شانزدهمین نشست از مجموعه درسگفتارهایی دربارهی عبید زاکانی به «زیباییآفرینی در غزلهای عبید» اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر احمد تمیمداری، استاد دانشگاه علامه طباطبایی چهارشنبه یکم خردادماه در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
تمیمداری سخنانش را اینگونه آغاز کرد و گفت: غزل فارسی مهمترین نوع ادبی شعر است و شاعران غزلسرا بیشترین هنر خود را در غزل به نمایش میگذارند. زیباییشناسی یا علمالجمال در زندگانی اجتماعی بیشترین تلطیف و تهذیب را پدید میآورد. به همین دلیل است که خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد. عبید زاکانی، شاعر قرن هشتم بیش از صد غزل سروده است که تحلیل زیباییآفرینی او در علوم ادبی امری ضروری و شایسته به نظر میرسد. آشنایی با عناصر زیباییآفرینی در غزلهای این شاعر طنزپرداز حس کنجکاوی را برمیانگیزد و خشنود میکند. عبید در عصر حافظ میزیست و طبعاً زیباییآفرینی او در غزل با حافظ اشتراکاتی دارد و آشنایی با زیباییآفرینی عبید در غزل، سلیقهی زمانهی او را نیز منعکس میکند.
حوزههایی وجود دارد که برای عبید در آفرینش زیبایی معین شده است. این عناصر زیبایی در اشعار حافظ، سعدی، خواجو و عبید در یک دوره تقریباً سه سده مشترک است و بسیار دیر تغییر پیدا میکند. در ایران البته از دوره ادیبالممالک فراهانی و دورهای که فتحعلی آخوندزاده، زینالعابدین مراغهای و میرزا آقاخان کرمانی به عنوان روشنفکران عالم ادبیات روی کار آمدند تا دوره مشروطه و بعد از آن، این سیستم مضمون و زیباییآفرینی به کلی تغییر پیدا کرد یعنی از آن پس سیستم زیباییآفرینی در زیباییشناسی به کلی تغییر پیدا میکند.
شعرا و به کار بردن عشق، حُزن و حُسن در دوره عبید
برخی از شاعران در دوره عبید سه کلمه عشق، حُزن و حُسن را به عنوان سه محور در اشعارشان به کار میبرند که سهروردی در انیسالعشاق یا فی حقیقهالعشق که بهترین توجیه و تفسیر، پشتوانه و زمینه برای تمام متون ادبی است که به عشق، غم و حسن، یعنی زیبایی پرداختهاند سه نشانه دیگر، یعنی زیبایی، مهر و اندوه را هم به این محورها اضافه میکند و این بیان سهروردی در تمام متون ادبی از جمله عبید به کار میرود. عبید زاکانی خوشبختانه صد غزل بیشتر ندارد بنابراین راحت میتوان آن غزلها را شناسایی و آمارگیری کرد که بیشتر از چه مضامینی استفاده کرده است. تا آنجا که من دیدم، در غزلهای عبید بیشتر از مضامین عشق، عاشق، ظلم معشوق و مصیبت کشیدن عاشق سخن گفته شده است. به طور کلی در شعر شاعران آن دوره لوازم عشق، شراب و هجران بیشتر از سایر مضامین برای زیباییآفرینی به کار رفته است ولی در عین حال ما به آمار دقیق نیازمند هستیم.
من در زیباییشناسی عبید، حافظ و سعدی کار کردهام، در این آثار معمولاً یک سلسله عنصر است که برای زیبایی انتخاب میشوند. در شعر حافظ نزدیک به چهل حوزه آفرینش از نظر زیباییشناسی وجود دارد. مثلاً از ابزار کار مثل رنده، تیشه و اره برای بیان ویژگی برخی انسانها استفاده میکنند که در اینجا معنای اولیه این ابزار شغلی مطرح نیست، بلکه معنای دوم آنها مورد نظر است. گلها، ادوات جنگی، آسمان و نجوم، خوراکها و آشامیدنیها. واژهها ممکن است که معنی دوم داشته باشند مگر واژههایی که خیلی در ادبیات به کار نروند و به عنوان عنصر جاوید باقی بماند. آفرینش زیبایی مربوط به حوزه خیال است و با حوزه عمل فرق دارد، یعنی با علوم تجربی و فیزیکی قابل سنجش نیست.
مباحث زیباییشناسی متفاوت از صنایع ادبی است
درباره زیباییشناسی و مباحث آن در زبان فارسی و در زبانهای خارجی کتاب و مقاله بسیار نوشته شده است. در کلاسهای درس درباره تشبیه و استعاره و مجاز و کنایه و صنایع ادبی بحث میشود اما مباحث زیباییشناسی متفاوت از صنایع ادبی است. ولی آیا همیشه تشبیهها از نظر زیبایی و پذیرش مخاطب یکسان هستند؟ مطمئناً خیر تشبیهات در طول موجهای مختلف گفته میشوند و شدت و ضعف زیبایی در آنها متفاوت است. متاسفانه روی این بخش خیلی بحث نشده و باید سعی کنیم یک دائرهالمعارف از مضمونآفرینی یا تمهایی که در ادبیات فارسی وجود دارد گردآوری کنیم، دایرهالمعارفی که مضمونهایی در ادبیات فارسی برای زیباییآفرینی، آفریده شده به صورت موضوعی یا الفبایی جمعآوری کنیم. آن وقت است که میتوانیم روی ادبیاتمان اظهار نظر کنیم. اینکه یک عده صرفاً حافظ یا سعدی یا دیگری را دوست دارند، پاسخگوی این مساله نیست بلکه مسئله اساسی این است تا آنجا که میتوانیم و امکانات داریم بکوشیم از مواد و مصالحی که برای آفرینش زیبایی بهکار رفته بهرهبرداری کنیم یعنی حداکثر اطلاعات را به دست بیاوریم، آن وقت اظهار نظر کنیم کدام شاعر بالاتر یا پایینتر است، بنابراین تجزیه و تحلیل و نقدهای ما صورت مستدلی به خود خواهد گرفت.
غزلهای عبید در دستگاههای موسیقی ایران
ارتباط شعر و موسیقی به زیبایی شعر اضافه میکند، بعضی از غزلهای عبید زاکانی را در دستگاههای موسیقی ایران، مثلاً در دستگاه همایون خواندهاند. ارتباط شعر و موسیقی به زیبایی شعر کمک میکند چرا که آنچه که از نظر بیان، احساس و ادراک در کلمات کم میآید و فاصله بین کلمات، با موسیقی پر میشود. در واقع موسیقی ملات کلمات است و کلمات را به هم متصل میکند و آنجایی که کلام جواب نمیدهد موسیقی وارد کار میشود. خوشبختانه دانشجویان درباره رابطه غزل و موسیقی پژوهش کردند. ما درباره تحقیق زیباییشناسی کوتاهی کردیم و اینکه چه فایدهای این کار دارد. زیبایی در طبیعت و وجود انسان هم هست، اما آنچه برای ما مهم است، زیبایی در هنر یعنی هنر به عنوان یک آفرینش ثانوی در روی زمین است. چون یک خلقت دست خداوند و یک خلقت دست انسان، به عنوان جانشین خداوند و خلیفهالله روی زمین است، که هدف ما هنر به معنی خلقت به دست انسان است.
درباره حافظ و موسیقی حسینعلی ملاح کتاب بسیار خوبی دارد و درباره موسیقی و شعر منابع گوناگونی وجود دارد. درسگفتارهای ویتگنشتاین نیز در زیباییشناسی نقش بسیاری داشته است. هنر عکاسی میتواند جانشین نقاشی، یا سینما میتواند تا حدودی جانشین تئاتر شود اما موسیقی هیچ نایب و نیابتی ندارد که جای او باشد و در ادبیات هم همینطور است و ادبیات هم جایگزینی ندارد. یعنی هیچ جز مطالعه متنها راهی نداریم. تمام زیبایی در هنرها به عنوان مقوله دوم به حساب میآید، یا در ادبیات به عنوان معانی دوم از واژهها دست میآید.
تنظیم انواع ادبی بر اساس فصول به روایت نظریهپرداز غربی
از ادبیات کلاسیک ایرانی بهویژه شعر کلاسیک فارسی و ترجمههایی که از آنها صورت گرفته استقبال بسیاری شده است. سهم فرهنگی و ادبی ما در تدوین فرهنگ غرب، سهم بسیار زیادی است. منتهی ما فکر میکنیم خبری نیست ولی واقعاً خبرهای بسیار زیادی است. نقاشی پیکاسو و داوینچی لذتبخش و مانا است و نمیشود برایش قیمتی گذاشت این نقاشیها متفاوت از دیگر نقاشیها هستند. جنبه هنری مانا و پایا است و ارزش مادی بسیاری پیدا میکند و برای روح انسان مؤثر است. آفرینش زیبایی زمینههای ذهنی قبلی و یکسری زمینههای اجتماعی، تاریخی و فرهنگی هم دارد. یعنی بیهوده بهوجود نمیآید. ولی به هر حال در معنی دوم به کار میرود. البته معنی دوم است که دارای ارزش است و جنبه هنری مانا و پایا است که در ادامه ارزش مادی بسیار زیادی هم پیدا میکند.
ایگلتون در کتاب نظریه ادبی میگوید: انواع ادبی بر اساس فصول میتواند مرتب شود بهار برای متون عاشقانه، تابستان برای متون حماسی، پاییز برای متون طنز و زمستان برای متون تراژدی. رابطهای بین انسان و هنر و طبیعت وجود دارد. بین زمین و عناصر زمین و کوه و دشت و صحرا و خشکی و جنگل رابطه هنری وجود دارد. مکانهای مذهبی و مقدس که در دیوان خاقانی هم زیاد از آن سخن گفته شده است مانند مکه، کعبه، چلیپا و... وارد شعر شده و به زیباییشناسی آن کمک میکند. بت، صنم، پرستش نیز در اشعار وجود دارد. حوزه لباس، قبا و پیراهن نیز در شعر وجود دارد. دارو و دواخانه نیز در شعر عبید هست.