خبرآنلاین: میان خیال عطار با عالم خیال سورئالیستها و همچنین واقعیت نزد او با واقعیت نزد سورئالیستها زمین تا آسمان تفاوت است و اینها قابل مقایسه نیستند و متاسفانه باید بگویم سنت عرفانی عطار درک نشده است.
این بدفهمیها ناشی از عدم درک سنت معنوی عمیق و کهنی است که عرفا علیرغم تمایزهای جزیی خود، در آن میزیستهاند و برای شناخت عطار نیز باید این سنت عمیق عرفانی شناخته شود. عدم ورود به این عالم معنوی سبب میشود کسانی که دین را منحصر در ظاهر میکنند، به قشرینگری و مخالفت سطحی با آثار عرفانی بپردازند و به خطا دچار شوند. اما سخن من بیشتر متوجه آن دسته از مفسرانی است که به رغم زحمات فراوانی که برای زنده نگاه داشتن آثار عطار کردهاند، با نگاه ادبی به تفسیر این آثار پرداختهاند.
این مفسران ضمن اینکه سبک ادبی عطار را بررسی کردهاند، او را شاعری با بینشی حقیر، یاوهگو و خرافاتی خواندهاند. دکتر شفیعی کدکنی در نقد این سخنان آنها را ناشی از نگریستن به آثار عطار از منظری بیرون از منظومه فکری او میداند. اما خود ایشان عرفان را نگاه هنری به دین و الهیات معرفی میکند که این خالی از اشکال نیست.
این نوع نگاه به عرفان، به جدید بودن این تلقی از هنر و تجربه دینی و ارتباط آن با الهیات پروتستانی و آثار فیلسوفان ایدهآلیست و رمانتیک آلمانی مرتبط است. این نگاه به عرفان که در میان اندیشمندان پروتستان تقویت میشود، در واقع عرفان را معرفت نمیداند و آن را از جنس خیال و احساسات میداند. هنر نیز در این تعبیر برخاسته از اندیشههای مدرن ایدهآلیستهای آلمانی در قرن هجدهم است که سخن خود را در تقابل با فیلسوفان روشنگری بیان کرده بودند. این معنای هنر در میان قدما و عرفای ما اصلاً جایگاهی ندارد و اساساً در میان ایشان چیزی به اسم «هنرهای زیبا» به معنای جدید آن وجود ندارد.
عطار سورئالیست یا رمانتیک نیست و میان خیال عطار با عالم خیال سورئالیستها و همچنین واقعیت نزد او با واقعیت نزد سورئالیستها زمین تا آسمان تفاوت است و اینها قابل مقایسه نیستند. امروز با همدلی در آثار عطار نگریسته نمیشود که اگر چنین شود، آثار او تذکرهای میگردد که در همه زمانها با آنها که همدل اویند، از عالم معنویت فراموش شده سخن میگویند، عالمی که دردمندان داروی عطار در جستجوی آن هستند.