آناهید خزیر: شاید هیچ شاعری به اندازه نظامی تاثیرگذار نبوده است. به همین دلیل است که مقلدان او از هر شاعر دیگری بیشتر است. بیش از صد شاعر میشناسیم که نظیرههایی از منظومههای نظامی ساختهاند. حتا در غزلیات منسوب به مولانا نیز بیتهایی در آغاز غزلیات تضمین شدهاند که از نظامی است، در حالی که هیچ نشانهای نیست که به ما بگوید که مولوی بخشی از عمر خود را به خواندن آثار نظامی اختصاص داده باشد. بیتهای نظامی در شعر حافظ هم راه پیدا کرده و این همه نشان از اثرگذاری او دارد.
آن چه بازگو شد بخشی از سخنان دکتر محمود عابدی بود که در نهمین مجموعه درسگفتارهایی درباره نظامی بود که به نظامی و پیروانش و بررسی و مقایسه روضهالانوار خواجویکرمانی با مخزنالاسرار نظامی اختصاص داشت.
خواجویکرمانی پس از امیرخسرو دهلوی، موفقترین مقلد «خمسه» نظامی گنجوی است. زبان خواجو در روضهالانوار در قیاس با سرودههای نظامی، به زبان مردم نزدیکتر است. در سال ۱۳۸۷ متن «روضهالانوار» خواجوی کرمانی به همت دکتر محمود عابدی تصحیح و منتشر شده است.
عابدی در ادامه سخنانش گفت: از میان مقلدان نظامی، از همه مشهورتر امیرخسرو دهلوی است و خواجویکرمانی و وحشیبافقی و جامی. بهخصوص باید از وحشی بافقی نام برد که در بین پیروان نظامی، دست به ابتکار تازهای زده است و در مقابل «خسرو و شیرین» او، « شیرین و فرهاد» را سروده و برخلاف منظومه نظامی که خسرو محور داستان است، ماجرای فرهاد را برجسته کرده است. اما خواجو و دیگران با آن که در ادب پارسی شاعران پرمایهای بودهاند، نتوانستهاند کار تازهای در برابر «خسرو و شیرین» نظامی عرضه کنند.
زندگی و سرگذشت نظامی و خواجو
عابدی خاطرنشان کرد: نظامی در سالیانی پس از مرگ سنایی بهدنیا آمد. زادگاه او شهر گنجه، واقع در شمال غربی ایران آن روزگار، بود. او زندگی آرامی داشت، این را از شعرهایش در مییابیم. با اتابکان آذربایجان و به ویژه فخرالدین بهرامشاه حاکم ارزنجان، دوستی داشت و «مخزن الاسرار» را برای او سرود.
وی افزود: خلق و خوی نظامی و پایبندیاش به مذهب به گونهای بود که خط زندگیاش را مستقیم و واحد ساخت. نظامی شعر سنایی را بهخوبی خوانده بود اگر چه در او، عمق و نوع فکر و زندگی حکیم غزنه را نمیتوان یافت و اندیشههای استثنایی و عارفانه سنایی را نداشت. آنچه نظامی میگفت آرمانخواهانه بود.
این که گفتهاند نظامی بیشتر میل به خلوت داشت، نشان از زاهدی او دارد تا روحیه انزواجویی. با نگاه به شعر او این را نیز میتوان دریافت که توجه نظامی به اخلاقیات، در میانسالی بیشتر بود تا پیری. او سخن مصلحتآمیز «مخزن الاسرار» را تبدیل به نمایش صحنههای عبرتآموز زندگی، در سالیان پایانی عمر کرده بود.
این که گاهی از جهان و زندگی شکایت میکند و میگوید «صحبت نیکان ز جهان دور گشت/ خوان عسل خانه زنبور گشت/ دور نگر کز سر نامردمی ژ/ بر حذر است آدمی از آدمی/ معرفت از آدمیان بردهاند/ و آدمیان را ز میان بردهاند/ چون فلک از عهد سلیمان بری است/ آدمی آن است که اکنون پری است»، ظاهرا از نازکی طبع شاعرانه و خردمندانه اوست.
عابدی گفت: خواجو که دومین یا سومین نظیره ساز آثار نظامی است، زندگی متفاوتی داشت. او که در سال ۶۸۹ متولد شد و در سال ۷۵۰ درگذشت، در روزگاری میزیست که هر ناحیهای از ایران بزرگ در دست پادشاهی بود و ملوک الطوایفی رواج داشت. خواجو در کرمان بدنیا آمد اما همواره بودن در آن شهر را ناخوش میداشت و کرمان را زندان خود حس میکرد.
وی افزود: در سالهای ۷۴۰ تا ۷۵۰ که سرگرم ساختن «روضهالانوار» بود، هم با شاه شیخ ابواسحاق، حاکم فارس، دوستی داشت و هم با امیر مبارزالدین محمد، حاکم کرمان. این دو سلطان، با هم دشمنی داشتند اما عجیب است که خواجو گاهی برای ابواسحاق شعر میسرود و گاهی برای رقیبش امیر مبارزالدین محمد.
روزگار و جامعه نظامی و خواجو
عابدی گفت: جامعهای که نظامی در آن میزیست، تقریبا آرام بود و تلخی «غُز» و «مغول» را نچشیده بود. اگر چه نظامی میگفت «لب مگشا گر چه در او نوشهاست/ کز پس دیوار بسی گوشهاست»، به نظر میرسد که بیشتر میخواسته است لطف و زیبایی دولت خاموشی را نشان دهد تا شکایت از ناامنی زمانه.
یا حتی وقتی میگوید «ای که در این کشتی غم جای توست/ خون تو در گردن کالای توست/ بار درافکن که عذابت دهد/ پیش ترک ز آنکه به آبت دهد»، آنچه از این بیتها میتوان دریافت، اندیشه سناییوار اوست که نمیخواهد آلوده دنیا شود.
وی افزود: اما در قرن هشتم و در روزگار خواجو، اوضاع بگونهای دیگر بود و غارت و کشتار مغول، گریبانگیر مردم ایران شده بود. زمانه نا امن بود و امنیت خاطری برای کسی وجود نداشت. خواجو در «روضهالانوار» که عرفانیترین اثر اوست، بارها از دنیا شکایت میکند و ناله از تهیدستی دارد. این انعکاسی از روزگار اوست.
برای نمونه گفته است «هر نفسم را ضرری میرسد/ شکر که رزق از دگری میرسد/ گرچه ندارم به جویی دسترس/ هست امیدم به خداوند و بس/ مهر فلک کین و نشاطاش غم است/ سور جهان نزد خرد ماتم است»
این را مقایسه کنید با بیتهای نظامی تا برخورد آن دو را با روزگار و جامعه خود دریابید «ما ز پی رنج پدید آمدیم/ نز جهت گفت و شنید آمدیم/ دهر نکوهی مکن ای نیک مرد/ دهر به جای من و تو بد نکرد/ باده تو خوردی گنه زهر چیست/ جرم تو کردی خلل دهر چیست»
شیوه حکایتپردازی نظامی و خواجو و منابع داستانهای آنها
وی افزود: نظامی در «مخزنالاسرار» شیوه خاصی در پرداخت حکایت دارد. بدین گونه که موضوعی را مطرح میکند و سپس داستانی بدنبال آن میآورد. آن داستان، تنها تایید و تفسیر بیت آخر همان موضوعی است که پیش کشیده است، نه موضوع کلی آن مقاله.
عابدی یادآور شد: این، همانند کاری است که سنایی و عطار انجام دادهاند. اما خواجو چنین نکرده و در مقالات بیستگانه «روضهالانوار» هر داستانی که سروده، درباره همان مقالهای است که پرداخته است. البته این را باید گفت که داستانگویی نظامی بسیار قویتر و بهتر از شیوه داستانگویی خواجوست. اصولا خواجو در داستانسرایی، بیشتر روحیات شخصیتهای داستانهایاش را توصیف میکند و بیش از حد لازم در حق آنها مبالغه میکند.
از سویی دیگر، در مجموعه آثار نظامی، کمتر میبینیم که او به احوالات خود پرداخته باشد، در حالی که یکی دو داستان «روضه الانوار»، درباره زندگی خواجوست. یکی درباره دوران کودکی اوست و دیگری درباره نگرانیها و اضطرابی است که خواجو از یکی از مشایخ شهر کرمان دارد.
وی افزود: این را هم باید اشاره کرد که منابع داستانهای نظامی چندان روشن نیست و چه بسا خود نظامی داستانهایش را ابداع کرده باشد اما کار خواجو این گونه نیست و او آثار گوناگونی را در اختیار داشت و امکان استفاده از آنها را پیدا کرده بود.
منابع او شامل «رساله قشیریه»، «سیاستنامه»، «منطق الطیر»، داستانها و تمثیلهای گوناگونی است که در منابع روزگار او وجود داشتهاند. مخصوصا خواجو آثار محیالدین عربی را خوانده بود و تحت تاثیر اندیشههای او قرار داشت. این کتابها در حوزه فرهنگی شیراز وجود داشت و در دسترس خواجو بود.
توجه نظامی و خواجو به آرایشهای لفظی، مسایل عرفانی و موسیقی الفاظ
وی افزود: نظامی و خواجو هر دو از نظر زبانی به آرایشهای گوناگون لفظی توجه داشتهاند. میدانیم که شعر فارسی در قرن هشتم، یعنی در روزگار خواجو، تلفیقی است از دو حوزه انوری، خاقانی و حوزه عطار و مولوی. به خصوص اطلاعات صوفیانه، از مواد اولیه سرودن شعر در آن روزگار بود.
این استاد دانشگاه گفت: در نتیجه در شعر آن عصر، عناصر تصوف و عرفان را به فراوانی میتوان دید. البته نظامی و خواجو تحت تاثیر سنایی بودند. با این همه عرفانیات خواجو بسیار قویتر و پر رنگتر ازنظامی است. اما اگر احوالات آن دو را نگاه کنیم، آنگاه باید بگوییم که نظامی بسیار به زهد و تصوف نزدیکتر است. بخاطر همین است که بعدها جامی او را در شمار صوفیان آورده است. هر چند باید پذیرفت که زبان خواجو، در تاثیر عناصر عرفانی، از زبان نظامی قویتر است.
وی افزود: نکات و دقایقی در شعر نظامی و خواجو وجود دارد که نشان میدهد هر دو بسیار شیفته موسیقی الفاظ و کلمات بودهاند و در انتخاب حروف و کلمات، دقت میکردهاند. از سویی دیگر، زبان خواجو در ترکیبسازی و در کاربرد اصطلاحات جدید، بسیار نرمتر از زبان نظامی است. خواجو کلمات و تعابیر اهل حرفه و ارباب مشاغل را در شعرش میآورد و این نشان میدهد که زبان خواجو به زبان توده مردم نزدیکتر بوده است.