ایران: سیدمحمدعلی جمالزاده (۱۲۷۰-۱۳۷۵ش)، از بنیانگذاران داستاننویسی جدید فارسی، نوجوان بود که به
خواست پدر ناگزیر از ترک ایران شد. او حدود نود سال از عمر
۱۰۵ ساله خود را در غربت گذراند اما همه
آثارش را براساس خاطرات دوره کودکی خود نوشت؛ و ضمن آنها کوشید نابهنجاریهای
جامعه و اخلاقیات ناپسند هموطنان را با طنزی مبالغهآمیز و طعنی حزن انگیز روایت
کند. به قول ناقدی اروپایی، جمالزاده بخش اعظم عمرش را در اروپا گذرانده اما فضای
آثارش طوری است که انگار هرگز از ایران خارج نشده است.
چنین است که میتوان گفت: او در داستانهایش به شهرهای تهران و
اصفهانی بازمی گردد که پدر محبوب و دوره کودکی خود را در آنها جا گذاشته است. تلاش
او برای بازسازی این دو شهر، به آفرینش شهرهایی داستانی میانجامد که بیش از آنکه
واقعی باشند، از خیال نویسنده شکل گرفتهاند. جمالزاده رئالیستی مألوف نیست: به
جای بازآفرینی واقعیت، واقعیت داستانی باب طبع خود را میسازد؛ و با توصیفهای اغراقآمیز
از واقعیت، رنگی فراواقعی به داستانهایش میزند. خواننده داستانهای او درمییابد
که چگونه گذشته، ضمن دگردیسی در تخیل نویسنده، به سوژهای سوررئال بدل میشود. بجز
یکی دو اشاره، از فضای زندگی خود در اروپا نیز حرفی به میان نمیآورد. ازاین رو،
میتوان او را شهروند شهرهایی داستانی دانست.
درباره جمالزاده مطالب زیادی نوشته شده اما در
اغلب آنها نکتههایی تکرار شده و به واقع، آثار جمالزاده غالباً نخوانده رد شده است.
طبعاً بر بخشی از نوشتههای او غبار گذر زمان نشسته و آنها را کهنه کرده است. رمانهایش،
جز راه آب نامه، فرم منسجمی ندارند: مجموعهای از حکایتها و تأملاتاند که به مدد
عناصری همچون لحن روایت و شخصیت ناقل ماجرا، گردِ هم آمدهاند. چند داستان کوتاه و
رمان راه آب نامه او هنوز هم خواندنیاند؛ بخشهایی از رمانهایش از نظر زبانی
جالب توجهاند و تصویر تفکربرانگیزی از خُلقیات ایرانیان پیش رویمان مینهند.
بعضی از آدمهای دور و برمان انگار از داستانهای جمالزاده بیرون جستهاند و همان
حرفهای مطرح در آن داستانها را میزنند. آیا این از هنر جمالزاده ناشی میشود یا
از وضعیت تاریخی جامعه ما؟ به هر روی، جمالزاده داستانگوی قابلی است و نثر رنگارنگش
ترکیبی است از زبان زنده محاوره مردم و زبان برگرفته از متون ادب کلاسیک.