اگر از این پرسش چند بعدی بگذریم که "رمان" چیست و با" داستان" چه تفاوتهایی دارد به پرسش پیچیدهتری میرسیم که کارکرد این دو در برخورد با " متنهای تاریخی" چیست؟ وقتی هر گزارش تاریخی، حاصل" موقعیت هرمنوتیکی تاریخنگار" است و فهم گزارشگر راوی در روایت چند و چون پدیده تاریخی مورد نظرش بازتاب پیدا میکند واقعیت ناب چه معنایی پیدا میکند؟ دشواری این کار هزار چندان میشود وقتی که تاریخنگار از شنیدههای خود با فاصله زمانی بسیار باید گزارش کند و متنی مستند را نگارش کند. براستی "واقعیت" چیست وقتی از یک پدیده یا رفتار یک شخص روایتهای گوناگونی و گاه متضادی در دسترس قرار میگیرد و گسستها و حلقههای مفقوده بسیاری نیز وجود دارد؟...آیا چنین نکتههایی اجازه نمیدهد که بپرسیم یک متن تاریخی نیز روایتی است در چارچوب دیدهها و شنیدههای گزینش شده تاریخنگاران؟ آری، داستان به عنوان ژانری ادبی قالبی است برای یک تجربه زیباشناختی کلامی، نمیتواند جایگزین یک متن مستند تاریخی باشد که با رویکردی انتقادی اعتبار سنجی شده است. داستاننویسی درباره پیامبران و اولیاء الهی شمشیر دو لبهای است که میتواند هم درهم ریزنده باورها و هم تحکیم کننده آنها باشد. برای نمونه یک رماننویس بی باور به نبوت پیامبر (ص) میتواند از میان هزاران نکته منقول، موضوعهایی را بیابد و دستمایه تخیل خود سازد و از مقام نبوی چهرهای نشان دهد که مایه سست کردن پایه باورها شود. (همچنان که سلمان رشدی با تکیه بر روایتی از تاریخ طبری "آیات شیطانی" را نوشت).
به نظر میرسد در عالم اسلام دو چیز مانع از آن بوده است که داستاننویسی درباره پیامبر رونق بگیرد: نخست آنکه مؤمنین با بهرهگیری از کتابهای تاریخی نیاز خود را به شناخت پیامبر برآورده کردهاند و دوم داستان نویسان مسلمانان با هراس از احتمال مخدوش شدن چهره پیامبر جرات نکردهاند با بهرهگیری از تخیل قطعههای مسلم تاریخی را به هم پیوند دهند.
اکنون باید پذیرفت با توجه به کارکرد تأثیرگذار هنر در روزگار ما که اسیر بحران معنویت است ژانر رمان در انتقال پیام بسیار تأثیرگذار است، لذا از سویی داستان نویسان باید جسارت به خرج داده و با بهرهگیری از منابع معتبر و پرورش توان تخیل خود، بکوشند تا چهره و خُلق رحمانی سلوک پیامبر را به تصویر بکشند و از سویی دیگر مسئولان نیز گشاده نظری به خرج داده و هر خطایی را توطئهای تلقی نکنند و بدانند به کار گیری رویکرد هنری زمینهساز شناخت و فهم جامع شخصیت پیامبری خواهد شد که خداوند او را "رحمتی برای جهانیان"(نهفقط مسلمانان) معرفی کرده است. به قول مولانا:
هست اشارات محمد المراد
کل گشاد اندر گشاد اندر گشاد
در گشاد ختمها تو خاتمی
در جهان روحبخشان حاتمی
باید باور کرد اگر تنگنظرانه مانع ذوقآزمایی خلاقانه هنری شویم عرصه برای کسانی آماده خواهد بود که تیشه جعلیات و اسرائیلیات را به ریشه بزنند. براستی آیا بهدلیل هراس از رخ دادن لغزشهای احتمالی سهوی، میتوان از تابیدن آفتاب نبوی بر سر دستان جهان امروز در قالب داستان و رمان جلوگیری کرد و فرصت شناخت هنری پیامبر را از داستان خوانان ایرانی و جهانی گرفت؟