روزبه رحیمی: کتاب «سرمایه در قرن بیستویکم»، نوشتهی توماس پیکتی اقتصاددان فرانسوی، به محض انتشار بسیار مورد توجه قرار گرفت. اینکه یک کتاب قطور اقتصادی که مملو از آمارها، نمودارها و جداول است تبدیل به یکی از پرفروشترین کتابهای سایت آمازون شود بهراحتی قابل باور نبود. پیکتی اقتصاددانی از جریان اصلی(نئوکلاسیک) است و کودتای درونی او علیه برخی نتایج و تحلیلهای اقتصاد نئوکلاسیک از یک سو و توجه گستردهی کارشناسان، رسانهها و عموم مردم به کتاب او از سوی دیگر، باعث حیرت بسیاری شد. راستگراها پیکتی را مورد حمله قرار دادند، آمارش را مخدوش دانستند و او را کمونیستی در لباس مبدل خواندند. تا جایی که پیکتی در جواب آنها (و بهدرستی) گفت: من مارکس را نخواندهام و نمیفهمم. چپگرایان اما از نتایج پروژهی عظیم پیکتی لبخندی به لب داشتند اما او را از نقدهای خود بینصیب نگذاشتند.
در کشور ما هم این کتاب سروصدای بسیار کرد و حتا پرفروش بود. اما از آنجا که ایران کشوری استثنایی است، دلایل اقبال عمومی و توجه به یک کتاب هم با بقیهی نقاط جهان متفاوت است. به فاصلهی کوتاهی از انتشار ترجمهی انگلیسی این کتاب، انتشارات نقد فرهنگ، ترجمهی فارسی آن را منتشر کرد. اصلان قودجانی، مترجم، در جلسهی رونمایی عنوان کرد که متن انگلیسی این کتاب را که چیزی حدود ۷۰۰ صفحه است، طی ۸۷ روز به فارسی ترجمه کرده است. اما آنچه بیش از زمان کوتاه ترجمه توجهها را به سوی این کتاب جلب کرد مقدمهی محسن رنانی، استاد دانشکدهی اقتصاد دانشگاه اصفهان بر این کتاب بود. جملههای آغازین مقدمهی رنانی کافی بود تا بسیاری را برآشفته کند: «اگر مادر مارکس میدانست که فرزندش با افکار و نظریاتی که تولید خواهد کرد موجب شورشها و انقلابها، استبدادها، زندانها، اعدامها و ترورها، و اردوگاههای کار اجباری خواهد شد که دستکم یکصد میلیون کشته روی دست بشریت خواهد گذاشت، شاید بعد از تولد او هرگز بند نافش را گره نمیزد.»
پرویز صداقت، مترجم و اقتصاددان، نخستین کسی بود که به ترجمهی این کتاب و مقدمهاش واکنش مکتوب و رسمی نشان. او در یادداشت خود، «توماس پیکتی در سرزمین عجایب»، به بررسی ترجمه و مقدمهی کتاب پرداخت و «در سوگ علم اقتصاد در ایران» نوشت: «آنچه به فارسی تحت عنوان ترجمهی کتاب سرمایه در قرن بیستویکم منتشر شده متنی سرشار از خطا، غیردقیق، شتابزده و کاملاً ناویراسته است. اگر صفحاتی که بهصورت کاملاً تصادفی برای مقابله با متن انگلیسی برگزیده شده معرف خوبی برای ارزیابی کل ترجمهی فارسی کتاب باشد، بدون تردید شاهد کتابی بالغ بر صدها خطا در ترجمه هستیم.»
ناصر زرافشان هم در روزنامهی شرق (شمارهی ۲۲۴۹) در مقالهی خود باعنوان «عکس یادگاری با پیکتی»، با ذکر مثالهایی از متن انگلیسی، ترجمهی فارسی آن را بهشدت زیر سوال برد. اصلان قودجانی هم در واکنش به هر دو نقد ذکر شده سعی کرد تا جواب بدهد اما چندان موفق نبود.
در نمایشگاه کتاب امسال، نشر آمه ترجمهی جدیدی از کتاب پیکتی منتشر کرد و با توجه به آنچه در تارنمای کتابخانهی ملی ثبت شده، ترجمهی دیگری هم در انتشارات دنیای اقتصاد موجود است.
در این بین نشر کلاغ کتابی منتشر کرد باعنوان «سرمایه در سدهی بیستویکم، توماس پیکتی و هزارتوی سرمایهداری». این کتاب شامل چکیدهای کاربردی از کتاب سرمایه در سدهی بیستویکم، نوشتهی ای. دی. تیبو و ترجمهی خسرو کلانتری، و پنج مقاله از منتقدان برجستهی چپ گرا در نقد کتاب و مواضع پیکتی است. آنگونه که در یادداشت آغازین کتاب میخوانیم: «تلخیص خلاصهیی است برای کسانی که میخواهند در مورد خواندن یا نخواندن نوشتهی اصلی تصمیم بگیرند، در حالی که چکیده یا خلاصهی کاربردی، برعکسِ تلخیص، نوشتهی کوچکشدهیی است که میتوان به جای نوشتهی اصلی خواند.» (ص ۸)
تیبو، چهار بخش کتاب پیکتی را در سه بخش خلاصه کرده که بهترتیب معرفی ثروت و سرمایه، تاریخ کوتاه سرمایه و نابرابری (از ۱۷۰۰ تا امروز) و آیندهی سرمایه (و نابرابری) نامیده شده است. در بخش اول با ادبیات بحث پیکتی آشنا میشویم. مفاهیمی چون ثروت و سرمایه، نسبت سرمایه به درآمد، نرخ رشد اقتصادی و نرخ بازده سرمایه. ما در این بخش با ناتساوی معروف پیکتی، r>g، آشنا میشویم که در آن، r نرخ بازده سرمایه و g نرخ رشد اقتصادی. پیکتی در تز اصلی خود که بر این ناتساوی استوار است، اثبات میکند که در طول تاریخ سرمایهداری، به استثنای سالهای ۱۹۱۴ تا ۱۹۴۸، نرخ رشد ثروت انباشت شده از نرخ رشد درآمدها بیشتر بوده است. پیکتی افزایش نسبت سرمایه به درآمد را عامل رشد نابرابری در کشورها میداند. آنگونه که در بخش دوم این کتاب میخوانیم، پیکتی در بخش دوم و سوم کتابش سعی میکند تا با تکیه بر آمار و ارقام از ۱۷۰۰ تا کنون، اثبات کند که همواره نرخ بازده سرمایه رو به افزایش بوده و نسبت سرمایه به درآمد در نهایت با آنچه در قرن نوزدهم بوده برابر خواهد شد. در واقع او سالهای بین دو جنگ جهانی و سالهای رشد اقتصادی پس از آن را که با کاهش سرمایه و بهدنبال آن کاهش اختلاف درآمد در جامعه همراه بود، استثناء و کاهش نابرابری در سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۷۵ را نتیجهی اعمال مالیاتهای سنگین بر درآمد و بر سرمایه به منظور بازسازی پس از دو جنگ جهانی میداند. نابرابری در توزیع درآمد و تراکم سرمایه در دست اقلیت بالای جامعه، ذاتی نظام سرمایه است. در بخش پایانی، پیکتی راهحلی برای مقابله با بحران نابرابری در نظام سرمایهداری پیشنهاد میکند. پیشنهاد او افزایش مالیات تصاعدی سالانه بر سرمایه است تا هر کشور بتواند میزان درآمد واقعی سرمایهداران خود را در کل جهان، از جمله پناهگاههای مالیاتی، تعیین کند.
در کنار این چکیدهی کاربردی از کتاب پیکتی، پنج مقالهی دیگر از منتقدان و اقتصاددانان برجستهی چپگرا در این کتاب گنجانده شده است: «پیکتی و بحران اقتصاد نوکلاسیک» (جان بلامی فاستر و مایکل ییتس/ خسرو کلانتری)، «سرمایهداری، نابرابری و جهانیسازی: سرمایه در سدهی بیستویکم، اثر توماس پیکتی» (پرابات پاتناک/ مجید امینی)، «تأملاتی دربارهی کتاب پیکتی» (دیوید هاروی/ احمد سیف)، «بهتر از بازتوزیع درآمد» (ریچارد ولف/ احمد سیف) و «نقاط قوت و ضعف در نظریهی سرمایهی توماس پیکتی» (الکس کالینیکوس/ بابک پاشاجاوید). نویسندگان این مقالات از زاویهی چپ به نقد دیدگاههای پیکتی و نتایج و پیشنهادهای او پرداختهاند. بخش پایانی این کتاب پیگفتاری از خسرو پارسا، «سرمایهداری و آرایشگران سرمایه»، است که برخی نقاط مثبت و منفی کتاب را برمیشمرد.
آن گونه که در یادداشت آغازین کتاب میخوانیم در زمان ترجمه و تدوین مقالات این کتاب، هنوز ترجمهای از کتاب پیکتی در دست نبود و نویسندهی یادداشت، این چکیدهی کاربردی را برای شناخت کامل نظرات پیکتی کافی میداند. اما اکنون که ترجمههایی هم از این کتاب در دسترس است باز این چکیده بسیار مفید خواهد بود. چرا که با توجه به حجم کتاب اصلی، عملاً امکان خواندن کامل آن برای بسیاری مقدور نیست و این چکیده، کاربردی خواهد بود. همچنین مجموعهای از نقدهای مطرح وارد شده به نظریات پیکتی که در این کتاب آمده، از اهمیت بالایی برخوردار است و کمک بسیاری به فهم نظریات او میکند.
* سرمایه در سدهی بیستویکم ( توماس پیکتی و هزارتوی سرمایهداری)، جمعی از نویسندگان، خسرو کلانتری، کلاغ، ۱۳۹۳، ۹۵۰۰ تومان.