آناهید خزیر: ویکتور هوگو نخستین بار که با ادبیات فارسی آشنا میشود، تحت تاثیر شاهنامهی فردوسی و منطقالطیر عطار، بخش بزرگی از «افسانهی قرون» شاهکار خود را میسراید. افسانهی قرون مجموعهای از شعرهای روایی و تصویری ویکتور هوگوست که در ۱۸۵۹ منتشر شد.
داستان سفر مرغان با «منطق الطیر» عطار
فریدالدین عطار، عارف و شاعر قرن ششم و هفتم قمری است. در روستای «کدکن» نیشابور به دنیا آمد و احتمالا در سال ۶۱۸ به دست مغولان کشته شد. در تصوف شاگرد نجمالدین کبری، سرسلسلهی کبرویه، بود. چندین اثر مهم از او به جا مانده است که یکی از باارزشترین آنها، «منطقالطیر» است. همان گونه که شرایط اجتماعی و سیاسی بر هر شاعری تاثیر میگذارد، عطار نیز از اوضاع اجتماعی و سیاسی نیشابور تاثیر پذیرفت. در زمان عطار، نیشابور دچار فتنههای بسیاری شد. همانند: فتنهی غُزان، حملهی مغولان، قحطی و زلزله. این مسائل، گریبان عطار را هم گرفت. از این رو، تا حدی درونگرا شد و نگاه انفسی پیدا کرد.
داستان سفر مرغان، با کتاب «رساله الطیر» ابنسینا آغاز میشود. احمد غزالی هم کتابی در این باره دارد. عطار نیز در «منطق الطیر» با زبانی تمثیلی داستانهای متعددی را توضیح میدهد. هدهد برای او سالکی است که از سفر «مِن الحق» به «الی الحق» برگشته است و پرندگان را به سوی حقیقت مطلق میبرد. نام دیگر این منظومه «مقامات طیور» است اما بیشتر به نام «منطق الطیر» شهرت دارد. حدود ۴۶۰۰ بیت است. عصارهی آن را میتوان چنین دانست: تجربهی دیدار روح، یعنی نفس ناطقه، با نفس مطمئنه و جان الهی که جلوهای از جلوههای الهی وجود آدمی است. این سفر، یک سفر روحانی از «من» به «من» است. از منی که مادی است و در این قفس گرفتار شده است، تا رسیدن به منِ الهی، یا: نفس مطمئنه.
روشن کردن آینه دل با منطقالطیر عطار
عطار در «منطق الطیر» و دیگر مثنویهایش، میخواهد بگوید که باید آینه دل را روشن کرد و در سینه دری به سوی معرفت گشود: «اگر روشن کنی آیینهی دل/ دری بگشایدت در سینهی دل». در این منظومه، سرانجام سی مرغ به سیمرغ میرسند. سیمرغ آیینهای است که سی مرغ خود را در آن میبینند. به این گونه، طالب به مطلوب و مطلوب به طالب میرسد. «مصیبت نامه» نیز شرح سفر سالک در ۴۰ مقالهی کتاب است. سالک، در پایان سفر، به جان میرسد که شعلهای از دریای الهی است. «اسرار نامه» نیز حکایتی دربارهی معراج بایزید است. بایزید، به شیوهای سمبولیک، ۹۰ سال سیر و سلوک میکند تا به خود میرسد و گنج درون خویش را در خویشتن خویش میبیند. پس هرکسی باید استعداد دیدن خود را فراهم کند. خداوند همه چیز را به ما نمینمایاند؛ مگر آنکه خود را در بوتهی ریاضت تطهیر کنیم.
ویکتور هوگو و کتاب «افسانهی قرون»
ویکتور هوگو در ۲۶ فوریه ۱۸۰۲ در بیزانس متولد شد و در ۲۲ مه ۱۸۸۵ درگذشت. او با دو برادرش در پاریس زندگی میکرد. در ۱۵ سالگی نبوغش را نشان داد و جایزهی ادبی آکادمی فرانسه را دریافت کرد. در ۲۲ سالگی ازدواج کرد. ثمرهی این ازدواج، ۴ فرزند بود اما خانوادهی او درپی چند حادثه از هم پاشید. دختر بزرگش خانه را ترک کرد و به دنبال یک عشق بیسرانجام رفت. دختر دیگرش در ۱۸۴۳ همراه با همسرش در رود سن غرق شد و پسر هوگو نیز از همسرش جدا شد. به همین دلیل، ویکتور هوگو از ۱۸۴۳ تا ۱۸۵۶ دست به هیچ کاری نزد. تالمات روحی او چنان بود که قادر به انجام کاری نبود. سرانجام در ۱۸۵۹ کتاب «افسانه قرون» را نوشت و در ۱۸۶۲ رمان «بینوایان» را خلق کرد. این رمان برای او شهرت فراوانی بهدنبال داشت. ویکتور هوگو حدود ۲۰ سال به دلیل مخالفت با ناپلئون سوم در تبعید به سر برد. او در این سالیان در جزیرهای در دریای مانش بود. سیاه قلمهایی در آن دوره کشیده است که حال و هوای سنگینی دارند. ویکتور هوگو یکی از بنیانگذاران مکتب «رمانتیسم» است. او در مقدمهی نمایشنامهی «کرامول» پدیداری این مکتب ادبی را اعلام کرد. هوگو در مقدمهی نمایشنامهی «هرنانی» رمانتیسم را «آزادیخواهی در هنر» معنا میکند. هوگو نابغهای است که تاثیر او بر ادبیات جهان را نمیتوان انکار کرد.
هر دو کتاب «منطق الطیر»» و «افسانهی قرون» از نظر ژانر ادبی، حماسهی دینی هستند. قالب شعر هوگو در این کتاب، دوازده هجایی است. همانندی زندگی ویکتور هوگو با «حی بن یقظان» ابن طفیل نیز بسیار است. هوگو در تبعید بهسر برد و حی بن یقظان نیز به مکاشفاتی دست زد که کسی حاضر به پذیرش آنها نبود. پس به ناچار به جزیرهای پناه برد و در همانجا زندگی کرد.
تاریخ انسانها در کتاب «افسانهی قرون» هوگو
کتاب «افسانهی قرون» در مورد تاریخ انسانها است و به ۳ بخش تقسیم میشود. قسمت انتهایی این کتاب، عرفانی است. کتاب که چاپ شد، هوگو قسمت شیطان و بخش خداوند را به اثرش افزود اما پیش از تمام کردن این دو بخش، درگذشت. پس از مرگ او، در میان دست نوشتههایش این بخشها را یافتند. مسالهای که در بخش خدا مطرح میکند، دیدار «من» انسان با «من» الهی است. بخش سوم، قسمتی به نام «وسط دریا» دارد. این دریا، نماد تیرگی و تباهی و شیطان و مادیات است. «ویلیام بلیک» نیز که اسطورهساز است، چنین دریای سیاهی را در یک نقاشی به تصویر میکشد.
ویکتور هوگو در «افسانهی قرون» دچار اطنابگویی بسیار میشود. در واقع، از بس معانی در ذهن او میجوشد که دست به ساختن تشبیهات و استعارات فراوانی میزند. مثلا در توصیف دریا از گردابهای وحشتناک و وزش بادهای طوفانی و ظلمت و هراسهای جنونآمیز سخن میگوید و از نمرود و آتیلا سخن به میان میآورد. قسمت اول در یک چنین فضای تاریکی به پایان میرسد. قسمت دوم «افسانه قرون» شبیه حرکت پرندگان است. نام آن «در میان آسمان» است. هوگو میگوید که یک نقطه در آسمان در حرکت است و آن پرنده در اعماق بهشت پر میگستراند. این پرنده به سوی نور مطلق و حقیقت محض در حرکت است. هوگو در این کتاب، پیروزی کامل خیر بر شر را بازگو میکند.