سیزدهمین نشست از مجموعه درسگفتارهایی دربارهی خاقانی به بررسی «بازتاب فرهنگ عامه در اشعار خاقانی» اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر حسن ذوالفقاری، استاد دانشگاه تربیت مدرس، در مرکز فرهنگی شهرکتاب برگزار شد.
افضلالدین بدیل خاقانی شاعری بیبدیل است که دایرهی دانش او محدود به حدودی نیست. از جمله هنرهای وی کاربرد عناصر فرهنگ عامه در اشعارش است که هم توانایی او را در انعکاس زندگی اجتماعی عصر خویش نشان میدهد و هم قدرت شاعری او را در کاربرد هنرمندانهی این اطلاعات در فحوای کلام معلوم میدارد. فرهنگ عامه چنان هنرمندانه و ویژه در شعر خاقانی انعکاس یافته که سرچشمهی پدید آمدن بسیاری تصاویر شاعرانه شده است. در این درسگفتار شواهدی از شعر خاقانی در حوزهی فرهنگ مادی و معنوی مردم اعم از باورها، امثال، کنایات، آیینها، بازیها، نحوهی زندگی، زندگی اسرارآمیز و امثال آن بررسی و تحلیل شد.
عناصر مادی و معنوی در فرهنگ عامه
دکتر حسن ذوالفقاری سخنانش را درباره بازتاب فرهنگ عامه در اشعار خاقانی اینچنین آغاز کرد: بهتر است اشعار خاقانی را با یک نگاه دیگر بخوانیم و این بار از زاویه متفاوت به او بنگریم. عناصر فرهنگ عامه به طور کلی در عناصر مادی و معنوی بررسی میشود و بهتر است که دیوان خاقانی را با همین نگاه مادی و معنوی بنگریم. شاعر بزرگی مثل خاقانی، نوع کلام و فرهیختگی وی این تصور را به وجود میآورد که از مردم دور بوده است اما این شاعر سخنور از سنتها و آداب و رسوم مردم آگاهی داشته و نکتهبین بوده است و توانسته فرهنگ عامه را در شعر خود به خوبی انعکاس دهد. وی کلی هم به این باورها نپرداخته بلکه به دقایق آن هم اشاره کرده است. در هر بیت خاقانی رابطههای معنایی بسیار عمیقی میتوان در این زمینه یافت.
دیدگاه خاقانی درباره مکان و بناها
مکانهایی مانند خویشخانه در حوزه معماری قدیمی جزیی از زندگی مردم بوده است. خانههایی که با نی و کتان و پوششی از تور درست میشده و به آن آب میزدند که خنک شود و مانند کولر عمل کند. داستان خویشخانه در دیوان خاقانی شرح داده شده است. خویشخانه مانند خلوت خانهای بود که در روزگار گذشته کاربردهای بسیاری داشت و در تاریخ بیهقی هم به از آن یاد شده است. تاب خانه در معماری قدیم در مقابل خویشخانه بوده است. جای گودی که معمولاً با وسایل گرمایی گرم میکردند و در زمستان به آنجا میرفتند. در تاب خانهها شمع روشن میکردند و آینهای میگذاشتند که میتوانسته نور شمع را انعکاس دهد.
نقش ابزار در دیوان خاقانی
خراس امروزه نوعی ابزار است اما در گذشته جای روغنگیری و مانند آسیاب بوده است. در برخی از مناطق مانند یزد برای روغنگیری کنجد و دانههای روغنی از شتر و یا از گاو استفاده میکردند. در زمان آسیاب چشم حیوانات را میبستند که در زمان دور زدن متوجه نشوند که دور خود میگردند بلکه گمان کنند که راه مستقیم میروند. خاقانی در دیوان سترگش به اسب عصاری و یا گاو عصاری اشاره میکند و داستان روغنگیری با چشمان بسته را شرح میدهد.
پوشاک و انواع کلاهها در اشعار خاقانی
تمام عناصر در یک قصیده خاقانی وجود دارد. وی از خوراک و پوشاک بسیار زیاد یاد میکند. درویشان انواع و اقسام کلاهها را بر سر میگذاشتند مانند کلاه معروفی که از جنس نمد بوده است. لام درویشی نیز کلاهی نمدی بوده درویشان استفاده میکردند و روی آن عکسهایی بوده مانند هو و حق مینوشتند. غیر از کلاه شاید کمربند هم بوده که بیشتر رنگ کبود داشته خرقههایشان. خرقهی هزار میخی از لباسهای درویشان بوده است. این خرقه از لوازم و پوششهای دراویش بوده است. خاقانی این همه اطلاعات از پوشاک به ما میدهد و باید از جنبههای زیباییشناسی هم به آن توجه کنیم.
خاقانی و اشعاری درباره خوراکهای تقویتی
خاره از میان خوراکها یک غذای تقویتی بوده که بچهها و یا زنان تازهزا و بیمارانی که نیاز به تقویت داشتند از آن میخوردند و در گذشته حلوا هم در کنار خاره غذای ارزشمندی بوده است. حلوا در گذشته جزو شیرینیهای گرانقمیت بوده است و در قیاس مقایسه شده با جو و سرکه که ارزانتر بوده و بیشتر در دسترس بوده است. اطلاعات پزشکی خاقانی بسیار بالاست و فصل مجزایی برای بررسی میخواهد.
نظامهای اداری و حکومتی در دوره خاقانی
آداب حکومتی و مسایلی که در نظامهای اداری و حکومتی خاقانی بوده نیز یکی دیگر از مسایلی است که در دیوان اشعارش به آن میپردازد. چوبکزنی یکی از آنهاست. چوبک زنها سرپاسبان بودند و در پشت بامها میرفتند و چوبک میزدند که بقیه پاسبانها بیدار بمانند چون ممکن بود کسی برای بازرسی برود.
کاغذین جامه نیز مبحثی است که در دیوان خاقانی مشاهده میشود. لباسی بوده که شخص متظلم میپوشیده و شرح تظلم را روی لباس مینوشته است و گاهی نیز در برخی اجتماعات برای اعتراض روی لباسهایشان چیزهایی مینوشتند. سابقه آن هم به دوره انوشیروان و شاید قبلتر از آن میرسد. این مساله در درباهای ایران وجود داشته و از آداب و رسوم کهن ایرانی بهشمار میآید. مانند زنجیر عدل انوشیروان که اگر آن را به صدا درمیآوردند، باید تظلمخواهی میکرده است و کسی نبوده که در آن دوران از بیعدالتی شکایت کند.
رسم دورباش کورباش نیز در اشعار خاقانی آمده است و تا همین اواخر در دوره ناصرالدین شاه و قاجار هم بوده است. وقتی شاه میخواسته در خیابان حرکت کند فرمان میدادند که مردم پشت به شاه بایستند و کسی حق نداشته که چهره شاه را ببیند، شاید کسی به پادشاه حمله کند و شاه با دبدبه و کبکبه میآمد و رد میشد. محافظان میگفتند دورباش و کورباش. در دوره قاجار به دستگاه حفاظت شاه شاطر میگفتند، شاطرها بسیار چابک بودند و امروزه به نانواها شاطر میگویند زیرا بسیار چابک هستند.
کبوترهای نامهبر نیز در گذشته نقش مهمی در جنگها و لشکرکشیها داشتند و نامهها را به پای آنها میبستند و کبوتران دقیقاً نامهها را به مقصد میرساندند. در دورههای گذشته اقبالنامه گونهای از احکام حکومتی بودند که این احکام حکومتی را کبوترهای نامهبر به مقصد میرساندند.
انواع بازیها در اشعار خاقانی
انواع بازیها نیز در اشعار خاقانی وجود داشته است که امروزه کمتر شاهد آن هستیم مانند بازی سرمامک که مثل قایم باشک است. بازی دیگر که امروزه تیلهبازی میگویند در زمان خاقانی خردچاهک میگفتند که سنگهای گردی را در چاله میانداختند. قاب بازی نیز بازی دیگری بود که در اشعار خاقانی آمده است و هر حالت قاب نامی داشته است. بسیاری از اصطلاحات قاب بازی به زبان ما وارد شده است. مانند جیک و پیک او را میدانم که اگر این نکتهها را ندانیم ممکن است بعدها به فراموشی سپرده شود. فلسفه همه بازیها هوشیاری بوده و به نوعی روش زندگی را به کودکان یاد میداده است.
رسنبازی یا بندبازی نیز دستهای از بازی معرکههاست که در گذشته ۶۰ معرکه داشتیم و معرکهگیری وجود داشت. معرکهها انواع و اقسام داشته است. بعضی از معرکهها مانند خروسبازی، خرس بازی و گاو بازی بود. معرکهگیرها در میدانها بساط پهن میکردند و ازدحام مردم نیز بسیار بوده است.
برخی از آیینها به ترساها مربوط میشود و به اعیاد مسیحیان که نشان میدهد خاقانی با این آداب و رسوم آشنا بوده است. رسم کلوخاندازان نیز در کتاب تهران قدیم جعفر شهری به خوبی شرح داده شده است که در جاهای مختلف رسم آن وجود دارد و به شکلی مثل عید و سیزده بدر انجام میشده است.
انواع فال، آیینهای عروسی و عشرخوانی
فال شانه نیز در دیوان خاقانی وجود دار و از خطوطی که در شانه کتف گوسفند بوده آینده شخص را میگفتند. در فال کوزه اشیایی را از مردم میگذاشتند و دختر نابالغ از کوزه شی را درمیآورد و قرعه به نام هر کس میافتاد جایزه میگرفت.
آیینهای عروسی در اشعار خاقانی وجود دارد مانند شیربها و یا شکرریزان در شب عروسی که ممکن است در برخی مناطق از این نوع آیینها استفاده کنند. شکر در آن زمان بسیار ارزشمند بوده است. رسم رونما دادن هدیهای بوده که معمولاً در اولین شب به عروس و داماد میدادند یا رسم نواختن طبل بعد از زفاف و حنا زدن دم پای اسب.
خاقانی در اشعارش به عشرخوانی نیز اشاره کرده است. یکی از کارهای مکتبخانه عشرخوانی بوده که ۱۰ تا ۱۰ تا آیهها را جدا میکردند که خواندنش برای کودکان آسان باشد. خاقانی در دیوانش به ابجدخوانی و الحمدخوانی نیز اشاره کرده است. در این باره کتاب سه جلدی «ادبیات مکتب خانهای» منتشر شده و هفتاد رساله مکتب خانهای در آن آمده است. مثل عاق والدین، حسنین، حتی درباره خاله سوسکه و خاله قورباغه نوشتارهایی در آن دیده میشود.
کاربرد ضربالمثل در کلام خاقانی
بحث دیگری که در شعر خاقانی زیاد دیده میشود کاربرد ضربالمثل است که در کلام خاقانی درج میشده است. بیشترین مثلها در شعر کلیات سعدی دیده میشود و در دیوان خاقانی ۱۹۳ مثل دیده شده است. تمثیلهایی که در شعر خاقانی دیده میشود مانند داستان «خرک و آبکشی» و داستان «خلیفه و سقا». بسیاری از اشارات در اشعار خاقانی است که اشارهای به یک تمثیل و داستان دارد.
باورهای مردم ایران در کتابهای متعددی جمعآوری شده است. برخی باورها در گذشته در شعر شاعران وجود داشته است. این باور که شترمرغ آتشخوار است. دفع آل با عود و صلیب. آویختن شاخ آهوی نر به گردن بیمار. این که گنج در ویرانههاست. یا آب انار ملس مسهل صفرا و مقوی معده است به عنوان باورهای طبی. گره زدن ریسمان به دست دختر نابالغ برای رفع تب که هنوز در خراسان انجام میشود. یا خوردن گوشت افعی برای جذام. بریدن صفرا با خوردنیهای ترش.