رؤیا صدر: در گرماگرم التهاب روزهای پایانی تابستان ۵۷، کتابی کمحجم از سوی انتشارات رواق چاپ شد با عنوان «اندر آداب و احوال»، شامل ۷ اثر طنز انتقادی نوشتهی «غ-داوود». این کتاب در فضای بحرانزدهی آن روزها، نه دیده شد و نه بعدها تجدید چاپ یافت. غ-داوود نام مستعار منوچهر صفاست. او در سال ۱۳۱۱ در شیراز زاده شد و در سال ۱۳۸۷ در تهران از دنیا رفت. صفا از اعضای کمیته مرکزی جامعه سوسیالیستها (گروه سیاسی خلیل ملکی) و نظریه پرداز مسائل اجتماعی بود و آثار خود را در مجلههای علم و زندگی، کتاب هفته و فردوسی منتشر میکرد. «اندر آداب و احوال»، تنها مجموعهی آثار طنز انتقادی-اجتماعی اوست که در دهههای ۳۰ و ۴۰ در نشریات منتشر نوشته بود. صفا بعد از آن طنزی ننوشت ولی همین مجموعه، نویسندهاش را بهعنوان یکی از صاحب سبکهای طنز معاصر به جامعهی ادبی ایران شناساند. اکنون این کتاب پس از گذشت نزدیک به ۴۰ سال، با اضافه شدن ۵ اثر به آن، از سوی انتشارات پیام جاوید انتشار یافته است. پنج اثر اضافه شده، سه اثر، قالب روایتی و کمابیش داستانی دارند، یک اثر با طنزی درخشان به ترسیم فضای آموزشی دوره خود میپردازد و دیگری به مصاحبه منوچهر صفا با غ.داوود اختصاص دارد: مصاحبهای که در آن بهروشنی میشود نگاه خاص او را به دنیا و مافیها دید: به نسل جوانی که توی کار خودش مانده و نسل گذشتهای که نمیخواهد به زباله دان تاریخ برود!...
آن چه آثار «در آداب و احوال» را علیرغم تنوع ساختاری به هم پیوند میدهد هجو مظاهر مدرنیتهی درونی نشدهی دهههای ۳۰ و ۴۰ و نمایش عمق ابتذال زندگی کاریکاتوریستی آدمهای گرفتار در چنبرهی روابط بیمارگونه با محیط است. صفا در این میان از مفاهیم آشنای زندگی شهری آشناییزدایی میکند و تعاریفی جدید و طنزآلود ولی بهشدت واقعی بر آنها مینشاند. در کتاب، همه کس و همه چیز زیر شلاق نقد قرار دارد. نویسنده به کودک، جوان، پیر، روشنفکر، کاسب، سیاسی و غیرسیاسی رحم نمیکند. در جامعهای که پوسیدگی نظام، پوچی، سستی و بیپایگی روابط فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی را به دنبال میآورد، هیچکس را از ابتذال گریزی نیست. در چنین هنگامهای، ژستهای مدرنیستی غربگرایانه همان قدر مضحک است که تکیهزدن بر اخلاق اجتماعی برخاسته از روابط سنتی. در چنین مهلکهای حرفهای روشنفکرانه نیز به مضحکه تبدیل میشود تا هرگونه امیدی را به آیندهای بهتر به سراب تبدیل ی ها ههکند.
در این میان توجه توامان منوچهر صفا به ساختار و مضمون، آثار او را از دو گروه از طنزنویسان همدوره اش متمایز می کند: گروه اول، فکاهی نویسانی که فاقد نگاه عمیق به پسزمینه های اجتماعی و سیاسی پدیدهها هستند و انتقاد آنها در سطح میماند و گروه دوم، طنزنویسانی که در سودای ارائهی پیام و عمل به تعهد و مسئولیت، به جای طنز، بیانیه می نویسند و توجهی به ساختار اثر ندارند.
ساختار نوشته های صفا پخته و کارشده است. روان و شیوا می نویسد. در بکارگیری کلمات و عبارات و نیز استفاده از صنایع ادبی و لفظی اعم از تشبیه، ایهام، استعاره و امثال آن، مهارتی استادانه دارد. آنطور که در مصاحبه خودنوشتش آورده، در نوشتن، وسواس دارد و برای درست نویسی وقت صرف می کند. بیشتر آثار این کتاب فرم حکایات گلستان سعدی را دارد که از طریق طرح واقعیات پیش پا افتاده و آشنای زندگی روزمره در قالب زبانی مغلق و فاخر از نوع نثر گلستان، به طنز میرسد. شگرد او، بیشتر از نوع طنز عبارتی است. صفا در این کتاب موضوعی را مطرح می کند، به آن شاخ و برگ می دهد و به ذکر نمونه ها و شواهد متعدد میپردازد ولی با زیاده گویی خواننده را خسته نمی کند، تو گویی نیشتری می زند، زهرخندی مینشاند و میرود. غالب آثار او، گزارشی را میماند که با قلمی روایی و با چاشنی طنز از یکنواختی درآمده است. این طنز عبارتی در آثاری مثل «کیمیاگری در خیابان»، عمق مییابد و به طنز موقعیت، در سایهی آفرینش شخصیت کاریکاتورگونه قهرمان (= ضد قهرمان) اثر میانجامد. او از آدمهای آثارش تیپ میسازد. هنر او در تیپسازی و شخصیتپردازی، در سایهی به کارگیری زبان قوی و سیال و نیز فضاسازی دقیق ممکن میشود. پرسوناژهای آثارش همان پرسوناژهای آشنای آثار طنزند. هنر صفا در عمق بخشی در نگاه به این تیپهاست. اونقاب از چهرهی عادیترین پدیدههای محیط اطراف برمیدارد وعمق غرابت طنز تراژیک آن را به خواننده باز مینمایاند. بلیتفروش کوتاه و خشکیده، مردهخواران، زندهخواران (پزشکان) و هیجده سالگان، از تیپهایی هستند که نویسنده از رهگذر نقد آنها، مظاهر تمدن جدید و قدیم را به هجو میکشد تا به کاوش زوایای طنزآمیز اخلاق اجتماعی بپردازد و رنگ باختگی و پوسیدگی نظام را یادآور شود. در این میان، توجه مستقیم صفا به مسائل سیاسی و اجتماعی، سبب میشود که فهم آثار او منوط به زندگی در محدوده تاریخی معینی از سوی خواننده باشد. این امر سبب محدودیت مخاطبان او میشود و از سوی دیگر، برخی از نوشتههای او را دارای تاریخ مصرف میکند و از ماندگاری آنها میکاهد.
زاویه دید نویسنده در این کتاب، اول شخص است: یک راوی خونسرد و جدی که با نگاهی خشک و سرد، با شیوهای تصویری و بصری، به انعکاس هر آنچه میبیند میپردازد. او اگرچه از بیرون به معرکه مینگرد، ولی خود را نیز در تعلیق و بلاتکلیفی و شکست ضد قهرمانهای آثارش شریک و سهیم میداند. نگاه او از این نظر که به روابط فردی و انسانی خشک و سرد مینگرد، به نگاه بهرام صادقی میماند، ولی از آن رو که صریح، روشن و اجتماعی است و بیشتر رنگ سیاسی دارد تا فلسفی و روانشناسانه، از طنز دشوار و درونی بهرام صادقی فاصله میگیرد و گاه یادآور طنز بیرحمانه صادق هدایت میشود، با این تفاوت که او بر خلاف هدایت که جهل و نادانی مردم را دستمایه طنزی بیرحمانه میکند، دستگاههای حکومتی را مورد نقد قرار میدهد. در حقیقت طنز صفا، آمیزهای از طنز سیاسی و خشمگین و سرخوردهی آلاحمد، نگاه سرد و خشک صادقی و طنز بیرحمانه هدایت است، با سبک و زبانی که با همهی قوت و ضعفهایش، به صورتی آگاهانه توسط او ساخته شده و به کار رفته است. در آثار او هیچ امیدی به آیندهای بهتر وجود ندارد. هر چیز مضحکهای است که تنها میتوان به هجوش کشید. صفا از نسل نویسندگان خسته و سرخوردهی دورهی شکست است که گویی زمین و زمان با آنها سر ناسازگاری دارد.