کد مطلب: ۱۸۹۷۴
تاریخ انتشار: دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۸

ترس از تاریکی

دکتر محمدمهدی اردبیلی

۱. کسی که از تاریکی می‌ترسد در واقع از چه می‌ترسد؟ آیا تاریکی ترسناک است؟ آیا تاریکی در معنای عدم یا فقدانِ نور، اصلاً ذات یا زیرنهادی دارد که بتوان صفت ترسناک را بر آن حمل کرد؟ 

۲. می‌گویند تاریکی چیزی نیست و ترس به‌واقع به خود فرد بازمی‌گردد. فرد نه از تاریکی بلکه از «ناتوانیِ خود در دیدن و در نتیجه عدم تسلط به اطراف» می‌ترسد. در این معنا ترس از تاریکی از کهن‌ترین ترس‌های بشر است. ترس از در معرض حمله بودن در زمانِ آسیب‌پذیری از سوی خطری نادیدنی. آیا ترس‌های شبانه‌ی ما میراثی از همان دوران‌ها نیست؟ آیا دلیل اصلی ابتنای تمدن بر آتش، روشنایی‌بخشی آن نبود؟ برخی ترس از تاریکی را به جهل نسبت می‌دهند، اما مگر این ترس با صرفِ آگاه شدن از میان می‌رود؟  

۳. اما اگر تاریکی چیزی بیش از فقدانِ نور باشد، اگر اصلاً «چیزی» باشد، چه؟ در این معنا، تاریکی نه تجربه‌ی نفیِ دیدن، بلکه تجربه‌ی دیدنِ امر منفی است: این تفاوت را منطق‌دانان به خوبی از طریق حفظ تمایز میان گزاره‌ی سالبه و گزاره‌ی موجبه‌ی معدوله بازنمایی می‌کنند. در واقع، "تاریکی" ندیدن نیست، بلکه تجربه‌ی دیدنِ سیاهی است.

۴. اگر تاریکی، دیدنِ سیاهی است، پس چرا از آن می‌ترسیم؟ آیا این ترس همان ترسِ پارمنیدسی از «نیستی» نیست: نیستیِ درونی و بیرونی؛ خیره شدن از خلاء به خلاء: از مغاک سوژه به مغاک جهان.

۵. اینجا باید اکیداً از درافتادن به دامِ فردی‌سازیِ اگزیستانسیالیستیِ این ترس اجتناب کنیم؛ آن هم از مجرای این پرسش که چرا انسانِ در تنهایی بیشتر از تاریکی می‌ترسد تا انسانِ در جمع؟ برخلاف تصور رایج، گلّه انسان را نه شجاع، بلکه ترسوتر و وابسته‌تر می‌کند. اگر انسانِ در گلّه دیگر نمی‌ترسد، به این دلیل است که گلّه قدرتی دارد در پرت کردن حواس اعضا، در کور کردنِ انسان، نه برای ندیدن رنگ‌ها بلکه، دقیقاً برای ندیدنِ تاریکی از طریق برجسته‌سازیِ بیش از حد رنگ‌ها.

۶. آگامبن در قطعه‌ای درخشان از معاصر چیست می‌گوید: «تیره‌وتاری یک مفهوم سلبیِ محض، غیاب نور یا چیزی مثل نابینایی نیست، بلکه نتیجه‌ی فعالیت سلول‌های تاریک‌بین و محصول شبکیه‌ی ماست.... مشاهده‌ی این تیرگی‌ها شکلی از انفعال نیست بلکه مستلزم فعالیت یا ظرفیت خاصی است که در این مورد به خنثی کردن نورهایی بازمی‌گردد که تابناکیِ دوران از آنهاست.» او بصیرتمندانه میان روشناییِ ناشی از زرق‌وبرق جهان ما و حقیقتِ تاریک نهفته در پس آن تمایز می‌گذارد. اما آنچه او نمی‌گوید این است که تاریکی ذاتاً تفاوتی با روشنایی ندارد. چشمِ ژرف‌بین بنا نیست تاریکی را در پس نور ببیند، بلکه دقیقاً باید تاریکی را در خود نور، تاریکیِ خود نور را، ببینند. این بیناییِ مضاعف از جنس کوریِ حاصل از خیره شدن در نور، مانند کوربرفی، نیست، بلکه دیدنِ تاریکیِ خود نور است، از مجرای خود نور با تمام خیره‌کنندگی و چشمگیری‌اش. این امر دقیقاً نتیجه‌ی خیره شدن در خودِ نور است که باعث می‌شود همه‌چیز تاریک دیده شود. برای مثال، زمانی را به خاطر آورید که مستقیماً به خورشید خیره می‌شویم. مهم این نیست که خورشید به مرور آن روشنای اولیه‌اش را از دست می‌دهد، بلکه مهم این است که پس از آن، تا مدتی، به هر چیز دیگری که بنگریم تار و نادیدنی به نظر می‌رسد. شاید نمونه‌ای گویاتر از تمثیل سلول‌های تاریک‌بینِ شبکیه یا خیره شدن به خورشید، تجربه‌ی میگرنِ چشمی باشد. در این حالت فرد به واسطه‌ی یک عاملِ ناگهانیِ نورانی (مثلاً یک درخشش)، جرقه‌هایی را می‌بیند که از گوشه‌ای شروع می‌شوند و سپس تمام بینایی را مختل می‌سازند. نکته مهم این است که این اختلال هیچ ربطی به خود دستگاه چشم ندارد و پدیده‌ای مغزی است که خودِ نور باعثش می‌شود.

۷. ترس از تاریکی، بیش از آنکه ترس از تاریکی در مقام ابژه‌ای ترسناک باشد، حتی بیش از آنکه ترس از مغاکِ درون فرد باشد، ترس از خود نور است. آنکس که از تاریکی می‌ترسد، در واقع در حال پنهان کردن ترسش از همه چیزهای دیگر و احاله‌ی آنها به تاریکی است. ترس از تاریکی ترس از تمام جهان، ترس از تمام نیروهایی است که جهانِ ما به جای مواجهه با آنها، به جای رفع کردنشان، صرفاً به‌زور پس‌شان زده و با هدف تسخیرِ نیروهایشان، پشت روشنگریِ ادعاییِ خویش پنهانشان کرده است. این ترس، ترس از تمام اجنه‌ها و دیوهای است که فرهنگِ ما به نام خرافات خفه‌شان کرده است. به تعبیری آدورنویی: ترس از روشناییِ کورکننده‌ی خود روشنگری.

۸. ترس از تاریکی شبانه، در مقام کهن‌ترین ترسِ بشر، در واقع نه ترس از خاموشی و تاریکی شبانه، بلکه ترس از پسمانده‌ی دهشتِ نور خیره‌کننده‌ای است که فرهنگ با گلّه‌ها و با همدستیِ خورشیدهای رنگارنگش آن را به شب پس زده است تا تنها زمانی سربرآورد که همه ما در خوابیم؛ و وای اگر شب‌ها خوابمان نبرد. لشگر ارواح لعنت‌شده و اجنه‌ی تبعیدشده در کمینِ بی‌خوابی ما هستند.

https://ssl.gstatic.com/ui/v1/icons/mail/images/cleardot.gif

 

 

کلید واژه ها: محمدمهدی اردبیلی -
0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST