همه ما از زیر شنل گوگول* در آمدیم...
این جمله نغز پرمغزی است که تورگینیف از نویسندگان نامدار عصر طلایی داستاننویسان روس وخالق کتاب معروف «پدران وپسران» بر زبان راند و تقریباً همه بزرگان آن عصر از جمله آنتوان چخوف پذیرفتند وبر چشم ودل خود نهادند...
نیکلای گوگول چه داشت و چه میراثی به فرزندان بعد از خود داد که همه را این گونه به تسلیم واداشت...؟
هدف من در این یادداشت کوتاه، بررسی ابعاد هنر و سبک و میزان تاثیرگزاری گوگول نیست فقط یاد کرد اهمیت او در ادبیات روسیه و نقشاش در برآوردن امثال چخوف بود...
در پی، چند نکته دربارهی چخوف میآورم که بی تاثیر از گوگول نبوده و نوع شخصیت چخوف، تقریباً ویژگی اغلب اعم نویسندگان عصرطلایی روسیه هم هست. باشد که باعث تامل، و انگیزهای برای حرکت در ما هم باشد.
۱. چخوف عمر بسیار کوتاهی داشت. پزشک بود و قسمت عمدهای از عمرش به بیماری سل مبتلا بود و هم زمان بیهیچ گونه چشمداشتی به بیچارگان و درماندگان بسیارکمک میکرد...در این عمر کوتاه و بیماری و آن همه مشغله ریز ودرشت، چگونه توانست این همه آثار درخشان خلق کند حال آنکه بسیاری در عمری نود یا صد ساله...؟
۲. روزی کسی از چخوف پرسید تو چگونه سوژه برای داستانهایت به چنگ میآوری؟ گفت: هر چیزی اگر درست ودقیق نگاه کنی یک سوژهی عظیم و مهم داستانی است. هر چیز. مثلاً همین قیچی یا آن سوزن یا آن کفش پاره تو یا آن دماغ سوخته زن روستایی...اگر نوع نگاه و عمق آن و زاویه دید درست باشد؛ داستان از ما و در ما شکل میگیرد و گرنه.... تجربه در قلب جماعت و باز پروریش در خلوت شکل میگیرد...
۳. روزی به دیدن خانه و «باغ آلبالوی» چخوف در حوالی مسکو رفتم. دیدار وسایل درون خانه و نگه داشت باغ و نظم دقیق آنها، درست همانطور که بودهاند -مثل آثار واسباب تولستوی، بولگاکوف، پوشکین و....- آن هم از پی این همه سال اشک به چشمانم آورد که در همسایگی ما ملتی که ۷۰ سال علم نفی خدا برداشته بود؛ چنین امانتدار گذشته خویش بود و ما که ماموریم به حفظ امانت اشیاء و برگرداندن آنها به اهلش با امانتهای گذشته چه کردهایم؟ نه تنها اسباب و ابزار و کتب که قبر بسیاری از بزرگانمان را هم از جا در آوردهایم و دکان و پاساژ و بازار به جایش نهادهایم....!
هنوز پیپ آویخته چخوف بر کناره دیوار و قلم نی تراشیده تولستوی روی میز به روشنی روبه روی دیدگانم هست...
۴. آندره موروا از کسانی است که نسل طلایی بزرگان روس را به زبانی نسبتاً ساده شناسانده است از جمله چخوف را. میتوان با خواندن آثار او بیشتر و عمیقتر با اینان نشست وبرخاست و برای زندگی چند روزه خود برنامه بهتری ریخت و از منش و روشِ آنها برای نحوه بودن و گفتن درسی گرفت...
۲۸ خردادماه. تهران
*عکس کنار مجسمه گوگول در مسکو