کد مطلب: ۱۵۰۰
تاریخ انتشار: یکشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۰

پیراستگی سخنان مولانا و عطار از تعبیرات صوفیانه و کلیشه‌ای

آناهید خزیر: در این نشست مطرح شد که اسرارنامه، کوتاه‌ترین منظومه‌ عرفانی عطار و شامل ۲۲ مقاله و ۹۸ حکایت است. این کتاب دارای نکات دقیق عرفانی، شرح رموز تصوف و بیان‌کننده‌ آلام و آرمان‌های انسانی است. نوشته‌اند که عطار به هنگام عبور بهاء ولد از نیشابور، نسخه‌ای از اسرارنامه را به مولوی که در آن هنگام کودکی خردسال بود، اهدا کرده است. تاثیرپذیری مولوی از عطار انکارناپذیر است. مولوی، علاوه بر این‌که تعدادی از حکایت‌های اسرارنامه را در مثنوی آورده، در غزلیات خود نیز به پاره‌ای از این حکایت‌ها اشاره کرده است.
زمانی در ابتدای سخنانش گفت: مولانا و عطار، چه در زمینه‌ی آثار و چه از نظر حال و هوای روحی و شخصی، مشابهت‌های بسیاری دارند. نخست آنکه هر دو بزرگوار، هرگز زبان خود را به مدح صاحبان قدرت آغشته نکردند و در خدمت مدح و مداحی قرار ندادند. در حالی که در عصری می‌زیستند که مداحی، امر رایجی بود. عطار می‌گوید: «به عمر خویش مدح کس نگفتم/ دُری از بهر این دنیا نسفتم». مولانا حدود هفتاد هزار بیت دارد و عطار بیش از سی و چند هزار اما در این میان حتی یک بیت هم نمی‌توانیم پیدا کنیم که در مدح امیری باشد. این یک مشابهت است. مشابهت دیگر آن است که مولانا و عطار شعر و نثر خود را از حیطه‌ی اشرافیت و دربار خارج کردند و صبغه‌ی مردمی به آن دادند. به همین دلیل است که هر دو به تمثیلات توجه دارند. چون تمثیل وسیله‌ای برای انتقال معنی است. مولانا در اشاره به همین معنی است که می‌گوید: «این مَثل چون واسطه است اندر کلام/ واسطه شرط است بهر فهم عام».

پیراستگی سخنان مولانا و عطار از تعبیرات صوفیانه و کلیشه‌ای
دیگر مشابهت این است که سخن و پیام این دو بزرگ از اصطلاحات و تعبیرات فنی صوفیانه و کلیشه‌ای و فلسفی، پیراسته است. در قالب اصطلاحات سخن گفتن آسان است. تنها مطالعه و تعلیم می‌خواهد. حفظ اصطلاحات، بدون آنکه باطن ما با آن عوالم پیوند خورده باشد، طعمی ندارد. از این رو مولانا و عطار پیام خود را ذره‌ای با اصطلاحات نپوشاندند. به همین دلیل است که سخن آن دو با لطافت انتقال می‌یابد. چون آن اندازه تجربه‌ها و سیر و سلوک باطنی و روحی و قدرت تبیین و تحلیل داشته‌اند که بیان مسایل دشوار، برایشان آسان بوده است: «جمع صورت با چنین معنی ژرف/ نیست ممکن جز ز سلطان شگرف».

یک شباهت دیگر میان عطار و مولانا آن است که هر دو آثاری به نظم و نثر دارند. «تذکره الاولیاء» عطار که به نثر است، دایره‌المعارفی از احوال اولیاء و مشایخ است؛ آن هم با یک نثر روان و گیرا و جذاب. به خصوص بخشی که عطار احوال حلاج را وصف می‌کند، دقیقا شعر است. آنجایی هم که قلم عطار به شرح حال خرقانی می‌رسد، به راستی اعجاز می‌کند. عطار حدود ۲۸۶۴ گفتار و کلمات قصار از بزرگان عرفا در کتاب خود آورده است. اگر کسی بخواهد آن‌ها را جدا بکند، خود رساله‌ی جالبی خواهد شد.

گروهی «خسرو نامه» را جزو آثار عطار می‌دانند
دولتشاه سمرقندی در قرن نهم در کتاب خود «تذکره الشعراء» می‌گوید که عطار ۱۹۰ اثر دارد. این سخن البته درست نیست. آنچه عطار‌شناسان درباره‌ی آن اتفاق نظر دارند، چهار مثنوی «اسرار نامه»، «الهی نامه»، «مصیبت نامه» و «منطق الطیر» است. عده‌ای هم «خسرو نامه» را جزو آثار عطار دانسته‌اند که البته بعید است؛ چون روال آن با چهار مثنوی دیگر عطار نمی‌خواند. اگر ابیات این چهار مثنوی را بشماریم، می‌بینیم که عطار حدود ۲۲ هزار بیت سروده. حدود ده هزار بیت غزل هم دارد و حدود دو هزار رباعی. شش دفتر مثنوی مولانا هم حدود ۲۶ هزار بیت است. غزلیات او هم نزدیک به ۴۰ هزار بیت است. دو هزار بیت رباعی هم باید به آن افزود. این نیز مشابهت دیگری میان مولانا و عطار است. البته این را باید اضافه کنم که من مولانا و عطار را در جرگه‌ی شاعران نمی‌دانم. آن‌ها اندیشمندان بلندمرتبه‌ای بوده‌اند که اندیشه‌های خود را در لباس شعر می‌گفتند. اگر بگوییم فقط شاعر بوده‌اند، ارزش آن‌ها را پایین آورده‌ایم.

تفاوت میان سخنوری عطار و مولانا با شاعران دیگر
شاعران را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد. یک دسته آن‌هایی هستند که صاحبان اندیشه‌های سطحی و روبنایی‌اند. فلسفه دارند، اما فلسفه‌ی آن‌ها سطحی است. البته فلسفه به مفهوم عام کلمه. فلسفه به مفهوم خاص عبارت است از علمی که عقلیات و استدلالات در آن نهفته است. منوچهری و فرخی سیستانی نمونه‌های بارز شاعران سطحی هستند. اشعار آن‌ها عمق ندارد، هرچند به لحاظ زبانی و لطافت شعری، مقام بالایی دارند. این دست شاعران چون مقصود محسوس دارند، کارشان راحت است. آن‌ها وصف محسوسات می‌کنند. به همین دلیل واژگان با آن‌ها همراه هستند.

اما دسته‌ی دوم شاعران آن‌هایی هستند که مقصود غیر محسوس دارند. مولانا و عطار در قله و ستیغ بلند این گونه از شاعران قرار می‌گیرند. آن‌ها صاحب اندیشه‌های ژرفی هستند که حتی بشر امروز هم به آن افکار نیازمند است تا درست و پاک زیستن و‌‌ رها شدن از زنجیرهای فکری و روحی را بیاموزد. به این دلیل کار شاعران دسته‌ی دوم دشوار است، چون از همین واژگانی که برای امور محسوس وضع شده، باید برای بیان مسائل فوق محسوس استفاده کنند، تا بتوانند تجربه‌های عرفانی و درونی خود را بازگو کنند.
چهره عطار با افسانه و تاریخ درآمیخته شده است
از دید تحقیق، تفاوتی میان عطار و مولانا هست. درباره‌ی مولانا و زندگی او پژوهش‌های بسیاری شده که چند برابر کارهایی است که درباره‌ی عطار منتشر شده است. هرچند درباره‌ی مولانا ابهامات کم نیست، اما درباره‌ی عطار ابهامات بیشتری می‌توان برشمرد. حتی نمی‌دانیم چه زمانی متولد شده است. تاریخ مرگ او هم چندان روشن نیست. به اندازه‌ای هم در اطراف شخصیت او افسانه‌پردازی شده که باید گفت چهره‌ی او آمیخته‌ای از افسانه و تاریخ است. افسانه‌هایی درباره‌ی عطار گفته‌اند که محقق را آشفته می‌کند. برای نمونه دولتشاه و جامی گفته‌اند که عطار در ابتدا در سلک عرفا و صوفیه نبود و فروشندگی دارو می‌کرد. تا آنکه تحولی در زندگی او پدید آمد. این روایت مشهوری است، اما نادرست است. چون عطار در مقدمه‌ی «تذکره اولیاء» می‌گوید که از کودکی حال و هوای عرفا در دل و جانش موج می‌زده است. از این گذشته، اگر آن روایت درست بود، عطار برای یک‌بار هم که شده در آثار خود بدان اشاره می‌کرد.

باز گفته‌اند که عطار با مولانا، در زمانی که مولانا کودکی بود که همراه پدرش از نیشابور می‌گذشت، دیدار کرده است. این روایت البته معقول‌تر از روایت پیشین است و هم از نظر تاریخی و هم از نظر عقلی، ایرادی ندارد. بنا بر نقل جامی و دولتشاه، هنگامی که عطار این کودک را می‌بیند، «اسرار نامه» را به او تقدیم می‌کند و به پدر او -سلطان العلما- می‌گوید که به زودی این کودک در دل سوختگان عالم آتش می‌زند. اما سوالی که در این میان پیش می‌آید آن است که چرا مولانا و فرزند او، در آثار خود، اشاره‌ای به این موضوع نکرده‌اند؟ در «مناقب العارفین» افلاکی هم ذکری از این دیدار نشده است.

مولانا در مثنوی به رویدادهای زمانش اشاره می‌کند
به هر حال شخصیت عطار در ابرهایی از ابهام پوشیده شده است. اینکه عطار پیر طریقت داشته است یا خیر؟ جای بحث دارد. عده‌ای گفته‌اند که شیخ رکن‌الدین عکاف، مراد طریقتی عطار بوده. برخی هم از قطب‌الدین حیدر نام برده‌اند. یا حتی گفته‌اند که عطار اویسی بوده است. اویسی یعنی کسی که پیر طریقت ندارد. این ابهامات نشان می‌دهد که عطارپژوهی هنوز دوران ابتدایی خود را می‌گذراند. هرچند بزرگانی در این باره پژوهش‌هایی کرده‌اند. این را هم بگویم که تفاوت «اسرار نامه» عطار با دیگر مثنوی‌های او در این است که عطار در کتاب‌های دیگرش طرح کلان داشته و شیوه‌ی بیان او لایه در لایه است. اما روش داستان‌پردازی عطار در «اسرار نامه» متفاوت است. این را هم گفته‌اند که عطار «اسرار نامه» را در اوج پختگی نوشته است؛ که البته من این را قبول ندارم و «منطق الطیر» را بسیار پخته‌تر از «اسرار نامه» می‌دانم. یک مشکل هم که در ترتیب تاریخی آثار عطار وجود دارد، چنین است که زمان سروده شدن آن‌ها مشخص نیست اما مولانا بار‌ها به رویدادهای زمانش اشاره می‌کند.

0/700
send to friend
نظرات 4
  • 0
    0
    پاسخ به این نظر
    بدون نام شنبه 9 اردیبهشت 1391
    مطلب خیلی خوبی بود. ممنون من از خواندن بوجد آمدم چون اطلاعات جدیدی داشت.
  • 1
    0
    پاسخ به این نظر
    بدون نام پنجشنبه 25 دی 1393
    خوب بود استفاده کردم مرسی واقعا
  • 0
    0
    پاسخ به این نظر
    محسن محمد یکشنبه 2 خرداد 1395
    استاد کریم زمانی مثل همیشه عالی
  • 0
    0
    پاسخ به این نظر
    محسن محمد یکشنبه 2 خرداد 1395
    استاد کریم زمانی مثل همیشه عالی
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST