شعر خاقانی در نگاه نخست برای خواننده دشوار و دیرآشنا است. اگر خواننده با شعر او مأنوس شود، از زیباییها و مفاهیم آن بهرهمند میشود. خاقانی در ابداع صورتهای خیالِ دلانگیز اگر بینظیر نباشد، کمنظیر است. شیوهی تازهای که خاقانی در شعر فارسی ابداع کرده است، بهسبب استحکام لفظ و ترکیبات تازه و نازکاندیشی و کاربرد استادانهی صنایع ادبی، زبانزد است.
خاقانی شاعر سخت و دیرآشنایی است
تمیمداری در آغاز سخنانش گفت: خاقانی شاعر سخت و دیرآشنایی است. شعر او بهعلت مشکل بودنش، مثل آثار سعدی و حافظ در دنیا شناخته شده نیست. مرحوم دکتر شهیدی میگفت تسلط بر شعر خاقانی نیاز به ۲۰ سال کار تخصصی دارد. در بسیاری از شعرهای خاقانی به دانشها و آداب و رسومی اشاره شده است که دیگر وجود ندارند و از بین رفتهاند؛ در نتیجه کشف آنها بسیار مشکل است. شعر خاقانی را بهسرعت شعر حافظ و سعدی نمیتوان خواند. اساساً خواندن قصیده نیاز به طمأنینه و اندیشه و صبر و تحمل دارد.
مبحث زیباییشناسی در شعر و هنرهای دیگر بحث تازهای است که در کشور ما دارد شروع میشود. البته مباحث زیباییشناسی، یا نقد بلاغی، از قدیمالایام در یونان باستان، هند باستان و ایران باستان به شکلهای مختلف مورد توجه بوده است؛ بهویژه در زبان و ادبیات. حالا مدتی است که نقد روانشناسی رایج شده و بیشتر از روی دیدگاههای فروید سعی میکنند که دربارهی ادبیات بحث کنند. به هر حال مهمترین بخشی که میتوانیم مطرح بکنیم مباحث بلاغی و زیباییشناسی است. ما بهجای اینکه از دیدگاه فروید و عقدههای غریزی دربارهی ادبیات کار کنیم، بهتر است از تأثیر آثار ادبی در پیدایش دانشهای دیگر بحث کنیم. اگزیستانسیالیستها معتقدند مهمترین محصول عالم، انسان است و مهمترین محصول انسان، اندیشهی اوست و مهمترین محصول و ابزار این اندیشه، زبان است و مهمترین بخش زبان، هنر زبان یا ادبیات است. چرا از این دیدگاه به ادبیات نگاه نکنیم؟ به هر حال نظر من این است که ما دربارهی ادبیات داریم کوتاهی میکنیم و متأسفانه دربارهی اینکه زبان و آثار ادبی چه تأثیری در رشتههای دیگر دارند، کمتر بحث میکنیم.
در کتابهای بلاغی ما آنچه دربارهی تشبیه و استعاره و مجاز و کنایه گفته میشود جنبهی فرمولی پیدا کرده است و مثل ریاضی دربارهی آنها بحث میکنند. این را دیگر همه میدانند که تشبیه یک مشبه دارد، یک مشبهٌبه دارد، یک وجه شبه دارد و یک ادات تشبیه. یادگیری اینها آسان است؛ اما مسألهی مهم در زیباییشناسی این است که بدانیم تشبیهات چه فرقی با هم دارند؟ تفاوتهای زیادی بین تشبیهات وجود دارد و برای یک مشبه که تشیبه شده، مشبهٌبههای متعددی هست. تفاوتهای اینها کجا باید بررسی بشود و زیبایی اینها چه تفاوتی با هم دارد؟
برای شعر خاقانی دایرةالمعارف زیباییشناسی بنویسیم
ما هیچ وقت یک فرهنگ بزرگ تشبیه و استعاره نداشتهایم که به اهل زبان و اهل هنر ارائه کنیم. یعنی بهطور آماری نظرخواهی کرده باشیم که این یا آن مشبه که به چند چیز تشبیه شده، کدامیک بهتر و مطبوع طبع است و نزدیکتر است به ذهن اهل ادب؟ این کار نیاز به یک دایرةالمعارف تشبیه دارد. باید برای شعر انوری و خاقانی چنین دایرةالمعارف زیباییشناسیای بنویسیم تا بدانیم تشبیهات و استعارات آنها چگونه بهوجود آمده است و زمینههای آن در کجاست؟ زمینههای پیدایی زیبایی بسیار مهم است. دربارهی خاقانی و حتی حافظ هم چنین کاری نشده است. در حالیکه در حافظ در حدود ۴۰ حوزهی زیباییشناسی را میتوان پیدا کرد. مثلاً حوزهی اشجار و گیاهان، حوزهی دریا (نهنگ و ماهی و صدف و غیره)، حوزهی آسمان (ستاره و ماه و خورشید و رنگ آسمان) و در زمینهی مشاغل و نمونههای دیگر.
تا زمانی که مطلبی به صورت قاموس زبان گفته میشود اثر زیباییشناسانه ندارد؛ اما اگر معنای ثانویه داشته باشد آنگاه اثری ادبی است. اگر سخنی بهمعانی اولیه گفته بشود فقط نظم است و ارزش ادبی چندانی ندارد. چون ناظم، لغتها را در معنی قاموسی آن بهکار میبرد؛ اما شاعر واژه را در معنی ثانویه بهکار میبرد. زیبایی هنگامی آفریده میشود که سخن معنی ثانویه داشته باشد.
به نظر من اساس تمام هنرهای دنیا بر تشبیه و استعاره استوار است. یکی از زبانشناسان قرن بیستم به نام لیکاف گفته است که تمام زبان، استعاره است. سکاکی، از بلاغتدانهای قرن سوم و چهارم، هم در کتاب «مفتاح» خود چنین اعتقادی دارد. صنعت تشبیه و استعاره و مجاز و کنایه و از همه مهمتر صنعت سمبل (نماد) بسیار اهمیت دارد. سمبل مهمترین بخش است. یعنی هرچه ادبیات به سمت سمبل یا نماد حرکت کند، ارزش ادبی و هنری بیشتری خواهد داشت؛ بهدلیل اینکه فکر بیشتری را میطلبد و اندیشهها را به کندوکاو وا میدارد.
بحث عملی زیباییشناسی بسیار مهم است
زیباییشناسی دانش شناخت زیبایی و زشتی است. البته در ادبیات کلاسیک اصلاً راجع به زشتی بحث نمیشود و فقط دربارهی زیبایی سخن میگویند. اما از دورهی رمانتیک (قرن هجدهم به این طرف) زشتیها هم وارد ادبیات میشود. یکی از قسمتهای مهم زیباییشناسی مطالعات زیباییشناسی دربارهی رفتار و برخوردهای اجتماعی است؛ چه از لحاظ اخلاقی و چه از لحاظ رفتاری و روابط اجتماعی. در تمام اینها زیبایی بهکار میرود. تمام امور زندگی زیباست یا خنثی است یا زشت. از غذا خوردن گرفته تا راه رفتن و حرکات چهره و شیوهی نشستن و مسائل دیگر. بحث عملی زیباییشناسی بسیار مهم است. دربارهی زبان هم باید به این نکته توجه داشت که چگونه زبان را زیبا بهکار ببریم.
در زبان عربی مباحث زیباییشناسی را «جمالیه» میگویند یا «علم الجمال». در آثار ملاصدرا، ابن سینا و بابا افضل و دیگر فیلسوفان بزرگ بحثی دربارهی علمالجمال هست؛ ولی متأسفانه هیچوقت آن را بهعنوان فلسفهی گستردهی اجتماعی و اخلاقی درنیاوردهاند. متکلمان اسلامی بحثی دربارهی جمال الهی دارند و این که اسماء و صفات الهی از جمال بیحد و حصر برخوردار است و انسان یکی از موجوداتی است که مظهر جمال و جلال الهی و مظهر اسماء و صفات الهی است. اما این بحث هم توسعهی اجتماعی پیدا نکرده است تا در جامعه نقش پیدا کند. در حالیکه در آثار فلسفهی اروپایی از قرن هجدهم به بعد این بحثها وضع شده است.
بیشترین آفرینش هنری در شعر خاقانی است
به هر حال میتوان بحثها را در سه قسمت جای داد. یک قسمت مطالعات فلسفی است. قسمت دوم مطالعات فلسفی و روانشناختی است که جنبهی کاربردی دارد. قسمت سوم که بسیار مهم است بحثهای زیباییشناسی دربارهی نمونههای زیبایی، بهویژه در آثار هنری است. اگر بخواهیم بهترین و عالیترین محمل را برای زیبایی مطرح کنیم باید دربارهی هنرها بحث کنیم. زیبایی، محملی بهتر از هنر پیدا نخواهد کرد. ما یک زیبایی طبیعی داریم و یک زیبایی مصنوعی و ساختگی. در شعر، زیبایی دستساز است. یعنی آفرینش دوم بر روی زمین. آفرینش اول مخصوص خداوند متعال است و آفرینش دوم بهدست انسان است، یعنی آفرینش هنری. انسان خلاقیت دارد. خداوند بهاستقلال میآفریند، اما انسان با تکیه بر خداوند میآفریند. تمام شاعران و نویسندگان دارای خلاقیت هستند و چیزی میآفرینند. هنر، بالاترین اثر خلاقیت انسان است.
هایدگر دربارهی زبان و ادبیات میگوید که هیچ محملی در هستی انسان بالاتر از از شعر و ادبیات نیست. هایدگر زبان و ادبیات را بهاوج میرساند. پس ما بهجای اینکه حرفهای کهنهی فروید را به شعرا و نویسندگان نسبت بدهیم، بیاییم و نشانههای زیبایی و هنری و ادبی و اینکه چگونه در ذهن یک متفکر جای میگیرند و میتوانند دانشهای مختلف را به وجود بیاورند را مورد بحث قرار بدهیم. یعنی اصالت را به زبان و هنر بدهیم.
تمیمداری بحث جلسهی نخستش را با بحث فوق بهپایان رساند و گفت: در جلسهی بعد بیشتر دربارهی هنرها و بهویژه شعر و ادبیات و اشعار خاقانی بحث خواهم کرد تا زمینههای زیبایی آن را دریابیم. همین قدر بگویم که احتمالاً بیشترین زمینههای هنری و شعری و حوزههای آفرینش هنری در شعر خاقانی وجود دارد.