آناهید خزیر: بیشک، مشهورترین اثر ناصرخسرو، سفرنامهی اوست که دربردارندهی یادداشتهای روزانهی سفر هفت سالهی او از ۴۳۷ تا ۴۴۴ ق. به ایران، آسیای صغیر، شامات، عربستان و مصر است. وی همهی دیدههای خود از اوضاع و احوال شهرها و دستاوردهای سفرش را در این کتاب آورده است. نثر سفرنامه ساده و روان است و از الگوهای کهن و ارزشمند سادهنویسی و ایجاز در نثر فارسی به شمار میرود. سفرنامهی ناصرخسرو از نظر تاریخی، جغرافیایی، جامعهشناختی و زبانشناختی اهمیت فراوان دارد.
آغاز سخن با پایان «سفرنامه ناصرخسرو»
یاحقی سخنانش را اینگونه آغاز کرد و گفت: شاید بد نباشد سخن را با پایان «سفرنامه ناصرخسرو» آغاز کنیم؛ با شعری که خود ناصرخسرو در پایان سفرنامه گفته است:
رنج و عنای جهان گرچه دراز است / با بد و با نیک بی گمان به سر آید
چرخ، مسافر ز بهر ماست شب و روز / هرچه یکی رفت، بر اثر، دگر آید
ما سفر برگذشتنی گذرانیم / تا سفر ناگذشتنی به در آید
نخست بگویم که در گذشته سفرنامهنویسی خیلی رونق نداشته، هر چند در دنیای اسلام ناشناخته نبوده است. فضایی هم که ناصرخسرو متعلق به آن بود با سفرنامهنویسی بیگانه نبود. پیش از ناصرخسرو سفرنامههایی به عربی داشتهایم. مثل سفرنامه ابودلف، سفرنامه ابن فضلان، رحله ابن جبیر. بعد از ناصرخسرو هم سفرنامه بسیار مشهور ابن بطوطه را داشتهایم. البته سفر و سفرنامهنویسی بیشتر به نام مارکوپولو ونیزی رقم خورده است. او یک غربی است که از پیشگامان سفر بود و خوشبختانه به ایران هم آمده است.
سفرنامه ناصرخسرو نخستین سفرنامه به زبان فارسی
آنچه برای ما مهم این است که بدانیم سفرنامه ناصرخسرو نخستین سفرنامهای است که به زبان فارسی باقیمانده است (البته اگر شکی در سفرنامهنویسی او نداشته باشیم). حالا اگر سفرنامهای پیش از او بوده و از بین رفته، خیلی اطلاع نداریم. احتمال این که بوده باشد و به دست ما نرسیده باشد، هست. چون در طول تاریخ بخش عظیمی از سرمایه ملی و ادبیات ما از میان رفته و امروز نام و نشانی از آنها نیست. ممکن است که در میان آن کتابهای بی نام و نشان و فهارسی که در ابن الندیم وابن خلکان و کشف الظنون آمده سفرنامههایی هم بوده است که امروز از داشتن آنها محرومیم.
ناصرخسرو سفر خود را در سال ۴۳۷ آغاز کرد و در ۴۴۴ به پایان بُرد. شک و شبهههایی در مورد سفرنامهی او هست. از سالها پیش این تردید پیدا شده بود که سفرنامه ناصرخسرو تلخیص است از یک متن مفصل. این البته منوط به خبری بود که در مقدمهی شاهنامهی بایسنقری آمده است. در آنجا اشاره کرده که ناصرخسرو از مرو به طوس رفت و در طوس رباطی دید که آن را «رباط خاصه» گفته است.
شک و شبهههایی درباره سفرنامهی ناصرخسرو
گفتهاند که این رباط از صلهای بود که سلطان محمود برای فردوسی فرستاد و بعد از مرگ فردوسی به طوس رسید و چون دخترش آن را قبول نکرد از محل آن صله این رباط را ساختند. چنین چیزی در قرن نهم در مقدمهی شاهنامهی بایسنقری آمده است. حال آن که چنین نکتهای مطلقا در سفرنامهی کنونی ناصرخسرو و چاپهای متعدد آن نیست. پس این شک ایجاد شده که نکند سفرنامه در اصل متن مبسوطتری بوده است و این که اکنون در دست ماست تلخیص آن است.
یک عبارت دیگر در خود سفرنامه پیدا کرده بودند که آن نیز نشان میداد که انگار روایت مفصلتری داشته است. در یک جای سفرنامه به مناسبتی میگوید که من خیلی وارد بحث نمیشوم چون «به تطویل انجامد، هرچند صاحب کتاب شرحی هرچه تمامتر نوشته است.» این هم ذهنها را بیشتر به شک انداخت که سفرنامهی کنونی تلخیص سفرنامهی اصلی است.
چهل سال پیش، در سال ۱۳۵۳، مرحوم استاد منوچهر امیری، استاد دانشگاه شیراز، مقالهای نوشت و این مساله را که سفرنامهی ناصرخسرو تلخیص است، رد کرد.
آن مقاله در «یادنامه ناصرخسرو» چاپ شده است. او نوشت که خبر مقدمهی شاهنامه بایسنقری از اساس اشکال دارد. خود آن یک روایت مجعول و غیرعلمی است که نمیشود به آن استناد کرد. بهنظر میرسد که این مقدمه را بعدها نوشتهاند. شاید «حافظ ابرو» مقدمه را تدوین کرده باشد. حالا من خیلی وارد جزییات نمیشوم. پس سفرنامهی کنونی تلخیص نیست، اصل است. اگر سفرنامهای نوشته شده، همین است که در دست داریم.
ناصرخسرو با فراغت بال سفرنامهاش را تنظیم کرده است
تردیدی نیست که این گونه نبوده که ناصرخسرو نشسته باشد و سفرنامه را از آغاز تا پایان بنویسد. یادداشتهایی بوده در طول سفر. خود او هم گفته است که در طول سفر یادداشتبرداری میکرده است. این یادداشتها را بعد از آن که از سفر برگشته (شاید ۷- ۸ سال بعد) تنظیم میکند و به صورت فعلی درمیآورد. بنابراین طبیعی است نظمی که اکنون در سفرنامه میبینیم نظم بعدی است که ناصرخسرو با فراغت بال و در فرصت مقتضی تنظیم کرده و برای ما به یادگار گذاشته است. سفر ناصرخسرو دقیقا در سوم شعبان ۴۳۷ آغاز شده و در ۲۶ جمادیالثانی سال ۴۴۴ تمام شده است. بنابر محاسبهی دقیقی که آقای دکتر دبیرسیاقی کردهاند این سفر ۶ سال و ۷ ماه و ۲۲ روز طول کشیده است.
نسخههای موجود سفرنامه متاخر و جدید است
قبل از آن که به ادامهی بحث دربارهی سفرنامه ناصرخسرو بپردازم نکتهی دیگری هست که باید به آن اشاره کنم. نکته این است که کسانی در اصالت سفرنامه شک کردهاند. بهنظر میرسد که گاهی جای شک هم دارد. یکی از دلایل عمدهای که این شک را ایجاد کرده این است که ناصرخسرو در هیچکدام از آثارش به سفرنامهی خود اشاره نکرده است. حال آن که این نخستین کتاب او بوده است. بعدها نیز در کتابهای دیگر تا قرنها کسی از سفرنامهی ناصرخسرو اسم نبرده است. اولینبار در کتابی در سال ۷۱۴ است که کسی گفته است که ناصرخسرو سفرنامهای داشته است. ولی تذکرههایی که به سرگذشت ناصرخسرو پرداختهاند و متون اسماعیلی که خیلی به کار ناصرخسرو علاقهمند بودهاند، تقریبا ساکت هستند. هیچ نسخهای هم تقریبا از این سفرنامه در دست نیست و نسخههای موجود بسیار متاخر و جدید است.
نسخههایی که کاتبان هندی از سفرنامه ناصرخسرو نوشتهاند
اولین صدایی که از سفرنامه ناصرخسرو به عنوان یک متن ادبی شنیده شد در سال ۱۸۸۱ میلادی بود. در آن سال شارل شفر سفرنامه را از روی دو نسخه خطی بسیار جدید هند (۵ سال قبل از ۱۸۸۱) چاپ و منتشر کرد و بلافاصله در ایران و هند و اروپا چاپ شد. این اندکی شبههبرانگیز است و سوالهایی را پیش میآورد. تا این زمان نسخههای سفرنامه کجا بوده؟ چطور یک دفعه پیدا شده است؟ میدانیم که آن دو نسخه به دست کاتبان هندی نوشته شده؛ یعنی کسانی که فارسی زبان اصلی آنها نبوده است. برای همین پُر از غلط و بدخوانی و اشکالات است. کسی هم نمیداند از روی چه نسخهای رونویسی شده است. ۴- ۵ سال قبل از چاپ شفر دو نسخه خطی از سفرنامه ناصرخسرو پیدا میشود و از روی آن نسخهبرداری میکنند. مساله این جاست که آن نسخههای مادر کجاست؟ چرا تا آن زمان کسی از آن خبر نداشته است؟ چرا خود نسخهها در دست نیست؟
سفرنامه ناصرخسرو ساختگی است!
یکی از هموطنان ما، آقای فیروز منصوری، که من ایشان را ندیدهام و آشنا نیستم، کتابی راجع به سفرنامه ناصرخسرو نوشته است با عنوان «نگاهی نو به سفرنامه ناصرخسرو». در آنجا این شک و شبهه را مطرح کرده و یک کمی تندتر رفته و در نهایت به این نتیجه رسیده است که سفرنامه ناصرخسرو ساختگی است و چنین سفرنامهای وجود نداشته و انگلیسیها این کتاب را جعل کردهاند! بعد در خود سفرنامه مطالعات گستردهای کرده و بخشهای مختلف سفرنامه را با هم سنجیده و آمار و ارقام و اعداد و فاصلهها و آدمها را خواسته است که پیدا کند و هرجا هم به مشکل برخورده گفته است که آن آدمها مجعول و شخصیتهایی ساختگیاند. خلاصه این که آن شک و شبهه را دامن زده است.
به هر حال من نمیخواهم این حرفها را جدی بگیرم. تا حالا هم کسی جدی نگرفته است. کتاب آقای منصوری ۲۲ سال پیش منتشر شده و هیچ کس کتاب را جدی نگرفته. بهنظر میرسد که احتمالا جدی هم نباشد. ولی بعضی چیزهایش واقعا آدم را به شک میاندازد. این که سفرنامه ناصرخسرو تا حالا کجا بوده است؟ چرا در کتابهای قدیمی خبری از آن نیست؟
سفرنامه با شعرهای ناصرخسرو قابل قیاس نیست
من میگویم به هر حال سفرنامه ناصرخسرو را به عنوان یک واقعیت در اختیار داریم. کتابی است که در این صد، صد و پنجاه سال خیلی دم دست بوده و بارها با آن برخورد کردهایم و از آن لذت بردهایم. حتی اگر کسی آن را جعل کرده باشد (که البته خیلی بعید است) باید بگویم که دستش درد نکند. خوب جعل کرده، خوب از عهده برآمده، خوب کتابی نوشته است. تازه، کدام آدم نادانی میآید این قدر زحمت بکشد و کتابی با این کیفیت را جعل کند و بعد به کسی دیگر نسبت بدهد و هیچ نفعی هم به حال و روز آن جعل کننده نداشته باشد؟ چرا به اسم خودش این کار را نکرده؟ چه دلیلی دارد آن را به ناصرخسرو نسبت بدهد؟
ناصرخسرو تصویرگر حکومت آرمانی است
این را هم باید گفت که زبان سفرنامه بسیار ساده است. در حالی که باقی آثار ناصرخسرو زبان مشکلتری دارد و تخصصیتر است. بهویژه شعرش سنگینتر است و ما نمیتوانیم سفرنامه را با آنها در یک کفه بگذاریم. البته جوابهایی به این شبهه داده شده است. گفتهاند که مخاطب سفرنامه عامهی مردم بوده است. پس باید زبان آن ساده باشد. به علاوه، خود این بسترسازی بوده است برای ایجاد کشش و جاذبه برای توجه جامعه به مکتب اسماعیلی. بهویژه توصیفی که از امنیت و رفاه و آسایش و توفیق حکومت مصر کرده انگار خواسته است مردم زمانش را متوجه بکند که حکومتی آرمانی است. به هر حال سفرنامه کتاب خوب و معتبری است و جایگاه خاص خودش را دارد.
ریشههایی از سفر در شعر ناصرخسرو هست
تنها نشانی که از نوع سفر در دیوان ناصرخسرو یافتهاند قصیدهای است از او. چند بیتی از آن قصیده را میخوانم تا متوجه بشویم که ریشههایی از سفر در شعر ناصرخسرو هست. مطلع قصیدهی مفصل او چنین است: «ای خوانده بسی علم و جهان گشته سراسر / تو بر زمی و از برت این چرخ مدور». بعد از بیتهای بسیار میگوید:
برخاستم از جای و سفر پیش گرفتم / نز خانه ام یاد آمد و نز گلشن و منظر
از سنگ بسی ساخته ام بستر و بالین / وز ابر بسی ساختهام خیمه و چادر
گاهی به زمینی که در او آب چو مرمر / گاهی به جهانی که در او خاک چو اخگر
گه دریا گه بالا گه رفتن بی راه / گه کوه و گهی ریگ و گهی جوی و گهی جر
پرسنده همی رفتم از این شهر بدان شهر / جوینده همی گشتم از این بحر بدان بحر
و بعد جاها و شهرهای مختلف را نام میبرد، که از ذکر آن میگذرم. گفتهاند که سفرنامه را بر اساس این قصیده جعل کردهاند. عرض کردم که این حرف، خیلی حرف حساب و اساسی نیست.
اما سفرنامهی موجود کار مهمی است و یکی از متون مهم نثر فارسی است که میتوانیم آن را در کنار تاریخ بیهقی، تاریخ بلعمی و قابوسنامه بررسی کنیم. حتی بعضی آن را بر برخی از این کتابها، از نظر زبان و نثر و روایتگری، ترجیح دادهاند.
ناصرخسرو سفرش را به نیت حج انجام داد
میدانیم که ناصرخسرو این سفر را به نیت حج انجام داد. آنچنان که خودش در مقدمه میگوید پس از یک تحول روحی، دست از زندگی معمولی خودش شسته است و راه تازهای را در پیش گرفته است. به چهل سالگی که میرسد زمینهای برای تحول در او ایجاد میشود و برای آن تحول آماده میشود.
بحث تحول روحی و دگردیسی و دگرگونی که در شخصیتها بهوجود میآید، در ادبیات فارسی خیلی آشناست. خیلیها این حالت را داشتهاند. مثل سنایی و عطار و عارفانی مثل فضیل عیاض. این یک الگوی شناخته شده و آرکی تایپ مشخص در ادبیات فارسی است. ناصرخسرو هم همین گونه بوده است. به این ترتیب او سفرش را آغاز میکند. تا آن که وارد مصر میشود. چهار سال از هفت سال سفر او تقریبا عمدهاش را در قاهره گذرانده است. در این فاصله چهار بار به حج میرود و باز به قاهره برمیگردد. در قاهره خلفای فاطمی مصر بر سر کار بودند و بعدها زمینه را برای تحول مذهبی ناصرخسرو و انتقال او به مذهب اسماعیلی فراهم میکنند. با آمدن او به خراسان دوران دوم زندگی ناصرخسرو آغاز میشود.
ناصرخسرو در سفرنامه با تسامح برخورد میکند
بخش دوم زندگی ناصرخسرو قدری متفاوت است با بخش اول زندگی او. در سفرنامه، او را آدمی حلیم و بردبار میبینیم و اصلا شخصیت او با شخصیت دوران دوم زندگیش تفاوت میکند. آدم کنجکاوی است و خار خار و دغدغهی یافتن و جستوجو در اوست. بهویژه با آن ناصرخسروی که میشناسیم و آدم عصبانی و اخمو و خشنی است متفاوت است. بهنظر میرسد در دورهی اول زندگیش این گونه نبوده است. در سفرنامه آنقدر با تسامح برخورد میکند که به سختی میتوانید مذهب و فکر او را تشخیص بدهید. از مخالفان با احترام یاد میکند و از دوستانش هم بهطور متعادل نام میبَرد. سفرنامه یک چهرهی دیگری از ناصرخسرو نشان میدهد که در جلسهی بعد راجع به آن بیشتر صحبت خواهیم کرد. همینطور اهمیت سفرنامه را از لحاظ اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و تجسم شخصیت ناصرخسرو بیشتر خواهیم شناخت و با نثر او و لطافتهای زبانی سفرنامه آشنا خواهیم شد.