چهلوچهارمین نشست از مجموعه درسگفتارهای سنایی به تحلیل و بررسی «شعر سنایی در آثار دیگران» اختصاص داشت که چهارشنبه ۲۳ آبان با سخنرانی دکتر محمود عابدی (عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی و عضو پیوستهی فرهنگستان زبان و ادب فارسی) در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
محمود عابدی سخنانش را این چنین آغاز کرد و گفت: اگر به حوزهی گستردهی شعر سنایی و طیف نویسندگان و گویندگان و عارفانی که از او تاثیر پذیرفتهاند بنگریم، آنها را با گرایشهای بسیار گوناگون و متعلق به سرزمینهای متفاوت خواهیم یافت. نظامی، عطار، مولوی، نجمالدین دایه، روزبهان بقلیشیرازی، شیخ اشراق سهروردی، جامی و بسیاری دیگر از سنایی تاثیر گرفتهاند که در آثارشان این تاثیر مشهود و مشخص است. بیشتر آثار عرفانی سدهی ششم، بالاخص تفسیر عرفانی کشفالاسرار و عدهالابرار با وجود همزمانی با شاعر، بیش از هر اثر دیگر در زمینههای مختلف عارفانه، از شعر سنایی بهره گرفته است. علاوه بر کشفالاسرار، ده اثر عرفانی دیگر قرن ششم هر یک به نوعی و به دلیلی در یک یا چند زمینه، به شعر سنایی استشهاد کردهاند.
چرا ادبیات ما به سنایی مدیون است؟
ما به سنایی شاعر بسیار بدهکاریم، ادبیات ما به سنایی مدیون است. اگر سنایی نبود، چه بسا که ادبیات ما به گونه دیگری بود. ابو الرجاء قمی اولین کسی است که در سال ۵۸۰ هجری درباره سنایی اظهار نظر کرده است. او در کتاب تاریخ الوزراء خود که مجموعه بینظیری از ضربالمثلهای فارسی است، سنایی را فردی گوشهگیر و منزوی معرفی کرده که مدح کسی جز دو سه امام بزرگ را نگفته است. سنایی از جهات مختلف تنها، یگانه و بینظیر بود. از نظر موضوع، شعر سنایی کمنظیر و تازه بود. موضوع شعر او تازگی داشت؛ شاعران عصر سنایی، کمتر به موضوع شعر او میپرداختند. فقط موضوع شعر کسایی مروزی و ناصرخسرو تازه بود و مانند شعر شاعران دیگر نبود.
موضوع شعر سنایی به گونهای بود که در دربارها جایی نداشت و بازار شعر او دربار نبود. البته گفته شده که زندگی سنایی یک نیمه تاریک و یک نیمه روشن دارد؛ اگرچه این مطلب در جای خودش درست است اما بیشتر به این مربوط بود، آنچه که سنایی عرضه میکرد، محلش دستگاه قدرت و در پناه قدرت حاکمان نبود. آثار سنایی نشان میدهد که آموختهها و ذخیره علمی بینظیر سنایی چیزی نبود که بتوان در دربارها و در پیش امیران و حاکمان گفت. سنایی اولین شاعر و اولین صوفی نبود، ولی اولین شاعر صوفی بود که چشمانداز تازهای برای ادبیات فارسی باز میکرد. دستاورد او عرفان بود که به جهان مربوط است و مثل هنر است نه مثل شعر درباری.
اندیشه تازه سنایی، طبیعت را به خدمت گرفت
مخاطب شعر سنایی، یعنی آنکه شعر سنایی را میپذیرد و میفهمد، مانند مخاطب امیرمعزی، رودکی و عنصری نبود. مخاطب او عالمان دین بودند که شعر سنایی را میشنیدند و میفهمیدند؛ بنابراین مخاطب سنایی هم مخاطب تازهای بود. از جهت دیگر طبیعت در شعر بود. طبیعت قویترین عنصری است که هنر را میسازد و در خمیر مایه هنر و از جمله شعر تاثیر دارد. طبیعت در شعر سنایی با طبیعت شعر منوچهری متفاوت بود؛ شعر منوچهری باغشهر شعر فارسی است و برای شنونده طبیعت را آنچنان که هست، بازسازی میکند.
اما طبیعت در شعر سنایی در خدمت اندیشههای شاعر بود و آن عنصر و جزئی از طبیعت که در شعر سنایی مطرح میشد، اصل شعر سنایی نبود، بلکه در خدمت اندیشههای وی بود؛ بنابراین طبیعت شعر سنایی با طبیعت شعر رودکی، عنصری، فرخی، مسعود سعد و انوری متفاوت بود؛ یعنی اندیشه تازه سنایی، طبیعت را به خدمت گرفته بود. زبان سنایی هم زبان تازهای بود، درست است که تجربه عرفانی سنایی ابتدایی و هنوز اصطلاحات عرفانی شناور و لغزان بود، اما شعر سنایی به تازگی آنها را عرضه میکرد. زبان سنایی، زبان شعر قرن پنجم و اوایل قرن ششم است و چندان از شعر رودکی و معاصرانش فاصله نگرفته، ولی در قیاس با زبان آنها و زبان محاوره، بسیار بینظیر بود؛ به خصوص زبان او در حدیقه، با زبان آنها بسیار متفاوت است. اصلا شاعری سنایی در حوزه زبان با شاعری خاقانی و نظامی بسیار تفاوت داشت؛ بنابراین از نظر زبان هم بسیار تازگی داشت.
در شعر سنایی جای عاشق و معشوق عوض میشود
روان و روحیه حاکم بر شعر از دیگر مسایلی است که سنایی را متمایز از دیگر شاعران میکند. شعر دوره سنایی و قبل از او، از نظر فرمریزی متفاوت بود. شعر شاعران دوره سلطان محمود، شعر نشاط و شادی بود. در آنجا به دلیل اینکه شعر از متعلقات اشرافیت بود، ناگزیر باید به کام ممدوح میبود. غم در آنجا معنی نداشت و شاعر هر جا فرصت میکرد که پای عاشق به میان بیاید، عاشق مسلط و معشوق فرودست بود؛ اما در شعر سنایی جای عاشق و معشوق عوض شده و همه چیز با معشوق بود. حتی عشق را معشوق آغاز میکرد؛ بنابراین از این جهت هم شعر سنایی با دیگر شاعران هم عصر او متفاوت بود.
شخصیت سنایی نیز متفاوت از دیگر شاعران هم دوره خود است. برخلاف تصوری که از رابطه سنایی با ممدوحان وجود دارد، سنایی خیلی مداح نبوده و این رابطه جای تامل دارد. مثلا بخشی از حدیقه که آخرین سروده سنایی است، مربوط به بهرامشاه غزنوی است؛ سخن سنایی درباره بهرامشاه، سخن مدحی نیست، بلکه سخن معلمی است که به شاگرد خود پند میدهد. سخن او مانند سعدی یا حتی از او قویتر است. سنایی برای اولین بار، عرفان به معنی دوست داشتن برای زیباتر کردن زندگی، نه برای لذت را در شعر مطرح کرد. عرفان سنایی خاص و معطوف به جامعه بود. در عین اینکه اهل انزوا و خلوت بود و عرفانی میاندیشید، اما سخن و نگاهش به جامعه، با عطار و مولوی بسیار متفاوت بود. عطار اهل خلوت است و عرفانش، عرفان تنهایی است.
قوی بودن نقد اجتماعی در شعر سنایی
در آثار سنایی اشاره خاصی به مسائل اجتماعی و واقعیت اطراف او نیست، مگر در برخی طنزهای او؛ در حالی که عرفان مولوی جهانی و بیرونی است. در فضای اندیشه مولوی، همه انسانها میگنجند. به هیچ فقیه، شاعر و دوست و همصحبت پیرامون شاعر ارتباط مستقیم ندارد و نقدی از آنها نمیکند؛ در حالی که شعر سنایی از نظر نقد اجتماعی قویترین شعر فارسی است. هیچ شاعری در زبان فارسی به اندازه سنایی به مسائل اجتماعی به خصوص نقصها و نقاط تاریک و سیاهی که در بین همکاران و هم عصران اوست، نپرداخته است. اما سنایی در شاعری قدرت دیگری هم دارد.
نقدها و اخلاقیات او چنان تازگی دارد که هرگز خستگی به بار نمیآورد. مسایل اخلاقی و حکمتآمیز سنایی، همه پر از مضمون تازه است. چنانکه هیچ بیتی از ابیات قصیده صدبیتی او را نمیتوان حذف کرد. بنابراین ما به سنایی مدیونیم، چون چیزهای تازه فراوانی را آورده است. سنایی در بین شاعران هم عصر خود جایگاهی ارزشمند دارد. در شعر فارسی کمتر سراغ داریم که شاعری از همدورهها و معاصران خود مثالی بیاورد؛ این سنت روزگار است و در زمان معاصر هم دیده میشود.
عینالقضات شعر سنایی را وام گرفته است
البته به ندرت اتفاق افتاده است، ولی عجبا که شعر سنایی در روزگار خودش، در مهمترین آثار ادبی ما به کار رفته است و این نشان میدهد که شاعران شعر سنایی را پذیرفته بودند. سنایی در شعر عینالقضات همدانی، انعکاس یافته و بر او تاثیر گذاشته است. این که عینالقضات همدانی در حدود سال ۵۲۰ در تمهیدات خود این دو بیت از حدیقه سنایی را به کار برده، نشان میدهد که یا حدیقه در ذهن عینالقضات رسوخ کرده که نشانگر اهمیت و اعتبار حدیقه سنایی است یا این که ذهن گیرنده عینالقضات این شعر سنایی را به وام گرفته، که هر دو یکی است و نشان میدهد چقدر شعر سنایی نافذ بوده است.
کشفالاسرار تاثیر بسیاری بر سنایی داشته است. از این نمونهها بسیار فراوان است. شعر سنایی، اثر بزرگان روزگار خود خود را آراسته و آنان با استخدام شعر سنایی سخن خود را زینت دادهاند. هیچ کس تردید ندارد که اگر در ادب فارسی، کتابی مثل حدیقه بسیار تاثیر گذار بوده و چشمانداز تازهای در ادبیات فارسی آورده؛ کلیلهودمنه نصرالله منشی هم همین تاثیر را دارد. کلیلهودمنه نثر مسجع را زیبا کرد، به آن مشروعیت داد و بازار آن را پررونق کرد. در نثر فارسی، هیچ کتابی به اندازه کلیلهودمنه موثر نبوده، تا حتی کتابهای تاریخی هم وامدار آن هستند؛ اما همین کلیلهودمنه که تقریبا همزمان با سنایی نوشته شده، از جمله آثاری است که بارها و بارها از شعر سنایی استفاده کرده است. یعنی تقریباً تمام اشعار فارسی که در کلیلهودمنه آمده، اشعار سنایی است، مگر آنکه خلاف آن ثابت شود.
نظامی تحت تاثیر شعر سنایی بود
شعر سنایی در کلیله و دمنه به استشهاد آورده شده است. همچنین شعر سنایی در مهمترین کتاب فارسی ایرانیان بوستان و گلستان سعدی نیز تاثیر زیادی داشته است. سعدی نام بوستان و گلستان را از حدیقه گرفته، اگر هم نگرفته باشد، همانند بسیار دارد. در شعر سعدی بارها از اشعار سنایی استفاده شده که البته گاهی آشکار نیست. اصولاً تأثیر یک شاعر یا عالم یا دانشمند یا کتاب در آثار دیگران به دو نوع است، یکی اینکه بخشی از آن را در آثار خود به کار میبرند که آشکار است و دیگر آن که عملا و بی آنکه چنان ظهور و بروز داشته باشد، از آن تقلید میکنند، که سنایی در این حوزه هم بسیار موفق است.
عطار در عطارنامه به حدیقه سنایی توجه ظریفی دارد. نظامی یکی دیگر از شاعرانی است که تحت تاثیر شعر سنایی بوده است. در اینکه نظامی مخزن الاسرار را با تاثیر از شعر سنایی سروده، شک نیست و خودش به او اعتراف میکند. البته انصاف این است که بگوییم نظامی صنعتگری بیشتری کرده ولی معلوم نیست شاعری بیشتری کرده باشد، چون شاعری سنایی بیبدیل است. نظامی تحت تاثیر شعر سنایی بود و توجه زیاد او به معراج پیامبر هم برگرفته از حدیقه سنایی است. در طول تاریخ هیچ کتابی مثل حدیقه سنایی در مراکز فرهنگی مطالعه نشده است. حدیقه را در کل قلمرو زبان فارسی میخواندند و این کتاب به اندازهای خوانده میشد که هیچ تردیدی نداریم مثنوی مولوی شرح حدیقه سنایی است و در بسیاری از جاها مولوی سخن حکیم سنایی را آورده است.
شاعرانی که از سنایی تاثیر گرفتهاند
راهی که سنایی در پیش میگیرد، فقط منحصر به یک قالب نمیماند بلکه قدرت شاعر در به کارگیری الفاظ و تسلط او بر زبان شعر، همراه با اندیشههای بدیعی که دارد، به او این امکان را میدهد تا هم در غزل و هم در مثنوی و قصیده طرحی نو درافکند در صورتی که تا پیش از او، موضوع قصیده محدود به مدح پادشاهان و وابستگان درباری و احیاناً توصیفات طبیعی همچون بهاریهها و خزانیهها بود و نمایندگان مشخص این نوع قصاید، شاعرانی همچون عنصری، فرخی و منوچهری بودند. در غزل نیز سنایی پنجره اشراق و معنویات را گشود و غزل را زبان عشق و شور عارفانه کرد. سنایی در قالب مثنوی به بیان حکمت معنوی و ستایش پیامبر پرداخت که الهام بخش بسیاری از شاعران پس از خود، همچون خاقانی و نظامی و عطار و مولوی در سرودن مثنویهای عرفانی شد.