سنایی تار و پود مدح شاهان را به هم میزند
نوزدهمین نشست از مجموعه درسگفتارهایی درباره سنایی به «سنایی و اهلبیت(ع)» اختصاص داشت که چهارشنبه ۱۶ اسفند با سخنرانی دکتر عبدالرضا مدرسزاده در مرکز فرهنگی
شهر کتاب برگزار شد.
مدرسزاده ابتدا با اشاره به اینکه سنایی غزنوی در مقام حکیم و شاعری نامدار
کوشیده و توفیق یافته است سرفصلهایی مهم از دانش و اندیشه و عرفان و حکمت را در
آثار خویش هنرمندانه و متعهدانه بازتاب دهد، گفت: از تنوع موضوعات در آثار سنایی
میتوان دریافت که این شاعر فرزانه اصرار دارد بیشترین آشنایی را بین خواننده و
مبانی اندیشه و باور خویش فراهم آورد. سنایی غزنوی در جایگاه شاعری معتقد به مبانی
فقهی و تاریخی اهل سنت موفق شده است بهترین گزارشها و تعبیرات شاعرانه را از اهل
بیت و خاندان وحی (ع) داشته باشد به گونهای که افتخار سرودن نخستین شعر رضوی و
یکی از بهترین نمونههای شعر علوی و فاطمی از اوست. این رویکرد آیینی هم گزارشگر
باورمندی و شرعمنشی سنایی است و هم نداشتن تعصب و بهرهمندی او را از سماحت و
مدارا یادآور است.
سنایی
شاعری سنتشکن و خلاق است
سنایی شاعری تاثیرگذار و سنتشکن و بسیار صاحب ابتکار و خلاق است که از
جنبه باور و اعتقاد شخصی خود و هم از باب توجه به نوگرایی و بیرون ریختن آنچه در
آن دو قرن مدح و ستایش در ادب فارسی وجود داشته، بنیان تازهای مینهد و این مساله
همان توجه به باورها و اعتقادات آیینی و خاندان رسالت یا اهل بیت است و میشود گفت
که سنایی در این زمینه موفق عمل کرده است. وقتی که موضوع اهل بیت را به عنوان یک
اصل باورمندانه و معتقدانه و هم به عنوان یک موضوع شعر و شاعری نگاه میکنیم، میبینیم که سنایی
در این زمینه صاحب سبک است و بر اساس روش و منش درستی که داشته رفتار کرده است.
یکی از بحثها در ایران پیش از سنایی و بعد از حمله اعراب به ایران و
آمدن اسلام به ایران از سال ۲۱
هجری به بعد، نگاه و توجه ایرانیان به اهل بیت است و ایرانیان دو گروه بودند:
ایرانیان مسلمان شده و ایرانیان زرتشتی مانده که در میان هر دو گروه اتفاقا توجه
به اهل بیت (ع) وجود دارد.
دیدگاه
ایرانیان زرتشتی درباره فره ایزدی و مقام عمصت
کاری که خلفای صدر اسلام کردند و رفتاری که با اسرا داشتند، رواج برتری
عرب بر عجم به نوعی دامن زدن به تبعیض نژادی است اما در آموزههای مکتب اهل بیت و
مخصوصا در زبان و بیان امیرالمومنین (ع) که در زمان فتح ایران به دست مسلمانان
خانهنشین هستند تاکید بر سر این است که
اسرا اذیت نشوند، درختها آسیب نبینند، حیوانها از بین نروند، زنها آزار نبینند
و مسائلی از این قبیل که اجرا نشد و کتابخانهها، فرشها، نفایس و دفاینی که بوده،
ظاهرا حفظ نشده است. پس هم برای ایرانیان غیرمسلمان و هم ایرانیان مسلمان، ورود
اسلام به این شکل پذیرفتنی نبود و واکنشهایی را نشان میدادند، آنچه جای خالی این
مسئله را پر میکرد، محبت اهل بیت بود.
ایرانیان مسلمان از طریق سلمان فارسی که زمان امیرالمومنین استاندار
مدائن میشود به این مساله توجه میکنند و ایرانیان غیر مسلمان در سلسله نورانی
اهل بیت بحث فره ایزدی را یافتند که همان مقام عصمت است که آن را به درستی با فره
ایزدی مساوی میدانستند و توالی حکومت و شاهی را ایرانیان تجربه کرده بودند و در
سلسله نورانی اهل بیت این توالی و وراثت و سلسله بودن را میدیدند و سیره عملی اهل
بیت باعث میشد جاذبه و توجه و ارادتمندی به اهل بیت بهوجود بیاید.
سه
شاعری که درباره اهل بیت شعر سرودند
در دوره شعر فارسی، رودکی
سمرقندی که گفتهاند مذهب فاطمی داشته و اسماعیلی مذهب بوده است. محبت و توجه به
اهل بیت به دوره شعر فارسی هم وارد میشود، اگر مثلث فردوسی، ناصرخسرو و سنایی در
نظر بگیرید، علیالظاهر این سه شاعر از نظر مذهبی با هم متفاوند.
با چشمپوشی از ملاحظات تاریخی که در باب مذهب فردوسی است، یک شیعه دوازده امامی
به نام فردوسی، یک شیعه هفت امامی به نام ناصر خسرو و یک اهل سنت به نام سنایی
غزنوی داریم. حرف این سه تن در توجه اهل بیت یکی میشود. یعنی این سه شاعر در
احترام و با قدر مشترک اهل بیت اولینها هستند.
شاهنامه به راستی شاه نامهها و سرور کتابهاست منشور پاک نهاد خردمندی
و خردگرایی است و فردوسی با دو کلمه متبرک «جان و خرد» سخن آغاز میکند. اولین کسی
که حدیثی مانند «مَثَلُ أهلِ بَیتی مَثَلُ سَفینَةِ نُوحٍ؛ مَن رَکبَها فیها نَجا
و مَن تَخَلّفَ عَنها غَرِقَ» دارد، فردوسی است، اولین کسی که در شعر فارسی قصیده
با ردیف علی(ع) میگوید، ناصر خسرو است و اولین کسی که با اینکه خودش اهل سنت است
و تازیانه نقد به دست میگیرد و شجاعانه از جنگ جمل، صفین، کربلا و... صحبت میکند
و معاویه را سر جنگ جمل، صفین، کشتن امیرالمومنین(ع)، کشتن امام حسن مجتبی(ع) و
مسائل از این قبیل تخطئه میکند. اگر فردوسی مانده است به گرز و کوپال نیست به
اندیشهای است که دارد.
فردوسی،
ناصرخسرو و سنایی را حکیم خواندهاند
بنابراین به درستی فردوسی، ناصرخسرو و سنایی را حکیم خواندهاند. یکی
از گونهها و نمونههای تبلور این حکمت، میتواند در همین نوع نگاه باشد. در آن
دوره که تعصب و سختگیریهای وحشتناک مذهبی وجود داشته و کار به خونریزی، کشتار و
حذف مخالفان میکشیده، انصافا کسی مثل سنایی خوش درخشیده است. منتهی همانطور که
قبلتر هم گفتم، از نظر شناسنامهای و سابقه خانوادگی، او اهل سنت است و اتفاقا
قشنگی کار این است که با وجود اینکه اهل سنت است، اینگونه از اهل بیت صحبت میکند
که این جزو ارزشها است. یکی از جلوههای توفیق سنایی در نوآوری، حرف تازه زدن و
به قول امروزیها در درک پیام تحولات قرن ششم، همین توجه به اهل بیت و اصلا توجه
به آموزههای مذهبی است که در شعر عرفانی، قلندرانه و شعر شرعی سنایی به زیبایی دیده
میشود.
سنایی با دو حکومت یا دو سلسله بزرگ تاریخی ایران همزمان است. یکی دوره
غزنویان که دوره جوانی سنایی است و سنایی مداح دربار غزنویان است و همانطور که میدانید
اختصاصا بهرامشاه غزنوی را مدح کرده و در دیوان سنایی قصاید مدحی بسیاری در مدح
بهرامشاه است و به قول معروف ثلث تاریک شخصیت سنایی شعرهای مدحی اوست. اما وقتی
که در دوره سلجوقیان قرار میگیرد، سنایی کاملا متفاوت میشود که از توفیقات سنایی
این است که پیام تحولات سیاسی را خوب متوجه میشود. سنایی در دوره سلجوقیها و
مخصوصا در دوره سلطان سنجر خوش درخشیده و متوجه میشود که باید چه کار کند. به نظر
میرسد که شاعر حکیمی مثل سنایی دنبال فضای باز سیاسی و اعتقادی میگشته تا بتواند
حرف خودش را بزند.
سنایی
هوشمندانه و هنرمندانه حکم صادر میکند
برخلاف غزنویها که دستشان زیر ساطور خلفای بغداد است، در دوره سلطان
سنجر سلجوقی این فضا باز میشود و ارتباط سیاسی سلجوقیها با بغداد خیلی پررنگ
نیست؛ در نتیجه در دوره ترکان سلجوقی و سلطان سنجر بحثهای مذهبی متعددی داریم، که
بعضی از این دورههای سلجوقی با بزرگان و ائمه بزرگ فقه ما در مذهب تشیع مصادف میشود.
در دوران سلطان سنجر مجلسی در موضوع اینکه حق با شیعه است یا اهل سنت، برگزار میشود
و در آنجا سنایی یک قصیده مفصل دارد که در آن هوشمندانه، هنرمندانه و نه دوپهلو
حکم صادر میکند که اگر بخواهی اهل بیت را با عقل بسنجی به این نتیجه میرسی که
علی بن ابیطالب خلیفه چهارم است، اما اگر دنبال حقیقتی، باید عشق داشته باشی.
سنایی شاعر سنی مذهب است و قاعدتا در مورد اهل بیت
ملاحظاتی دارد، در حدیقه سنایی بعد از پیامبر، ابوبکر، عمر و عثمان را مدح میکند
و بعد مدح امیرالمومنین، امام حسن و امام حسین را دنبال میکند. پیداست که دست
سنایی در مدح اهل بیتی که با دوره بنیامیه مصادف بودند، باز بوده است، یکی از
نکات این است که سنایی چون با دوره عباسیان بغداد هم زمان است و بنی عباس، بنیامیه
را قبول ندارند، سنایی اجازه دارد که معاویه، یزید، عمروعاص، آل زیاد و ال مروان
را لعن کند که این اتفاق در حدیقه میافتد. اما درباره عباسیان که مثلا قاتل امام
هفتم و امام نهم بودند، سنایی یک کلمه هم حرف نمیزند. بنابراین سنایی به آن اندازه که به اهل
بیت همدوره با بنیامیه پرداخته به اهل بیت دیگر نپرداخته است.
سنایی
برای نخستین بار امام رضا(ع) را مدح کرد
در حدیقه و در دیوان توجه اختصاصی به حضرت فاطمه زهرا (س) نمیشود
که این یک ابهام و سوال است. سنایی در توصیف ابوبکر، عمر و مخصوصا حضرت علی (ع) از
تلمیحات تاریخی و آیات و احادیث استفاده میکرد بنابراین چیزی که به ذهن میآید
این است که سنایی در باب حضرت زهرا (س) هر چه که میگفت، گوشه مطلب به خلیفه اول و
دوم میخورد. حتی سنایی در جاهایی مجبور میشود برخی توجیهات را داشته باشد، مثلا
در مورد فدک که ارث پدری حضرت زهرا (س) است، توجیه میکند که علی نان حلال دنیا را
هم نمیخورد چه رسد به فدک که حرام است.
در شعر و زبان فارسی، اولین شاعر فارسی زبان که امام رضا را مدح کرده،
سنایی است. اما در اینجا هم چون پای عباسیان در میان است، سنایی به شهادت حضرت
رضا(ع) توسط مامون اشاره نمیکند و در عوض میگوید مامون به نام امام رضا (ع)، سکه
زد، یعنی جنبه مثبت آن را بیان میکند. به عبارت دیگر سنایی در جاهایی مجبور میشود
ملاحظاتی داشته باشد و به قول امروزیها مطلب را سانسور کند. نکته دیگر این است که
آموزههای فقهی و مذهبی اهل سنت اجازه نمیداده که به اندازه ما شیعیان، کسی مثل
سنایی از حدیث و روایت استفاده کند، در نتیجه برخی از ملاحظات مهم مذهبی در باب
اهل بیت در دیوان سنایی از قلم میافتد.
حدیقه
سنایی شیوه درست زندگی کردن را یاد میدهد
حدیقه یک منظومه کاملا اخلاقی رفتاری، آموزشی و اجتماعی است، دست سنایی
در حدیقه بازتر است و میتوان گفت که سنایی در حدیقه، شیوه درست زندگی کردن را یاد
میدهد. به عبارت دیگر سنایی در حدیقه موفق میشود نقش یک مصلح، اصلاحگر یا نظریهپرداز
مسائل اخلاقی را ایفا کند. سنایی در حدیقه ۱۲۴ بیت
درمورد ابوبکر، ۸۶ بیت درمورد
عمر، ۷۲ بیت درمورد عثمان و ۱۸۶ بیت درمورد علیبن ابیطالب دارد. تازه
این ۱۸۶ بیت مدح و وصف امیرالمومنین (ع)،
غیر از جنگ جمل، صفین و شهادت امیرالمومنین است. اتفاقا در باب امیرالمومنین در آن
کتیبه و مقدمه یا دیباچهای که میخواهد مدح را شروع کند، چند آیه قرآن میآورد،
یعنی حتی استناد به قرآن و حدیث درمورد امیرالمومنین (ع) هم طبیعتا بیش از آنهاست
و میتوان گفت سنایی به نوعی تعصب را کنار گذاشته و حق را بیان کرده است. ولی باز
هم در جاهایی مجبور به توجیه برخی اتفاقات است.
اشعاری از حدیقه و دیوان سنایی درباره حضرت علی (ع) ریشهی تاریخی
دارد سنایی با اینکه اهل سنت است و در بیان روایت و حدیث محدودیت داشته، اما
انصافا حکیمانه و منصفانه به علی بن ابیطالب پرداخته است و انصاف سنایی در توجه
به امیرالمومنین و تاریخ صدر اسلام خیلی مهم است، چون فصل ممیز حضرت علی (ع) است و
بقیه اهل بیت به دنبال امیرالمومنین هستند. ابیات سنایی درباره حضرت علی (ع) نشان میدهد،
صفاتی که سنایی برای حضرت علی به کار میبرد،
کاملا انحصاری است. همچنین ابیاتی که سنایی در مدح امام حسن مجتبیدارد، برای اولین
بار در تاریخ ادبیات ایران اتفاق افتاده و قبل از سنایی به این شکل در جایی نیامده
است.
سنایی
بر سر اعتقادش پیامبر(ص) را ستایش میکند
سنایی ابیاتی درباره امام حسین (ع) گفته، بخش دیگری در حدیقه، مدح امام
حسین است و در صدر بحثی که برای امام حسین میآورد، میگوید، لعنت خداوند در دنیا
و آخرت بر کسانی که خدا و رسول خدا را اذیت کردند. اما در مورد حضرت زهرا (س) این
تعبیر را به کار نمیگیرد. بنابراین سنایی شاعر و حکیم است، اما جاهایی مجبور به
رعایت پارهای از ملاحظات است. اگر به عنوان وکیل مدافع سنایی باشیم، ممکن است
بگوییم که سنایی برای پیشبرد بحث و جا انداختن توجه به اهل بیت، از برخی نکات
گذشته، که بتواند به برخی نکات دیگر بپردازد.
سنایی به عنوان یک حکیم و شاعری که چند مرحله زندگی داریم در مراحل
گوناگون زندگی نقشهای خود را ایفا میکند و در دورهای که معلم اخلاق و حکیم است
و از خرد و دوستی و مهر سخن میگوید بحث قابل توجه است و او انصافا متعهدانه رفتار
کرده و یکی از چیزهایی که میتواند کار سنایی را نو کند این است که ۲۰۰ سال شعر فارسی بر پایه مدح کسانی مانند
سلطان محمود غزنوی است که سنایی تار و پود این مساله را به هم میزند و جبران
مافات میکند و کار کسانی مانند عنصری و فرخی را به دوش میکشد و هم کارهایی که
خودش کرده است. سنایی نیز قصاید مدحی برای بهرام شاه دارد اما برای پیامبر (ص)
قصیده میگوید که قابل توجه همگان است. سنایی حکیم و مرد بزرگ موفق شده بر سر
اعتقاد خود برای پیامبران شعر بسراید.