کد مطلب: ۲۹۳۷۹
تاریخ انتشار: چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰

روزی دنیا را خواهم گرفت

محسن‌ آزموده

در میان حکما و فیلسوفانی ایرانی- اسلامی، شهاب‌الدین سهروردی ملقب به شیخ اشراق جایگاه ویژه و متمایزی دارد. همچنان که ابن‌سینا (و برخی فارابی) را بنیانگذار مکتب مشایی در حکمت ایرانی-اسلامی تلقی می‌کنند و صدرای شیرازی را پایه‌گذار حکمت متعالیه، سهروردی سرسلسله‌دار حکمت اشراق و احیاگر حکمت فهلویون خوانده می‌شود. در دهه‌های اخیر، به تدریج جایگاه این فیلسوف و حکیم به ویژه بعد از تلاش‌ها و کوشش‌های هانری کربن فرانسوی درحال بازشناسی است و او که در روزگار خود مورد بی‌مهری و ستم واقع شد، اکنون چنان که خود روزی پیش‌بینی کرده بود، بر صدر نشسته و در محافل فلسفی سراسر دنیا، نامی بلند و پرآوازه دارد. دومین نشست از مجموعه درس‌گفتارهایی درباره سهروردی به «تاملی در تلویحات سهروردی» با حضور دکتر نجفقلی حبیبی چهارشنبه ۲۷ بهمن برگزار شد. آنچه می‌خوانید گزارشی این نشست است.

***
سهرورد امروز شهری کوچک اما خوش آب و هواست از توابع استان زنجان در نزدیکی شهر قیدار یا خدابنده سابق که به تعبیر جغرافیدانان اسلامی در جنوب سلطانیه و نزدیک به گنبد سلطانیه است. در تاریخ فرهنگی این منطقه و ایران به سهروردی مشهور هستند. ابوالفتوح یحیی بن حبش پسر امیرک ملقب و مشهور به شهاب‌الدین سهروردی و شیخ اشراق در سال 549 هجری در سهرورد متولد شد و در 587 در شهر حلب سوریه کشته شده است. شهاب‌الدین مقتول یا حکیم مقتول، ابتدا در سهرورد و بعد در مراغه تحصیل کرد. در مراغه با فخررازی معروف همدرس بوده است.

مغضوب حکومت
از عجایب روزگار است که این هر دو شاگرد بعدها هر دو از نوابغ عالم می‌شوند و شهرت جهانی دارند. فخر رازی در تقرب به دستگاه‌ها پیش بزرگان جامعه خودش مورد احترام قرار می‌گیرد و بسیار مرفه و ثروتمند می‌شود و شیخ اشراق نیز مغضوب درگاه حکومت قرار می‌گیرد و در نهایت سختی به شهادت می‌رسد و کشته می‌شود. سهروردی بعد از اینکه در مراغه تحصیل می‌کند برای تکمیل معلومات خود به اصفهان رفت، آن روزها اصفهان مرجعیت علمی بالایی داشته است. در آنجا تحصیلات خود را تکمیل کرد و بعد از پایان تحصیلات به سیر آفاق پرداخت و جهانگردی را شروع کرد. در بعضی از شهرهای شمال عراق و ترکیه امروزی رفت‌وآمد داشت و در همان احوال نگارش بعضی از آثار خودش را که از اصفهان شروع کرده بود به تدریج تکمیل کرد و سرانجام در این سیر و سیاحت‌ها به حلب رفت که امروز در سوریه است و چند سال آخر عمرش را در یک مدرسه‌ای به نام حلاویه گذراند.
بعد از انتشار کتاب حکمت‌الاشراق مباحثات با فقهای حلب بالا گرفت و جو سیاسی - فرهنگی سختی توسط منتقدان علیه او در شهر حلب برانگیخته شد و سرانجام به دستور صلاح‌الدین ایوبی و با فتوای فقیهان سهروردی به قتل رسید. از عجایب اینکه سهروردی و فخر رازی هر دو آدم‌های شگفت‌انگیزی هستند؛ از یک طرف یکی مغضوب درگاه می‌شود و دیگری مقرب درگاه، یکی در نهایت فقر زندگی می‌کند و دیگری در اوج ثروت و مکنت. فخررازی در هرات دارای مقبره بسیار باشکوهی است هر چند مردم اقبالی به او ندارند و در سکوت است اما سهروردی در حلب معلوم نیست کجاست! هانری کربن در گزارش خود گفته او در زیر یک کلانتری در شهر حلب دفن است، اما من پس از تحقیق به این نتیجه رسیدم که چنین نیست.
سهروردی در همان زمان حیات خودش در حلب مورد توجه و مورد غضب عده‌ای بود، عده‌ای به او توجه دارند و او را بزرگ می‌شمارند و صاحب کرامات می‌دانند و بعضی هم او را بسیار بد و پلید و زشت که ناخن‌های بلند داشته و زیر ناخن‌هایش چرک بوده و کلاهش کثیف بوده که به سیاهی می‌زده و دست‌هایش را هیچ‌وقت نمی‌شسته، سخن‌هایی که بسیار عجیب است اما به هر حال در کتاب‌ها آمده. عده‌ای در آثارشان طرفدار سهروردی هستند و عده‌ای دشمنی و کینه‌ورزی نسبت به او دارند. در کتاب الضوءالامع در باب شرح حال سهروردی حرف‌های عجیب و غریبی را که در حلب توسط مخالفانش گفته می‌شود، نقل و بسیار به سهروردی اهانت کرده است.
سهروردی آثار علمی فراوانی دارد که خوشبختانه در سال‌های اخیر اکثریت قاطع آنها تصحیح شده و به چاپ رسیده است شاید بعضی نوشته‌های کوتاه هنوز مانده باشد مثل الواردات و التقدیسات که هنوز چاپ کاملی از آن را نداریم. البته نسخه‌های موجود نسخه‌های ناقصی است. یکی از آثار سهروردی کتاب التلویحات‌اللوحیه و العرشیه است که هم اسمش شبیه اشارات ابن‌سینا است و هم شیوه نوشتن آن. ابن‌سینا در اشارات تمام بحث منطق و فلسفه و الهیات را مختصر و فشرده نوشته برخلاف شفا که بسیار مفصل است و النجات که البته خلاصه شفا است. اما سهروردی هم در کتاب التلویحات تقریبا همان مسیر اشارات را طی کرده است. در اسمش هم التلویحات مفهوم اشاره را می‌رساند. برخی مفسران این کتاب می‌گویند این کتاب همان مطالبی را بیان می‌کند که دیگران گفته‌اند، اما العرشیه در واقع نشانگر نظرات خاص اوست.
سهروردی این کتاب را به عربی نوشته است. برای تلویحات دو شرح نوشته شده یکی شرحی که ابن کمونه نوشته است. ابن کمونه معاصر با خواجه نصیرالدین طوسی و قطب‌الدین شیرازی است و کتابی دارد به نام شرح تلویحات سهروردی که چند سال قبل آن را براساس نسخ معتبر تصحیح کردم. جلد اول در منطقیات، جلد دوم در طبیعیات و جلد سوم در الهیات است. در الهیات مفصل وارد بحث شده است و شارح هم خیلی زحمت کشیده و شرح خوبی نوشته است.

به خودت خیانت نکن
سهروردی در آخر کتاب تلویحات تحت کلی مرصادالعرشی می‌گوید من می‌خواهم نصیحت‌هایی به شما بکنم که خاص و تذکراتی است برای اهل علم و استادان و متخصصان. این تذکرات بسیار مهم است و معلوم می‌شود زمان سهروردی هم چنین تصوراتی وجود داشته است و مفهوم کلی تصورات این است که فرض کنید کسی زحمت کشیده و به مقام علمی رسیده است و می‌گوید کافی است خسته شدم و چقدر کار کردم، می‌خواهم بنشینم و پاهایم را دراز کنم و استراحت کنم و از زندگی لذت ببرم. سهروردی خطابش در این بیان به این آدم‌هاست. او بعد از این تذکر به انسان‌ها می‌گوید اگر به این شکل زندگی را خیال کنی به خودت خیانت کردی. با خودت این جوری حرف نزن ای دانشمند. اگر آدم جدی و متوجه هستی و بگویی می‌خواهم تکیه بر تخت کنم و راحت و خوشحال زندگی کنم. با یک زندگی خوشی و فراهم آمده از خوبی‌ها در این دنیای ویرانه کثیف و می‌گوید می‌خواهم چند روزی را راحت زندگی کنم و بگویم من از علوم حقیقی مقداری را به دست آوردم و برای خودم دانشمندی هستم و برای جان خودم هم حقی به گردن خودم هست. هر کسی با این اندیشه بخواهد ادامه دهد خطرناک است و هرگز پیروز نخواهد شد.
سهروردی می‌گوید همه این علم‌ها را که آموختی صدای یک سفیر و پیام‌آوری است که تو را از خواب جاهلان بیدار می‌کند و می‌گوید متوجه این مساله بشو و با یک توان دوباره برخیز و جهش کن و این تفکر یک تفکری است که تو را بیچاره می‌کند و این نوع اندیشه‌ها را دشمنان خدا در وجود انسان می‌دانند که باید این دشمنان را از وجود خودت بِکنی و بیرون بیندازی و صعود کنی و به سوی آل یاسین. بالا برو که منشور همان آل محمد (ص) است و به آنها بپیوند و اگر بخواهی به این شکل ادعا کنی بیچاره خواهی شد. نهایت این علوم این است که انسان به کمال برسد نه اینکه به سعادت دنیایی برسد. با این علوم انسان به طرف کمالات معنوی حرکت می‌کند و در علم و عمل به سوی خدا پرواز می‌کند.
سهروردی ادامه می‌دهد از این خوابگاه طبیعت برخیز و به سوی نور و خورشید حرکت کن. شاید وزش نسیمی از جانب خداوند به تو برسد و تو را از این تنبلی و ادعای خوش‌گذرانی نجات دهد. وقتی تصمیم گرفتی این کار سخت است ولی باید در سختی‌ها صبر کنی. باید به خداوند توجه کنی و در علم و کمال بالا بروی. کوشش کن که آنها را به کمال برسانی. اگر اینها را ترک کردی برو بالا زیرا انسان به درجات بسیار بالایی می‌تواند برود. وقتی دیدی که بالا می‌روی شکر کن و سجده کن. شاید خداوند جواب دعاهای تو را بدهد و به تو توجه کند و بتوانی خودت را از این تنبلی و تن‌آسانی نجات بدهی.
سهروردی به ما توضیح می‌دهد و تاکید می‌کند که بدنت را ترک کن؛ بدنی که از نفس خود غایب است و این به دنیا چسبیده. به آن توجه نکن و بنابراین چنگ بزن به کلمه‌ای که تو را تقدیس می‌کند. این کلمه در کلمات سهروردی هم مفهوم نفس دارد و هم مفهوم فرشته‌ها. به چیزی توجه کن که بتواند تو را تقدیس کند و به اطرافیانت هم بگو بترسید و تقوا پیشه کنید زیرا مرگ نزدیک است و وعده‌گاهی که باید به سوی خداوند برویم نزدیک شده. بیشترین چیزی که سهروردی توصیه می‌کند این است که انسان به رحمت خداوند توجه کند. آخر تلویحات نکته‌های بسیار عجیبی دارد و عبارت‌ها نیز خیلی خاص است و برخی جنبه اشراقی دارد و مملو از نصیحت‌ها و پندهاست. من امیدوارم کسانی که با این کتاب مانوس می‌شوند این بخش‌ها را نادیده نگیرند.

اقتباس ملهم از ابن‌سینا
کتاب تلویحات در واقع نوعی اقتباس و پیروی از اشارات ابن‌سیناست. البته سهروردی در عین حال در موارد مختلف نظرات خودش را مطرح می‌کند و آخرهای کتاب خیلی تعابیر خاص اشراقی خود را مطرح می‌کند، با اینکه ظاهرا کتاب را در جوانی نوشته است. یکی از شگفتی‌ها زمانی است که سهروردی کشته می‌شود. ما نسخه‌ای در کتابخانه مجلس داریم که 20 سال بعد از کشته شدن سهررودی نوشته شده است. بعید است که در فضای مغضوب دستگاه حکومت قدرتمندی که هنوز وجود دارد این تصحیح نوشته شده باشد. چقدر عاشقان و شیفتگان اندیشه سهروردی باید قوی و قدرتمند باشند که با این فضای رعب‌آور حکومت نشسته‌اند و تلویحات را نوشته‌اند زیرا رعب حکومت‌های مسلط، مردم را می‌گیرد و وارد فضاهایی نمی‌شوند که مورد اتهام قرار بگیرند. از همان اولی که سهروردی وارد این میدان می‌شود دعواها درباره او در حلب آغاز می‌شود. در کتاب ترجمه عیون‌الانباءفی‌طبقات‌الاطباء که درباره تاریخ پزشکی است، مفصل درباره سهروردی نوشته شده. در این کتاب نامی از سهروردی برده شده زیرا در پزشکی نیز دستی داشته است. در این کتاب کیفیت محاکمه سهروردی مطرح می‌شود.

محاکمه سهروردی و دیدگاه طرفداران و مخالفینش
پیش از محاکمه سهروردی زمانی که در مدرسه حلاویه با طلبه‌ها زندگی می‌کند، افراد دو دسته می‌شوند، عده‌ای طرفدار او هستند که از بزرگان علمی حلب هستند و برخی از فضلا و علمای مدرسه به‌شدت طرفدار سهروردی هستند و برخی به‌شدت مخالف سهروردی هستند، مخالفینی که با دستگاه حکومت و به خود صلاح‌الدین نزدیک می‌شوند و فرمان قتل او را می‌گیرند. در این دوره پسر صلاح‌الدین حاکم حلب بوده و در جلسه‌های مناظره با سهروردی شیفته سهروردی می‌شود ولی مخالفان سهروردی این مساله را برنمی‌تابند و به خود صلاح‌الدین نامه می‌نویسند که اگر سهروردی بماند پسر تو را فاسد می‌کند و بعد مملکت را فاسد می‌کند اول می‌گویند تبعیدش کنید و بعد می‌گویند کشته شود زیرا در زمین بماند فساد ایجاد می‌کند. کسانی هم طرفدارش بودند و تا آخرین روز با سهروردی مدارا کردند.
می‌بینیم که تا قرن نهم هجری سخنان مخالفان سهروردی ادامه دارد و بیشترین حرف‌هایی که مخالفان در باب سهروردی زدند این است که می‌گویند سهروردی ادعای پیغمبری کرده و کلماتی از حکمت‌الاشراق استنباط می‌کنند که هیچ معنی در این زمینه ندارد ولی آنها این‌گونه معنی کردند زیرا می‌خواستند چهره او را مخدوش کنند و می‌گویند از نظر جسمی خیلی کثیف است. ایشان تصویر او را جوری ترسیم می‌کنند که هر خواننده‌ای از لباس و دست‌های کثیفش متنفر شود. در حالی که سهروردی مرتب نماز می‌خوانده و وضو جزو واجبات نماز است و این سخن‌ها نمی‌تواند صادق باشد و با هیچ چیزی هماهنگی ندارد. آنها علم‌هایی مثل کیمیا و سیمیا را به او نسبت می‌دهند و نوعی جادوگری برایش ساخته‌اند. مسلم است که همه اینها دروغ است. آنچه مسلم است این است که اینها در واقع جنبه‌های دنیاطلبی است و با سهروردی درگیر می‌شوند زیرا سهروردی به اینها اعتنایی نمی‌کرده و فکر می‌کرده که اینها خیلی در مسیر صحیح علمی نیستند و تقوا هم اصلا وجود ندارد.

تلویحات سهروردی و تصحیح ابن کمونه
و شهرزوری
تلویحات سهروردی توسط دو تن از فضلا شرح داده شده است یکی ابن کمونه است که من آن را در سه جلد تصحیح کردم و دیگری تصحیح شهرزوری است. شهرزوری از تبعه فکری سهروردی است زیرا در تاریخ‌ها کلمه شاگرد نوشته شده است. برخی گفتند شاید شاگرد مستقیم سهروردی بوده در حالی که این غلط است و زمان زندگی او 250 سال بعد از سهروردی و معاصر با قطب‌الدین شیرازی است و با خواجه نصیرالدین طوسی هم دوره است و ربطی به دوره سهروردی ندارد. سهروردی در سال 588 یا 587 هجری قمری کشته شده. شهرزوری شاگرد مستقیم سهروردی نیست و از زمان تولدش با سهروردی فاصله بسیاری دارد.
مساله‌ای در بیانات سهروردی در عیون الانباء است که سهروردی به شخصی به نام افتخارالدین می‌گوید من خواب دیدم و خودش تعبیر می‌کند که معنی خواب من این است که روزی دنیا را خواهم گرفت. در زمانه‌ای که ما زندگی می‌کنیم باید بگوییم که خواب سهروردی تعبیر شده و در تمام جهان سهروردی را به عنوان فیلسوف اشراقی شناخته‌اند و دیدگاهایش مطرح شده و در انواع دایره‌المعارف‌ها شرح حال او آمده است. اخیرا کسی که امریکا آمده بود می‌گفت ما دوره دکترای فلسفه تخصصی سهروردی را تاسیس کردیم و دانشجو داریم. تفسیری که او از رویای خودش کرده این بوده که روزی جهان را خواهد گرفت. امروز همین روز است. خداوند او را رحمت کند و ما را هم به عنوان وارثان اندیشه این بزرگان بیشتر متوجه اندیشه‌های سهروردی کند.
در جامعه ما ایرانیان سه فیلسوف است که بزرگ هستند، ابن‌سینا که جایگاه مشخصی دارد و آرامگاه مجللی در همدان دارد و دیگری ملاصدرا است که متولیانی دارد و آثار و کارهایش شناخته شده است و دیگری سهروردی است که بین این دو است یعنی پس از ابن‌سینا و پیش از ملاصدرا که این فیلسوف در جامعه ما باید بیش از این مورد توجه قرار گیرد. اخیرا نیز موسسه حکمت سهروردی که مجوز رسمی گرفته امید است که در این زمینه تلاش کند. برای آرامگاه سهروردی که نمی‌توانیم کاری کنیم ولی بد نیست در زادگاهش نمادها و یادبودهایی برایش ساخته شود مانند آنچه برای خیام ساخته شده است. دانشمندان و بزرگان و صاحبان اندیشه و علاقه‌مندان به ایران بزرگ همت کنند که بتوانند این خدمات را انجام دهند تا سهروردی در کشور خودمان و در دنیا در تاریخ علم و تفکر فلسفی جایگاه جایگاهش شناخته شود.

ابن‌سینا در اشارات تمام بحث منطق و فلسفه و الهیات را مختصر و فشرده نوشته برخلاف شفا که بسیار مفصل است و النجات که البته خلاصه شفا است. اما سهروردی هم در کتاب التلویحات تقریبا همان مسیر اشارات را طی کرده است. در اسمش هم التلویحات مفهوم اشاره را می‌رساند

در جامعه ما ایرانیان سه فیلسوف است که بزرگ هستند، ابن‌سینا که جایگاه مشخصی دارد و آرامگاه مجللی در همدان دارد و دیگری ملاصدرا است که متولیانی دارد و آثار و کارهایش شناخته شده است و دیگری سهروردی است که بین این دو است

در زمانه‌ای که ما زندگی می‌کنیم باید بگوییم که خواب سهروردی تعبیر شده و در تمام جهان سهروردی را به عنوان فیلسوف اشراقی شناخته‌اند و دیدگاهایش مطرح شده و در انواع دایره‌المعارف‌ها شرح حال او آمده است

 

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST