آناهید خزیر: در غزلیات حافظ، ملمعاتی دیده میشود که تاثر حافظ را از سنن و مضامین شعر موسوم به جاهلی نشان میدهد. نزدیک به صد مصرع عربی در اشعار حافظ وجود دارد. ملمع شعری است که مصرع یا بیتی از آن به فارسی و مصرع یا بیتی دیگر از آن به عربی باشد. حافظ در سرودن مصراع یا بیت عربی تا چه حد موفق بوده است؟ آیا شعرهای عربی او هم به مانند شعرهای فارسی او در اوج است؟ شاعران و منتقدان عرب دربارهی ملمعات او چه داوری کردهاند؟ زیباییشناسی شعر عربی او چه جایگاهی دارد؟
حافظ دیوانش را با غزل عربی آغاز میکند
موسی اسوار سخنانش را با نخستین غزل حافظ که شعری عربی است، آغاز کرد و گفت: جالب توجه است که نخستین غزل حافظ با شعری عربی شروع میشود: «الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها». من مناسب دیدم که بحث را با این بیت آغاز کنم و مسائلی را که دربارهی این بیت در جامعه ادبی ایران مطرح شده، پیش درآمدی باشد برای پرداختن به اصل موضوع.
میگویند که این مصراع به این صورت نبوده و معکوس است: «ادر کاسا و ناولها الا یا ایها الساقی». برخی (البته نه محققان) این مصراع را، که یک بیت کامل بوده، به یزید بن معاویه نسبت میدهند. گویا نخستین بار در «شرح سودی بر حافظ» است که این بیت به یزید منسوب شده است. علامه قزوینی در بحثی مستدل و محققانه و مفصل این نظر را رد کرده است. برای زدودن توهمات در این زمینه، بار دیگر به همین موضع می پردازیم.
انتساب آن مصراع به یزید از چند جهت محل تردید است. اما نخست باید دید که آیا یزید شاعر بوده؟ و دیگر آن که جایگاه او در شعر چگونه است که حافظ - شاعر بزرگ ما- شعری از او را تضمین میکند؟
آیا حافظ از اشعار یزیدبن معاویه بهره گرفته؟
به اعتقاد علامه قزوینی با توجه به دایرهی لغوی، تعبیرات، اصطلاحات، واژگان و تصویرهایی که در این بیت و دنبالهی آن هست، نمیتواند سرودهی یزید بن معاویه باشد. علامه قزوینی در آن سالها که منابع اندک بود، جستوجوی مفصلی کرده بودند و کتابهایی را که احتمال میدادند نمونههایی از شعر یزید در آنها یافت شود دیده بودند. در هیچ یک از آن منابع معتبر هیچ بیتی از یزید دیده نشده بود؛ بهویژه این دو بیت. به نظر ایشان به احتمال زیاد این شعری است که در دورهی بین سعدی و حافظ سروده شده. سرایندهی آن هم مجهول است و شناخته شده نیست. استدلال علامه قزوینی این بیتهای عربی سعدی است که در غزل: «به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی / به صد دفتر نشاید گفت حسب الحال مشتاقی» آمده است. سعدی در ادامه این بیت طبع آزمایی کرده و چند بیت عربی به همین وزن و قافیه آورده است:
اخلایی و احبابی ذروا من حُبه مابی / مریض العشق لایبری و لایشکو الی الراقی
قم املا و اسقنی کاسا ودع مافیه مسموما / اما انت الذی تسقی فعین السُم تریاقی
سعی فی هتکی الشانی و لما یدر ماشانی / انا المجنون لا اعبا باحراق و اغراقی
تمام آن کلمات عربی ابتدای غزل حافظ در این ابیات هست. به همین دلیل بود که علامه قزوینی اعتقاد داشت که آن بیت حافظ برگرفته از این ابیات سعدی است و آن سرایندهی مجهول این دو بیت را سروده و حافظ آن را تضمین کرده است.
شعر جاهلی فاخر و استوار و پُر از عبارات مطنطن است
نخست باید گفت که تاکنون هیچ نسخهای به عنوان دیوان یزید بن معاویه یافت نشده است. هر چه هست ابیات پراکندهای است که در کتابهای مختلفی آمده است. کتابهایی مثل: «وفیات الاعیان» ابن خلکان، «الاغانی» ابوالفرج اصفهانی، «الفخری»، «تاریخ یعقوبی» و نظایر آنها. این منابع امهات منابعی هستند که تک بیتهایی از یزید در آنها درج شده است. یزید خلیفهی امویان بوده. شعرای آن دوره شاعران فحل و بزرگی بودهاند که شعرشان تقلید و تبعیت از شعر دورهی جاهلی است. شعر جاهلی فاخر و استوار و پُر از عبارات مطنطن و پُر از بلاغت و جزالت است و مبین خشونتی بدوی است و حالت رزم و حماسه دارد، که اصلا با این بیت که از یزید در کتابها منقول است سنخیت ندارد. درست است که یزید در دورهی حیات کوتاهش معروف به فسق و فجور و شادخواری بود و اینها را در شعرش توصیف کرده است. ولی این گونه شعرها به زمان و عصر عباسی نزدیکتر است تا دورهی اموی. در دورهی عباسی مدنیت وجه غالب بود و شعرای بزرگی مثل ابونواس در آن دوره بودند و از این گونه شعرها بیشتر سروده میشد. اصلا اگر بگویند این بیت منسوب به ابونواس است به لحاظ منطقی بیشتر پذیرفتنی است تا این که بگویند منسوب به یزید است.
تاکنون دو نفر روی شعرهای منسوب به یزید کار کردهاند. یکی صلاحالدین منجد در نیمهی اول قرن بیستم است و متعاقب او و بر اساس کار او دکتر عبدالواضع صمد در اواخر قرن بیستم (مشخصا در سال ۱۹۹۸) فراهم آورده است. او ابیات پراکندهای از یزید در یک جلد در بیروت منتشر کرد. در این دیوان مصراع «ادر کاسا و ناولها» اصلا وجود ندارد.
از شاگردان استاد فروزانفر شنیدهام که ایشان گفتهاند این شعر متعلق به یزید نیست، بلکه از شاعر دیگری به نام «وعوا دمشقی» است. من هم دیوان یزید و هم دیوان دمشقی را، که جزء انتشارات معتبر فرهنگستان زبان و ادب دمشق چاپ شده و کاری بسیار محققانه است، دیدهام. در هیچ کدام از این دو کتاب مصراع اشاره شده وجود ندارد. بنابراین به ضرس قاطع میتوان گفت که این بیت نه از یزید است و نه از وعوا دمشقی. پس تا امروز نظر علامه قزوینی صحت دارد که این بیت در بین حیات سعدی و حافظ سروده شده و حافظ آن را تضمین کرده است.
مقایسهی اشعار عربی حافظ و اشعار منسوب به یزید
تنها کسی که توانست مجموعهای از شعر یزید به دست بیاورد شرقشناسی به نام «پل شوارتز» آلمانی بود. او جزوهای حاوی ۱۲ قطعه و قصیده فراهم آورد. البته او تنها کتاب را چاپ کرد. گردآورندهی آن ابیات باز مجهول است. نسخهای از این جزوه در کتابخانه اسکوریال مادرید محفوظ است. این در سال ۱۹۲۲ اتفاق افتاد. در ۱۹۲۴ کشیش شرق شناس بلژیکی «هامری لامنس» که متخصص مطالعه دربارهی یزید بود، اعتقاد داشت که این اشعار به هیچ وجه از یزید نیست. ولی به هر حال چه بود یا نبود این شعرها به یزید منسوب شد و در دیوانی که چاپ شده درج است. اما خود ناشران و محققان به قطعیت نمیگویند از یزید است. میگویند تک بیتهایی است که در کتابهای تاریخی آمده است.
اما در مقایسهی اشعار عربی حافظ و اشعار منسوب به یزید من فقط دو مورد مشابه دیدم. در واقع دو کلمه است. یکی «شمسالکرام» یعنی «خورشید ناک» است که کنایه از شراب است. یکی هم «سلمینی» است که مصغر «سلمی» است. سلمی نام زن در زبان عربی است و در شعر تغزلی عرب رسم بوده که نام معشوق را در شعر بیاورند. حافظ هم از این سنت پیروی کرده است. این دو کلمه هم دلیل بر اقتباس حافظ از اشعار منسوب به یزید نمیشود. این دو کلمه در شعر عرب سنت بوده و شاعران عرب مکرر از آن استفاده کردهاند. به هر حال در مجموع باید گفت که مسلما مصراع «الا یا ایها الساقی...» از یزید نیست.
سعدی شاعر بسیار برجستهای در عربیسرایی است
سوال دیگر این است که حافظ در شعر عربی پیرو چه سنتی بوده است؟ حافظ همچنان که به اقتفای شعر فارسی شاعران ایرانی رفته در شعر عربی هم همین کار را کرده است. غیر حافظ شاعرانی ایرانی داشتهایم که عربی هم سرودهاند. یا طبع آزمایی بوده، یا از سر تفنن این کار را کردهاند یا برای اثبات تواناییهای خود. اتفاقا برخی از آنها شاعران برجستهای هم بودهاند. مثل سعدی که شاعر بسیار برجستهای در عربیسرایی است. البته سعدی یک وجه امتیاز داشته. او بیست سال در بغداد بهسر برده و در مدرسهی نظامیه بغداد تدریس کرده است. ولی حافظ پایش را از شیراز بیرون نگذاشته. بنابراین خیلی نمیشود سعدی و حافظ را از این دید با هم مقایسه کرد. ولی دیگرانی بودهاند مثل سنایی، انوری و فخرالدین عراقی که در شعر عربی طبع آزمایی کرده بودند و حافظ هم آثار اینها را اقتفاء کرده است. مثلا سنایی میگوید:
گفتم وفا نداری گفتا که آزمودی / من جرب المجرب حلت به الندامه
حافظ در اقتفای او گفته:
هر چند کازمودم از وی نبود سودم / من جرب المجرب حلت به الندامه
باز سنایی گوید:
گفتا بگیر زلفم گفتم ملامت آید / قالت الست تدری العشق و الملامه
حافظ نیز گوید:
گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم / والله ما راینا حبا بلا ملامه
شعرهای حافظ در زبان عربی اعتبار دارد
حافظ از خواجوی کرمانی و ناصر بخارایی هم بیتهای عربی اقتباس کرده است. حافظ در شعر عربی تتبع داشته و تقید او به زبان ادبی بوده است. او زبان ادبی عربی و تعبیرات رایج آن را میشناخته و سلاست و بلاغت بیان داشته است. اما در عین حال گاهی مثل بقیه فارسی زبانان لغزشهای زبانی نحوی هم داشته است. چون نحو عربی دشوار است. همین لغزشها در شعر سعدی هم مشهود است. منتها اندک و درخور اغماض است و خیلی مهم نیست.
مساله دیگر این است که شعرهای حافظ در زبان عربی اعتبار دارد. درست است که شعرهای عربی عراقی زیباست و حافظ هم از او تبعیت کرده. ولی نام حافظ در مراجع تاریخ زبان ادب عربی آمده ولی نام عراقی نیامده است. حافظ این بخت و نواخت را داشته که در طی روزگار در کنار سعدی نامش به عنوان مدخلی در تاریخ ادبیات عربی ثبت شود. این نشان میدهد که به لحاظ خصائص بلاغی و زبانی و مراعات وزن و تسلط بر ظرائف شعر عربی واجد ارزش است. اما نمیتوانیم انکار کنیم که مضمون شعرهای فارسی حافظ است که جهانگیر است و خواه ناخواه این جهانگیری شعر فارسی او تاثیرش را بر تاریخنگاران ادبیات عرب گذاشته و آنها هم ناگزیر بابی مخصوص حافظ و سعدی و مولوی در تاریخ ادبیاتشان باز کردهاند. اما در مقام مقایسه اشعارعربی سعدی و حافظ باید اعتراف کرد که جایگاه سعدی در شعر عربی بالاتر است.
اشعار عربی حافظ به پای اوج شعر فارسی او نمیرسد
این سوال هم ممکن است پیش بیاید که آیا میتوانیم شعر عربی حافظ را با شعر فارسی او مقایسه بکنیم؟ باید گفت که حافظ در شعر فارسی اوج و بلندایی دارد که اشعار عربی او به پای آن نمیرسد. در همین حد که شاعری از ایران با طبعی لطیف و مضامینی عرفانی توانسته شعرهایی در زبان عربی، ولو در حد ملمعات، بگوید و نام خودش را در تاریخ ادبیات عربی تثبیت کند، برای ما مغتنم است. باید به همین حد بسنده کرد.