کد مطلب: ۱۵۸۹
تاریخ انتشار: یکشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۰

هدهد، استعاره‌ای برای راهبری

آناهید خزیر: در این درس گفتار مطرح شد که خط اصلی منطق‌الطیر، روایت «چند» و «چون» پرواز مرغان به سوی سیمرغ است، سبک رهبری هدهد، شیوه‌ای از رهبری است که امروزه در نظریه‌های نوین سازمانی از آن به «رهبری تبادلی» یاد می‌کنند و خاکی با رویکردی هرمنوتیکی (تاویلی) شیوه‌ رهبری هدهد و واکنش و همراهی پرندگان بر اساس خط اصلی داستان منطق‌الطیر را تفسیر و تبیین کرد.

خاکی در ابتدای سخنانش گفت: مدیریت دانشی است که از سطح شخصی تا سطح کلان را دربرمی گیرد. یکی از انواع آن نیز «مدیریت ذهن» است. پس مدیریت از پنهانی‌ترین لایه درون ما که قلب باشد، تا سطوح کلان بین‌المللی را شامل می‌شود. به این دلیل است که مدیریت را یک امر پیوستار می‌دانند. دستوراتی هم که یک پیر عرفانی در مسیر سلوک به سالک می‌دهد تا او بتواند آفت‌های راه را بشناسد، یک نوع مدیریت محسوب می‌شود. پس مدیریت آنجایی روی می‌دهد که اراده‌ای بخواهد اعمال شود. هنگامی که اراده‌ای اعمال شود، هدف نیز تحقق می‌یابد. این را نیز باید دانست که مدیریت سه قلمرو دارد: قلمرو متافیزیک (ساحت متایی)، قلمرو راهبردی (ماکرویی)، و یک قلمرو ریز (ساحت تکنیکی).

شناختن آفت‌های راه در مسیر سلوک
متون عرفانی ما را از منظرهای می‌توان بررسی کرد. مانند: منظر پدیدار‌شناسی، یا نگاه فمینیسمی، یا بحث‌های پست مدرن و اینکه چگونه عارفان ما قادر بودند ساختارهای کلامی را بشکنند. از منظر هرمنوتیک هم قابل بررسی هستند. یک نگاه هم می‌تواند از دید دانش مدیریت و مکتب تفسیری باشد که با فضای هرمنوتیکی ارتباط دارد. اما رویکرد قدیمی در حوزه‌ی مدیریت، پراگماتیسمی بود. این حوزه به ساحت عمل می‌نگرد. در هرمنوتیک مدرن گفته می‌شود که منظور سراینده مهم نیست، بلکه آنچه اهمیت دارد فهم امروزی ما از آن متن هاست. یک نظریه تعدیل شده هم این است که واژه‌هایی که شاعر به کار می‌برد، برای ما محدودیت ایجاد می‌کند. پس ما نمی‌توانیم هر چه را تصور می‌کنیم به مولف نسبت بدهیم. اگر از این زاویه به «منطق الطیر» بنگریم، خواهیم دید که دست ما برای تفسیر گسترده‌ی متن بسته است.

اگر هر متنی را تجلی یک زبان بدانیم، باید بگوییم که «منطق‌الطیر» نیز زبانی دارد. البته زبان نه به معنای انتقال اندیشه، بلکه زبانی که خانه‌ی وجود ماست. چون ما در زبان خویش خانه کرده‌ایم. در واقع جهانی که درحال بزرگ شدن مستمر است، نیازمند زبانی پویا است. «پل ریکور» در کتاب «استعاره‌ی زنده» می‌گوید که یک زبان می‌تواند آنقدر خود را گسترش دهد که طنین‌های تازه‌ای در درون خویش پدید آورد. پس «منطق الطیر» عطار، اگر تحولات تکاملی پیدا کند، طنین تازه‌ای خواهد داشت. این کار به کمک استعاره‌ها می‌سر است. یک زبان به میزان گسترش استعاره‌هایش، ابزار شناخت خواهد داشت.

تحولات تکاملی منطق‌الطیر و طنین‌های تازه
ما یک زبان حقیقی داریم که زبان معیار است. یک زبان مجازی هم داریم که مقصود آن زبان،‌‌ همان نیست که می‌گوییم. زبان مجازی، آکنده از استعاره‌ها و اسطوره‌ها و رمزهاست. متون عرفانی ما راز‌ها و نمادهایی دارد. زبان آن نیز مجازی است. در این زبان، حقایقی بیان می‌شود که در زبان حقیقی راهی نیافته‌اند. علم مدیریت هم با استعاره‌های گوناگون آکنده شده است. از این رو، می‌توان فصل مشترکی میان زبان عرفانی و علم مدیریت پیدا کرد. هدهد در «منطق الطیر»، یک استعاره برای راهبری است. پیکی است که ما را وادی به وادی جلو می‌برد. جالب اینجاست که وقتی گفتگوی مدیران را در چارچوب دانش جهانی دنبال می‌کنیم، می‌بینیم که آن‌ها با زبان استعاره با هم سخن می‌گویند. مدیران،‌گاه از «سازمان آفتاب پرست» یاد می‌کنند و‌گاه سازمان را «به مثابه‌ی زمین فوتبال» می‌دانند و با این زبان استعاره‌ای می‌خواهند بگویند که هر مدیر مانند مربی فوتبال حق دارد بازیکنان (: کارکنان) را عوض کند. یا این استعاره را به کار می‌گیرند: «مدل ستاره‌ای رهبری استراتژیک» یا «هفت گزاره‌ی رهبری» که ما را به یاد هفت خوان می‌اندازد.

 «بلاسکو» سازمان‌ها را به دو دسته «بوفالو» و «غاز» تقسیم می‌کند و سازمان‌هایی را بوفالویی و سازمان‌هایی را بازی می‌داند. سازمان‌های بوفالویی، پیرو و تابع هستند و پرسشگری نمی‌کنند. اما سازمان‌های غازی پرواز دسته جمعی دارند و روی تصمیم‌های خود فکر می‌کنند و تمایل مسوولیت‌پذیری دارند. بلاسکو از این زبان استعاره‌ای چنین نتیجه می‌گیرد که بوفالو‌ها باید مانند غاز هر پرواز کنند.

قصد هدهد تحول در مرغان است
همه‌ی علم مدیریت‌‌ همان کاری است که هدهد انجام می‌دهد. مدیریت به ما یاد می‌دهد که چگونه تحول ایجاد کنیم. گروهی تغییر و تحول را مترادف می‌دانند. اما گروهی دیگر تغییر را تحول مثبت می‌نامند. از این نگاه، هرگاه تغییر مثبت باشد، تحولی ایجاد شده است. هدهد قصد تحول در مرغان را دارد. اما چرا هدهد می‌خواهد مرغانی را که زندگی آسوده‌ای داشتند، بی‌قرار کند؟ آن‌ها به زندگی خود خو گرفته بودند. هدهد بی‌آنکه کسی از او خواسته باشد، در آن‌ها دلزدگی پدید می‌‌آورد و زندگی خو گرفته‌شان را برهم می‌زند. پاسخ این است که در نهاد مرغان، شوق دیدار سیمرغ وجود داشت و هدهد در پی تحول آن‌ها بود. به طور کلی مراحل ایجاد تحول چنین است: ایجاد احساس نیاز به تغییر از سوی همه‌ی سود برندگان؛ درست کردن تیم؛ خلق یک چشم انداز مطلوب؛ توانمند کردن آن‌ها در مسیر پیشرو؛ در پایان نیز در حقیقت تثبیت می‌شوند. این مقامی است که آن را مقام فقر و فنا نامیده‌اند.

 «جان کا‌تر» می‌گوید که تحول را باید رهبری کرد، نه مدیریت. یک رهبر، هدایت و تربیت می‌کند و انگیزه می‌دهد. او جان آدم‌ها را مورد خطاب قرار می‌دهد. از طرفی مدیران کنترل و مدیریت می‌کنند و نظریه می‌دهند. اینجاست که درمی‌یابیم آنچه هدهد در «منطق الطیر» انجام می‌دهد، از جنس رهبری است، نه مدیریت. اولین آموزه‌ای هم که از شیوه‌ی هدهد می‌آموزیم، این است که او با دعوت مسوولانه سعی می‌کند که مرغان را به سوی هدفی مشتاق سازد.

0/700
send to friend
نظرات 2
  • 0
    0
    پاسخ به این نظر
    مهدی فیروزان دوشنبه 1 اسفند 1390
    تبیین اندیشه گذشتگان به سبب بهره مندی از تحربیات ایشان و تمدن ایرانی اسلامی ضروری است اما مهمتر توسعه ان اندیشه ها برای امروز است . کاتری که اقای خاکی کرده اند . توفیق خواندن و استفاده تیوریک از انرا یافتم. ممنون از افای خاکی عریز
  • 0
    0
    پاسخ به این نظر
    عسکر چهارشنبه 7 تیر 1391
    با تشکر از متن تهیه شده از درس گفتار ، بازخوانی متون سنتی به امید رهیافتی اثر بخش در عصر حاضر بسیار نیکو است و استاد خاکی هم به زیبایی برداشت خود را مطرح کرده اند ، اما مدیریت روابط انسانی را چگونه می توان به سلوک مرید و مرشد پیوند زد بی آنکه در دام فرقه سالاری و مرید پروری نیفتیم ؟
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST