزگار خود است. سعدی از نخستین مصلحانی است که پایه اخلاق را بر تعامل میان افراد گذاشته است. مثلا نکوهش حسد یکی از همان پایه‌های اخلاقی است که سعدی درباره آن نکته‌های با ارزشی گفته است. سعدی در مضمون‌های گوناگونی می‌گوید که بنیاد بسیاری از بدی‌ها برخاسته از حسد است.
مؤلف کتاب «بدیع نو» افزود: پس حکم اخلاق این است که برای رهایی از زشتی‌ها باید حسد را نابود کرد. این سخن سعدی در ایران باستان نیز مضمون آشنایی بود که به آن «آز» می گفتند. از همین توجه سعدی به اخلاق فردی است که در می‌یابیم ترتیب قرار گرفتن فصل‌ها(باب‌ها)ی دو کتاب او (گلستان و بوستان) اتفاقی نبوده و از منطق ویژه‌ای حکایت دارد.
محبتی به قلمرو اخلاق خانواده و دیدگاه سعدی اشاره کرد و گفت: در قلمرو اخلاق خانواده نیز سعدی دارای سخنان بلند و موثری است. او در حکایت‌هایش به سمتی می‌رود که بنیان‌های خانواده را مستحکم کند. در اینجا منظور از خانواده، جمعیت کوچکی است که بین فرد و اجتماع قرار می‌گیرد. سعدی اشاره می‌کند که پایه خانواده باید بر اخلاقیات قرار بگیرند.
وی افزود: چنین کاری مستلزم در نظر گرفتن چند نکته است؛ نخست تعادل در رفتار، دوم رعایت تناسب. در نگاه سعدی بیش‌ترین قدرت پایایی و ماندگاری خانواده در رعایت تناسب‌هاست. سوم احترام متقابل؛ بی‌گمان همه خواهان احترام‌اند. این بیان نامه ذهن و صورت همه آدمیان است. این‌ها اصول مهمی است که سعدی برای تحکیم خانواده پیشنهاد می‌کند.
این استاد دانشگاه یادآور شد: برای بهبود شرایط اجتماعی، سعدی طرفدار مصلحت‌بینی است. سوال اساسی این است که آنچه جامعه را می‌سازد، مصلحت است یا حقیقت؟ در نگاه سعدی پاسخ این پرسش، مصلحت است. سعدی می‌گوید که در بیش‌تر موارد، این مصلحت است که روابط بین انسان‌ها را می‌سازد. پس در روابط اجتماعی باید بنا را بر مصلحت‌ها گذاشت. البته سعدی حقیقت را نادیده نمی‌گیرد؛ اما آن را ویژه خواص می‌داند.
مؤلف کتاب «بهار در بهار (فشرده‌ سبک‌شناسی استاد محمدتقی بهار)» افزود: در حوزه سیاست، سعدی زر و زور را بنیاد حیات اجتماعی می‌داند و می‌گوید تا آنجایی که ممکن است باید از فقر مادی و معنوی دوری کرد. ولی همین سعدی که هشدار می‌دهد باید از تنگدستی و فقر گریخت، در حیات معنوی، خواهان فقر معنوی است. اما به این نکته هم باید توجه داشت که سعدی «احسان» را فراتر از مصلحت و قدرت می‌بیند. احسان در نظر او نوعی ایثار با قدرت است که بدون چشمداشت پاداش باشد.
وی افزود: سعدی در محدوده مسایل سیاسی، سخنان فراوانی دارد. او بدون تردید در باب سیاست، از مهم‌ترین متفکرانی است که فکرها و ایده‌های ارزش‌مند بیان می‌کند. شاهنامه فردوسی و بوستان سعدی، دو کتابی اند که دربردارنده نکته‌ها و برنامه‌های سیاسی جامع و مهم گذشتگانند. به‌جز این دو، کمتر به کتابی در زبان و فرهنگ گذشته برمی‌خوریم که در این زمینه، سخن منسجم و سیستماتیکی داشته باشند.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: سعدی نخستین کسی است که گفته هدف وسیله را توجیه می‌کند. «ماکیاولی» هم می‌گفت برای رسیدن به قدرت هر کاری مجاز است. اما آیا به راستی برنامه حکومتی سعدی مانند ماکیاولی است؟ بی‌گمان نه. دیدگاه‌ها و پیشنهادهای سعدی بسیار متفاوت است با آنچه ماکیاولی نوشته است. بنیادهای اندیشه سعدی، در گلستان و بوستان، بر اصول و دیدگاه‌های او استوار است.
وی به بنیادهای اندیشه سعدی اشاره کرد و گفت: نخست این که تدبیر اساس حکومت است. دوم این که ظلم بنیاد حکومت‌ها را نابود می‌کند. شایسته‌سالاری باید اساس قرار بگیرد و سعدی در این زمینه سخنان فراوانی دارد. سپس تأمل میان دولت و ملت و سرانجام تعدد استراتژی. کمتر کتاب ادبی در دنیا می‌توان یافت که مانند اثر سعدی بر این نکته‌ها تاکید کرده باشد.
محبتی در پایان سخنانش خاطرنشان کرد: پایه و بنیان سخن سعدی، شستگی روحی و شهود است. همه سخن سعدی این است که باید کینه‌ها را دور کرد. سخن اساسی دیگر او عشق است. سعدی تمام هستی را مظهر عشق می‌داند. اما او از این هم فراتر می‌رود و وارد قلمرو مهم‌تری می‌شود. آن قلمرو جایی است که فراسوی نیکی‌ها و بدی‌هاست. جایی که عشق، مبنای حیات اجتماعی است.

 

کلید واژه ها: سعدی -
0/700
send to friend
نظرات 1
  • 0
    0
    پاسخ به این نظر
    مليكا دوشنبه 14 شهریور 1390
    عالي
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST