آنان که به طور جدّی و آکادمیک در حوزهی دینشناسیِ تطبیقی و ادبِ فارسی مطالعه کردهاند بیتردید با کتابها و مقالات استاد فتح الله مجتبائی آشنایی دارند. به واقع دامنهی دانش استاد چندان گسترده است که ذکر فهرستوار آن نیز به درازا میکشد. از این رو، نگارندهی این سطور، که سالها افتخار شاگردی استاد را در حوزهی ادیان و عرفان تطبیقی داشته است، صرفاً به این وجه از شخصیت علمی استاد اشاره میکند.
تحقیق در ادیان و آراء ملل دیگر از گذشتههای دور در ایران زمین رواج داشته است. از جمله میتوان به مانی بنیانگذار مسلک مانوی اشاره کرد که افزون بر آشنایی با دین زردشتی، مسیحیت و اندیشههای گنوسی که در زادگاهش رواج داشته به هندوستان سفر کرد و با آراء و آداب بودائیان آشنا شد و از مجموعهی این اندیشهها طریقتی را بنیان نهاد که مدتی مدید در شرق و غرب دوام یافت. یا میتوان از مردان فرخ پسر اورمزد داد یاد کرد که در رسالهی شکند گمانیک وزار گزارشی از چهار دین اسلام، یهودیت، مسیحیت و مانوی فراهم آورده و باورهای آنان را با اعتقادات زردشتی مقایسه کرده است. اماابوریحان بیرونیاز نخستین کسانی است که به طور علمی و به دور از تعصب و پیشداوری به مطالعهی آراء سایر ملل پرداخته است. استاد مجتبایی در مقالهی عالمانهی خود با عنوان «بیرونی و هند» به این موضوع اشاره کرده است: «رویکردی که بیرونی برگزید و اصولی که به کار بست با روشی که امروزه در مطالعات علمی ادیان پیشنهاد میشود فاصلهای ندارد. بر اساس نظر یواخیم واخ فهمیدن دین دیگر مردمان مشروط به چهار شرط است: ۱- آگاهی از زبان آن مردم، ۲- وجود نوعی همدلی و دلبستگی، ۳- وجود شوق و اراده برای فهمیدن حیات دینی و معنوی آن مردم، ۴- برخورداری از تجربه دینی.»۱
دکتر مجتبائی نیز در دورهی نوین نخستین کسی بود که مطالعهی ادیان را بر طبق معیارهای آکادمیک در پیش گرفت. آشنایی ایشان با فرهنگ هندی به دورهی نوجوانیشان باز میگردد؛ در آن دوره بود که با آثار رابیندرانات تاگور، شاعر، نویسنده و حکیم هندی، دلبستگی یافتند. استاد خود دراین باره گفتهاند: «در سالهای جنگ جهانی، شهر ما مانند شهرهای دیگر کشور در اختیار قوای متّفقین قرار داشت و سربازان و افسران انگلیسی، آمریکایی و هندی هر روز در خیابانها رفت و آمد میکردندو در این میان هندیها بیشتر از بیگانگان دیگر با مردم آمیزش داشتند ... من با یک درجهدار هندی مسلمان بنگالی به نام حفیظ الرحمن آشنا و دوست بودم ... [با پایان یافتن جنگ حفیظ الرحمن] برای خداحافظی به دیدن من آمد؛ مقداری کتاب با خود آورد و به من داد که در میان آنها مجموعهی خوبی از آثار تاگور به زبان انگلیسی بود.»۲ استاد مجتبائی در سال ۱۳۳۴ برگزیدهای از اشعار تاگور را با عنوان چیترا و چند غزل از باغبان عشق منتشر کردند. آشنایی با تاگور در زندگی فکری و روحی استاد تأثیر فراوان داشت و ایشان را به سوی فکر و فرهنگ و عرفان هندی سوق داد.۳ از این رو، نخست به مطالعهی اوپانیشادها و ادبیات ودایی از روی ترجمههای هندشناسان غربی روی آوردند، سپس نزد خود سنسکریت آموختند، به هند سفر کردند و در آنجا سرتاسر منظومهی بهگودگیتا را نزد استادی به زبان سنسکریت خواندند. اما روحیهی علمی و شوق جویندگی در ایشان چندان قوی بود که در این منزل متوقف نماندند. پس، به آمریکا سفر کردند و در دانشگاه هاروارد مشغول به تحصیل شدند. پس از چند سال مطالعه و تحقیق در رشتهی «تاریخ و فلسفهی ادیان» دکتری گرفتند. در هاروارد، افزون بر ادیان هندی، سنتهای دینی دیگر را نیز نزد استاد برجستهی آن عصر مطالعه کردند؛ از جمله، نزد ولفسون متون دینی یهودی و مسیحیت را خواندند و متون اوستایی و پهلوی را نزد ریچارد نلسون فرای از نظر گذراندند. باری با اینکه امکان کار در دانشگاههای آمریکا برای ایشان فراهم بود، اما عشق به وطن و دلبستگی ایشان به میراث فرهنگی ایران زمین سبب شد که به موطن خویش بازگردند و به رغم مشکلات فراوان به تدریس و پژوهش در دانشگاهها و مراکز پژوهشی کشور اشتغال یابند.
بیتردید استاد مجتبائی آغازگر جریانی نوین در سنت دانشگاهی ایران بودهاند. ایشان که هم با ادبیات عرفانیِ فارسی، عربی و هندی آشنایی داشتند و هم با مطالعات نوین پژوهشگران غربی، مکتبی نو را در مطالعات ادیان و عرفان بنیان نهادند؛ تا جائیکه امروزه تمام کسانی که در دانشگاههای کشور در این زمینه فعالیت میکنند، مستقیماً یا با واسطه، شاگرد ایشان هستند. تمام کسانی که از نزدیک با ایشان آشنا هستند میدانند که استاد در کار پژوهش و تدریس تا چه اندازه جدی و دقیقاند؛ تا آنجاکه هیچ عذری را برای کمکاری دانشجویان نمیپذیرند. از سویی دیگر، قلبی رئوف و دستی سخاوتمند دارند، به راستی با دل و جان به شاگردان خویش میآموزند. در کار آموزش چندان صبور و شکیبایند که هر پرسشی را با حوصلهای کمنظیر پاسخ میدهند. افزون بر آن، بلندنظری و بیاعتنایی ایشان به مال دنیا سبب شده است که نه تنها از امانت دادن کتب نفیس خود به دانشجویان فروگذار نیستند بلکه فراوان پیش آمده است که به دانشجویان کمک مالی کردهاند. یک نمونهی بارز آن «جایزهی دکتر مجتبایی» است که با بودجه شخصی ایشان از سال ۱۳۹۰ آغاز شده و به همت «شهرکتاب» و پیگیریهای دلسوزانهی آقای محمدخانی تا به امروز ادامه یافته است. همهی این ویژگیها سبب شده است که امروزه ما استاد مجتبائی را به عنوان استادی کمنظیر در جامعهی علمی کشور بشناسیم.
طبع لطیف و ذوق سرشار استاد در حوزهی شعر و موسیقی نیز جلوههایی فراوان یافته است. آقای حسن قریبی دربارهی شعر ایشان مینویسد: «به نظر میرسد که به سبب شناخت دقیق و کارشناسانه از شعر و فرهنگ و فلسفهی هند، که محصول مطالعات دانشگاهی و زندگی در آن کشور است، نوعی عرفان شرقی به زبان و محتوای شعر مجتبائی وارد شده است. نمونهی زیر منظومهای است که وی در آن عناصر هندی را با مضامین عرفانی اسلامی در هم میآمیزد:
الا ای بت ره بتخانه تا چند
حدیث رام و رامایانه تا چند
بیا تا بشکنیم اسطوره را ما
تو سیتا باش و من رامای سیتا ...
خدای ما خدای عاشقان است
خدا خود عاشق خلق جهان است
خدا مشتاق دیدار من و توست
در آخر او خریدار من و توست ...
بیا زان پیشتر کز چرخ بیداد
تو خاکستر شوی من خاک بر باد
چو باد و خاک در صحرا بپیچیم
که فردا پیش باد و خاک هیچیم
(بنارس، زمستان ۱۹۷۱).»۴
در پایان این گفتار، برای استاد مجتبائی سلامتی و طول عمر آرزو میکنم و خطاب به ایشان که چون شمس بر زندگی من و بسیاری چون من نور فشانده است میگویم:
این جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوش است
این جهان بی من مباش و آن جهان بی من مرو.
۱. Mujtabai, F., Hindu Muslim Cultural Relations, India, ۱۹۷۸, p. ۴۲.
۲ . زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی دکتر فتح الله مجتبایی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، ۱۳۸۵، صص ۴۳-۴۴.
۳. همان، ص۴۵.
۴. قریبی، حسن، «مجتبائی شاعر»، جشننامهی استاد فتح الله مجتبایی، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران، ۱۳۹۴، صص۴۶۷-۴۶۹.