ایسنا: خون لخته میشود که بپوشاند
زخمی که روی قامت «اهواز» است
این نسخهها برای مداوا نیست
این زخم سالهاست که «سرباز» است
از دردهای موسمی جنگ است
گرد و غبار مرگ که میآید
جایی که شاهراه نفس بستهست
هجوِ پرنده وعدهی پرواز است
دریا به گِل نشسته و بارانداز
خالیست از سخاوت جاشوها
کارون بدون آب چه موجانداز
ویرانگرست و خانهبرانداز است
چادر ببند بر کمرت مادر
بیرون زده پلاک نویی از خاک
تابوتهای بی در و بی پیکر*
وراجی زمانه ایجاز است
شُرّابههای خون و عفونت را
بنگر به روی صورت «خوزستان»
از تاجِخار نفت چه میدانی
در خطهای که فقر سرافراز است
پوریا سوری
پینوشت:
*«خرمشهر و تابوتهای بی در و پیکر» عنوان شعری از بهزاد زرینپور