آناهید خزیر: در این درس گفتار ماخذ تازهای که به احتمال زیاد میتواند الگوی عطار برای طرح این داستان باشد، مطرح شد زیرا از دیرباز این پرسش مطرح بوده است که داستان زیبا و پرمحتوای «شیخ صنعان» در «منطق الطیر» عطار ساخته و پرداخته خود شاعر است یا از جایی آن را وام گرفته است؟ در این زمینه، عطارپژوهان بسیاری تحقیق کردهاند. «شیخ صنعان» داستانی عارفانه و عاشقانه درباره صوفی و درویشی ریاضت طلب در بخشی از کتاب «منطق الطیر» عطار نیشابوری است.
دکتر حمیدرضا شایگانفر گفت: «منطق الطیر» یکی از بهترین آثار عطار است که شهرت جهانی هم دارد. عطار در این منظومهی ۴۷۰۰ بیتی، داستان سفر مرغان را مطرح میکند و به مناسبتهای گوناگون، داستان و تمثیل میآورد. «داستان شیخ صنعان» یکی از بلندترین تمثیلهای این کتاب است. داستانی ۴۱۰ بیتی و بسیار جذاب و نمایش گونه است. اما همواره این پرسش برای محققان وجود داشته که عطار داستان شیخ صنعان را از کجا گرفته است؟ چون عرفای ما داستانی را از کتابی اخذ میکردند و بعد مواردی به آن میافزودند یا از آن میکاستند. مثل داستان «پیر چنگی» که سنایی به گونهای آورده و مولانا به گونهای دیگر. این هم که فرض کنیم عطار داستان را خود آفریده باشد، درست نیست و بیگمان آن را از مآخذ پیش از خود اخذ کرده است.
در قسمتی از داستان «منطقالطیر»، هدهد با پرندگان سخن میگوید. آنها از هدهد میپرسند که چگونه میتوانند راه دشوار رسیدن به سیمرغ را طی کنند؟ هدهد پاسخ میدهد که اگر عاشق باشید، پیمودن این راه آسان است. چون برای عاشق هیچ چیز مهمتر از معشوق نیست. سپس در ادامهی این گفتوگو، داستان شیخ صنعان را آورده شده است. صنعان پیر مقبول و بزرگی بود که خوابی میبیند و برای فهمیدن تعبیر آن، با مریدان راهی روم میشود. در آنجا گرفتار عشق مجازی دختر ترسا میشود و تمام آموزههای خود را از یاد میبَرد. اتفاقا تاکید عطار بر روی همین نکته است که آنچه در ضمیر شیخ بود، از یادش رفت. به هر حال مریدان او را ترک میکنند تا آنکه یکی از مریدان شیخ، که خود نیز مردی پیر و بزرگ بوده است، مریدان را وامیدارد که به روم بازگردند و معتکف بشوند و از خدا بخواهند که شیخ آنچه را از یاد بُرده است، دوباره به خاطر بیاورد. همین اتفاق هم میافتد و شیخ آموزههای خود را به یاد میآورد.
کوشش محققان برای یافتن ماخذ «داستان شیخ صنعان»
همانگونه که اشاره شد، محققان در صدد یافتن ماخذ این داستان بودهاند. استاد شفیعی کدکنی در مقدمهای که بر «منطق الطیر» نوشتهاند، متذکر شدهاند که استاد مجتبی مینوی در مقالهای در سال ۱۳۴۰، ماخذ این داستان را کتابی منسوب به غزالی به نام «تحفه الملوک» دانستهاند و بعدها نیز نظر ایشان را استاد فروزانفر و استاد زرینکوب هم تایید کردهاند. اما دکتر کدکنی با شواهد تاریخی و سبکشناسی، ثابت میکند که «تحفهالملوک» نسخهی منحصر به فردی است و نویسندهی آن مشخص نیست. ضمن آنکه این کتاب مربوط به قرن هفتم است. اتفاقا این «تحفهالملوک» است که داستان خود را از عطار گرفته، نه برعکس. سپس دکتر کدکنی اشاره میکند اینکه پیری دست از ایمان خود بکشد و عاشق دختر ترسایی بشود، یک داستان رایج بوده است. آنگاه سه داستان به همین مضمون از کتاب «رونق المجالس» نقل میکند و یادآور میشود که آنچه در این داستان اهمیت دارد، ساختار آن است. دکتر جلال ستاری هم مینویسد که بحثهای تاریخی دربارهی این داستان بیفایده است، چون داستان شیخ صنعان بیشتر از آنکه تاریخی باشد، اسطورهای است.
همهی این محققان بر سه مطلب اتفاق نظر دارند: نخست اینکه داستان شیخ صنعان پیش از عطار هم وجود داشته است؛ دوم اینکه در قرن ششم داستان رایجی بوده و عطار نیازی ندیده است که توضیحی دربارهی شیخ صنعان بدهد؛ و سوم اینکه این داستان، منبع تاریخی ندارد. اما پیش از آنکه نظرم را دربارهی ماخذ این داستان نقل کنم، اشاره به این نکته ضرورت دارد که مسالهی مهم در داستان شیخ صنعان این است که او در پی عشق به دختر ترسا، تمام آموزههای خود را از یاد میبَرد و بعد مریدی پیدا میشود و تلاش میکند که او فراموش شدههای خود را به یاد بیاورد. این را هم باید گفت که معمولا نگاه محققان ما به غرب ایران است و کمتر پیش میآید که به شرق ایران، یعنی هند، توجه کنند. در حالی که ارتباط ما با هند، بسیار تاریخی و گسترده بوده است. عطار که در نیشابور زندگی میکرد، حتما از طریق بازرگانان و بوداییان، با ادبیات هند آشنایی پیدا کرده بود.
«داستان شیخ صنعان» از اسطورههای هند گرفته شده است
هنگامی که «میرچا الیاده»، اسطورهشناس و هندشناس بسیار مشهور، در بخشی از کتاب «دایرهالمعارف بزرگ دین» بحثی را دربارهی فرهنگ هند پیش میکشد، مینویسد که اسطورههایی هستند که در آنها یک پیر عرفانی، مریدانی دارد و پس از گرفتار شدن به عشق مجازی، تمام آموزههای خود را از یاد میبَرد و آنگاه یک اتفاق سبب میشود تا آموزههای قدیم خود را به یاد بیاورد. الیاده اسم این اسطوره را «اسطورههای فراموشی و تذکر» میگذارد و سپس اسطورهای هندی به نام «ماتسین درانات و گوراخ نات» را بازگو میکند که از اسطورههای مشهور هند و نپال و بنگال و سریلانکا است.
«ماتسین درانات» پیر «گوراخ نات» است. خود «گوراخ نات» هم یک پیر است. این ما را متوجه همان مرید شیخ صنعان میکند که خود نیز پیر بود. در این داستان، «ماتسین» گرفتار عشق ملکهی سیلان میشود. شاگردانش او را رها میکنند. این عشق سبب میشود که «ماتسین» تمام آموزههای خود را از یاد ببرد. «گوراخ» عزمش را جزم میکند تا به یاری پیرش بشتابد و کمک کند تا او آموزههای خود را به یاد بیاورد. الیاده میگوید که این اسطوره، قطعا هندی است. از همین جا میتوان دریافت که احتمالا بازرگانانی که بین هند و ایران در رفت و آمد بودهاند، این داستان را به ایران آوردهاند و عطار با مضمون آن آشنا شده و بر پایهی آن داستان شیخ صنعان را آفریده است.
تشابهات داستان شیخ صنعان با این اسطورهی هندی بسیار زیاد است. نخست آنکه هم صنعان و هم ماتسین هر دو پیرند؛ دوم آنکه هر دو شاگرد خاص دارند؛ سوم آنکه هر دو شاگرد خاص، پیر هستند؛ چهارم آنکه ماتسین عاشق ملکهی سیلان میشود و صنعان عاشق دختر ترسا؛ پنجم آنکه هر دو به کشور دیگری سفر میکنند؛ ششم آنکه هر دو به فراموشی دچار میشوند؛ هفتم آنکه شاگرد خاص یک کار آیینی میکند تا آموزههای فراموش شده را به یاد پیر بیاورد؛ هشتم آنکه پیر با فداکاری مرید خاص آموزههای پیشین را به یاد میآورد؛ و نهم آنکه هر دو به سرزمین خود بازمیگردند.