آناهید خزیر:
آنچه سبب شده تا نیما یوشیج به شعر نظامی علاقهمند باشد، تلفیقات و ترکیبات نظامی است. شعر نظامی، شعری تصویری است و نیما نیز دلبستگی فراوانی به شعر تصویری دارد. البته او تصویری را میپسندد که در کنار روایت باشد. به خاطر همین است که در شعر نیما همواره خطی روایی را میبینیم.
آنچه بازگو شد بخشی از سخنان دکتر احمدرضا بهرامپور عمران بود در هفتمین مجموعه درسگفتارهایی دربارهی نظامی که به بررسی «تاثیر نظامی بر نیما» اختصاص داشت.
نیما یوشیج، شیفتهی شعر نظامی بوده است و در عرصهی شعر و شاعری همواره در کنار حافظ از نظامی یاد میکند. مطالعهی آثار منثور نیما نشان میدهد که نیما با پنج گنج نظامی مانوس بوده و در مواردی از پنج گنج او نیز انتقاد میکند.
اما نیما گاهگاهی انتقادهایی به شعر نظامی دارد و یکسره ستایشگر او نیست. نیما از وزن دو منظومه «مخزن الاسرار» و «خسرو و شیرین» ایراد میگیرد و میگوید که وزن آن دو، با داستان همخوانی ندارد. البته منتقدان، حرف نیما را درست نمیدانند و پاسخ دادهاند که چون وزن آن منظومهها حرکت دارد، پس با داستانی که نظامی برگزیده، مناسبت است.
دیدگاه شاعران روزگار نیما دربارهی شعر سنتی ایران
اتفاقات سیاسی و اجتماعی که از حدود 150 سال پیش روی داد، در آثار عصر مشروطیت و به ویژه در نزد کسانی همانند آخوندزاده، طالبوف، مراغهای و دیگران، تاثیر بسیار گذاشت. آنها نگاه انتقادآمیز بر ادبیات سنتی ایران داشتند و ادبیات روزگار خود را ذهنی و تکراری میدانستند. در آن زمان، چند رویکرد به سنت شعر فارسی وجود داشت، دستهای که یکسره در سیطرهی سنت قرار داشتند و کارشان تقلید و تکرار بود. اینها قصیدهسرایانی بودند که اتفاقا در میانشان شاعران بزرگی هم دیده میشد. این دسته، ضمن آن که کاملا سنتی بودند، اما کم و بیش به نوگرایی تمایل داشتند.
گروه دوم شاعرانی بودند که میخواستند سنتها را به روز کنند. ملکالشعرای بهار را در میان این گروه باید قرار داد. شعرهای او یا کاملا سنتگرایانه است یا با گرایشهای نوخواهانه. مثلا شعر «دیو سپید» بهار، قالبی کهن دارد اما روح جدید در آن دمیده شده است. امکان نداشت که در پنجاه سال پیش از بهار، چنین شعری در ادبیات فارسی سروده میشد. یا قصیده «جغد جنگ» او هم قالبی سنتی، اما روحی جدید دارد.
سومین گروه، سنت را نفی میکند اما چیزی از خودش ندارد که به جای آن بنشاند. مثل «محمد مقدم» در مجموعهی دفتر «راز نیمه شب»، یا «تندرکیا» با «شاهین»های چندگانهاش که تا دههی ۴۰ و ۵۰ ادامه داشت. «شین ـ پرتو» را هم باید در این دسته بهشمار آورد. اتفاقا نیما به کار او علاقه داشت اما شعر پرتو راه به جایی نبرد. نوع چهارمی هم هست که نمایندگان برجستهاش نیما و میرزادهی عشقیاند. آنها حاکمیت سنت را قبول نداشتند، اما طرفدار کنار گذاشتن سنت هم نبودند. پس عناصری از سنت را گرفتند و در شعر خود بهکار بردند. نیما نمونهی تمام عیار چنین شاعرانی است او میخواهد از اجزاء سنت استفاده کند.
اگر آثار منثور نیما را از سال ۱۳۰۱ به بعد نگاه کنیم، میبینیم که نگاه انتقادی به سنت دارد. اما هر چه جلوتر میآید بیشتر پی میبرد که ادبیات گذشته چه عظمتی دارد. برای همین است که در سالهای ۱۳۱۵ به آن سو، تغییر ناگهانی در او میبینیم. آنچنان که میگوید در ادبیات گذشته ما صدها تن مثل «تولستوی» وجود دارد. نیما آنقدر مجذوب ادبیات گذشته ایران میشود که کتابهایی همانند «تحفه حکیم مؤمن» را هم میخواند و شاعران رده دوم و سوم شعر فارسی را هم نادیده نمیگیرد.
نیما ستایشگر زبان تصویری شعر نظامی بود
نظامی شاعری است که بیشترین پیروان را به دنبال خود کشاند و شاعران بزرگی، مثل «حسن دهلوی» و «جامی» از او تقلید کردند. در صد و پنجاه سال اخیر هم نظامی ستایشگرانی داشته است، همانند «رضا قلیخان هدایت» در کتاب «مجمع الفصحاء» و «شبلی نعمانی». نیما هم نظامی را ستایش میکرد. او که در شعر بسیاری از شاعران بزرگ ایران شک میکرد، هرگز در برتری شعر نظامی تردید روا نداشت. نیما ترکیبات شعر نظامی و تصویرهای عینی او را دوست داشت. این ترکیبات شعری ممکن است تنها در سطح یک واژه باشد.
مثلا ترکیب «یوسفستان» که مولوی گفته است و پیش از او سابقه ندارد. ممکن هم هست ترکیبات فعلی و شاعرانه باشد، مثل «خواب شکستن» یا «رنگ شکستن». از این تعابیر در شعر نظامی بسیار زیاد دیده میشود. بیتهای او پر از تصویر و ترکیب و استعاره و مجاز است. نیما از تکنیک شعری نظامی بسیار آموخته است. این تکنینک در شعر سبک هندی هم فراوان دیده میشود. بهخاطر همین است که نیما شعر تصویری سبک هندی را حتی قابل مقایسه با سبک شاعری چون «مالارمه» میدانست.
در بحث تلفیقات و ترکیبات نظامی، آوردن یکی دو نمونه، ضرورت دارد. مثلا نظامی در «لیلی و مجنون» میگوید «ای شاه سوار ملک هستی/ سلطان خرد به چیرهدستی/ ای حاکم کشور کفایت/ فرمانده فتوی ولایت/ هرک آرد با تو خود پرستی/ شمشیر ادب خورد دو دستی/ ای خاک تو توتیای بینش/ روشن به تو چشم آفرینش». میبینید که کلمات بسیار شاعرانه و تصویری است. یا در جایی دیگر میگوید «چون نور چراغ آسمان گرد/ از پرده صبح سر به در کرد/ در هر نظری شکفت باغی/ شد هر بصری چو شب چراغی/ مجنون چو پرنده زاغ پویان/ پروانه صفت چراغ جویان». زبان تصویری و پر ایماژ نظامی در این ابیات کاملا پیداست. این تلفیقات، لذت خواندن متن را بیشتر میکند.
دلبستگی نیما به «هفت پیکر» نظامی و ظرافتهای تصویری آن
نیما زبان تصویری و پر تخیل نظامی را «خیالات مهیب» مینامد. خیالات مهیبی که او میگوید در «هفت پیکر» نظامی بیشتر از منظومههای دیگرش دیده میشود. چون «هفت پیکر» علاوه بر ظرافتهای تصویری، چند چیز دیگر دارد که برای نیما جذاب است. مثل وجود دیو و پری و موجودات عجیب و غریب و افسانهای بودن منظومه، دوم اتفاقات شگفتآوری که در ساحت خیال روی میدهد، مثل داستان «ماهان کوشیار» که از نظر خیالانگیزی اهمیت دارد. یا هنگامهای که نظامی با عدد هفت برمیانگیزد و بازی جذابی پدید میآورد.
نیما هم در قطعه «قلعه سقریم» میزان تاثیرپذیری خود را از شعر نظامی نشان میدهد «باد پایی دمش به جای سرش/ چست و چالاک نز جهان خبرش/ از دم و دست تا به سر معکوس/ مایه دق و باعث افسوس/ چنگ و دندان به آتش آلوده/ تن او در بخار آسوده/ سر چو کوهی ز کوه آویزان/ دم چو ماری در آتش ریزان/ زاده ازدواج غول و پری/ و آمده در فساد جانوری». فضا کاملا ادامهی «هفت پیکر» است.
تاثیر پذیریهای خلاقانه نیما از نظامی
رد پای تاثیر پذیریهای خلاقانه نیما از نظامی را باید در شعرهای دیگر او جست. برای نمونه، نیما در «خنده سرد» میگوید «صبحگاهان که بسته میماند/ ماهی آبنوس در زنجیر/ دم طاووس پر میافشاند/ روی این بام تن بشسته ز قیر». یا در «داستانی نه تازه» میخوانیم «شامگاهان که رؤیت دریا/ نقش در نقش مینهفت کبود/ داستانی نه تازه کرد به کار/ رشتهای بست و رشتهای بگشود/ رشتههای دگر بر آب ببرد». یا در ابتدای «پادشاه فتح» این تاثیرپذیری را به روشنی میبینیم «در تمام طول شب/ کاین سیاه سالخورد انبوه دندانهاش میریزد/ وز درون تیرگیهای مزور/ سایههای قبرهای مردگان و خانههای زندگان درهم میآمیزد...»، فضایی میآفریند که به شعر نظامی بسیار شبیه است.
نکتهی دیگری که ستایش نیما از نظامی را برمیانگیزد، توصیفات دقیق نظامی است. فرهنگ ایران تا سدههای پنج و شش، فرهنگ برونگرایانه است. شعر نظامی، تقریبا، انتهای این برونگرایی در ادبیات فارسی است. در این دوره، به شعر ذهنگرا توجه میشده است. به خاطر همین است که در شعر نظامی تصاویر مینیاتوری فراوانی هست. نیما این را میپسندد و در عوض از «سوبژکتیو» بودن شعر حافظ و مولوی و سعدی انتقاد میکند. نیما به دقت تصاویر اهمیت میدهد و معتقد است که این مولفه در شعر نظامی فراوان است.