کد مطلب: ۹۲۸
تاریخ انتشار: چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۰

حافظ از نظامی الگو می‌گیرد اما مقلد او نیست

آناهید خزیر: هجدهمین مجموعه درس‌گفتارهایی درباره‌ی‌ نظامی به بررسی زمینه‌های علاقه‌ حافظ به نظامی و مقایسه‌ میان منش‌ها و روش‌های حافظ و نظامی اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر منصور رستگار فسایی در مرکز فرهنگی شهرکتاب برگزار شد.

دکتر منصور رستگار فسایی گفت: تردیدی نیست که حافظ و نظامی از ستون‌های شعر فارسی هستند و نمی‌توان یکی را بر دیگری ترجیح داد. نظامی تمام معیارهای فرهنگی ایران قرن ششم را در شعر خود بازتاب داده است و حافظ نیز شاعر روزگار خود است. فضای این دو شاعر با هم متفاوت است. نظامی در فضای شادمانه‌ی پس از روزگار سامانیان و غزنویان زندگی می‌کرد و محیط زندگی او ترکیبی از اعتقادات اسلامی، مسیحی و دیگر باورها بود. بدین سبب یک نوع وسعت نظر در شعر نظامی دیده می‌شود که در سخن خاقانی هم چنین وسعت دیدی قابل مشاهده است اما حافظ در زمانه‌ای می‌زیست که مغول بر ایران تاخته بود.

خمیر مایه‌ی تفکر نظامی بر این مبنا استوار است که نگاه او فراتر باشد؛ به این معنا که در شعر نظامی، روحیات آزادگی و عنصر خاص ایرانی، به روشنی عرض وجود می‌کند. ضمن آن که او شاعری خلاق هم هست. در روزگار نظامی قصیده در اوج بود؛ مثنوی‌های عرفانی رشد کرده بود و تفکرات حماسی به کمال رسیده بود. نظامی می‌خواست کشفی تازه و نوآورانه بکند. این نوآوری همراه با عناصر ایرانی است؛ ضمن آن که نگاه نظامی انتقادی هم است.

نواندیشی نظامی و خلاقیت و آزادگی او

نقطه‌ی مهم کار نظامی، در خلاقیت و نواندیشی، در عین آزادگی، است. او در آذربایجان، فرهنگ عصر خود را بازتاب می‌دهد. این فرهنگ کاملا ایرانی و فارسی است؛ نظامی نگران نفوذ زبان‌های دیگر در آذربایجان است. پس بزرگ‌ترین خدمت را به زبان فارسی و هنری کردن آن انجام می‌دهد. نظامی می‌خواست زبانش از جهت تکامل سبک شناختی و شعری به جایی برسد که در آذربایجان الگویی برای زیبایی‌شناسی باشد. از این رو نسلی به‌دنبال او کشیده شد. این کار، جز با زبان نظامی امکان‌پذیر نبود.

نوع برخورد نظامی با زندگی نیز خلاقانه است. او می‌کوشد که جوهره‌ی هر چیزی را با شعر دریابد و با کلام خاص خودش، تعریف تازه‌ای از شعر ارایه دهد. این تعریف تازه، هم زیبایی ظاهر دارد و هم محتوای هنری، تصویری و زیبایی‌شناختی. در این کار هم موفق می‌شود. کلام نظامی، پُلی است میان سادگی زبان فردوسی و تکامل شعر حافظ. از این روست که با دیدن شعر نظامی، خواننده وادار به بازتعریف شعر می‌شود.

هنگامی که نظامی منظومه‌ی «خسرو و شیرین» را می‌گوید، از داستان دلدادگی زنی ارمنی به نام شیرین با خسرو پرویز، پادشاه ایران، سخن به میان می‌آورد. خسرو پرویز، نماد شادی‌های بی‌نهایت دوران باستانی ایران است. عشق دختر ارمنی نیز بازتاب فرهنگ خاص سرزمین اوست. نظامی در این داستان، اشرافیتی از زندگی را منعکس می‌کند. اما آن زندگی عاشقانه‌ی اشرافی را، تبدیل به زندگی معمولی، عادی و روزمره‌ی ایرانی می‌کند. در واقع، نظامی تفاوت فرهنگی میان خسرو و شیرین را از میان برمی دارد. این خود نشانه‌ای از هنر و زیبایی شعر مجذوب کننده‌ی اوست.

اما حقیقت آن است که عاشق‌ترین عاشق، خود نظامی است. آیا نظامی می‌توانست عاشق نباشد و بدین زیبایی، عشق و فراز و نشیب‌های آن را توصیف کند؟ حضور نظامی، حضور عشق است. بازتاب آن را هم در منظومه‌ی «خسرو و شیرین» می‌توان دید و هم در «لیلی و مجنون». شگفت است که نظامی به داستان «لیلی و مجنون»، که داستانی کاملا عربی است و بر بنیان‌های زندگی عرب ساخته شده است، خمیر مایه‌های فرهنگ ایرانی را تزریق می‌کند و داستانی هماهنگ با روح و فرهنگ ایرانیان می‌سازد. سراسر «هفت پیکر» نظامی، متمرکز بر یک فرهنگ است و آن فرهنگ ایرانی است.

همسانی‌های حافظ و نظامی و نگاه مشترک آنها به هستی

حافظ نیز شباهت‌های بسیاری با نظامی دارد اما حمله‌ی مغول، پدیده‌ی اجتماعی روزگار حافظ را از زمانه‌ی نظامی دور کرده بود. پس روحیه این دو شاعر، از جهت نگاه به زندگی، متفاوت است. نظامی می‌توانست افق‌های بازتری را ببیند و زندگی در برابر او گستره‌ی پهناوری را گشوده بود اما حافظ در روزگاری زندگی می‌کرد که خود درباره‌ی آن می‌گوید: «که کس به یاد ندارد چنین عجب زمنی». عصر او دشوار و پُر از ریا و تزویر است و حافظ از آن ناله‌ها دارد. از این روست که می‌گوییم مقایسه‌ی عصر حافظ و نظامی دشوار است.

حافظ درون‌گرایی است که دنیایش را خود خلق می‌کند. این دنیا، دنیایی رندانه است. نظامی چنین رندی‌هایی را نمی‌خواهد. شعر نظامی و دنیای آن، ابهام‌هایی دارد که آن را مرموز می‌کند اما دنیایی که حافظ با آن سر و کار دارد، گزندگی بیرونی درد آوری دارد و شاعر می‌خواهد از خلال آن حرف دلش را مطرح کند. از سویی دیگر، حافظ شاعری است که گنجینه‌ای از شعر ایران و عرب را در حافظه‌ی خود دارد اما اهل تقلید نیست. حافظ شاگردی سعدی را می‌کند اما سعدی نمی‌شود؛ شاگردی فردوسی و نظامی را می‌کند اما فردوسی و نظامی نمی‌شود. او پدیده‌ی منحصر به فردی است. این هم هست که نظامی خلاق اصطلاحات خودش است و نتیجه‌گیری‌ها را از دید خودش به‌وجود می‌آورد اما حافظ خوبی‌های سخن دیگران را می‌گیرد و مخلوق تازه‌ای می‌سازد و به خواننده می‌دهد. با این همه، هر دو نوآوری‌های شگفتی دارند. این نوآوری، در نگاه آنها به «هستی» است.

نظامی و حافظ، به معنی واقعی کلمه، شاعرند. در هیچ کاری از نظامی و سعدی نیست که بتوان گفت این بخش از سخن آنها شاعرانه نیست. ذوق شاعرانه و تسلط آنها بر زبان، بی‌نظیر است. هر دو هم در رویارویی با بحران‌های عصر خود، واکنش‌های بسیار مطلوبی نشان می‌دهند. هر دو از پیشینیان خود نیز متاثرند و یگانه‌ی دنیای خود هستند اما زبان حافظ، به دلیل آن که غزل سراست، زبانی فشرده و مختصر است؛ در حالی که زبان نظامی، فراگیر و توسعه یافته است. در نظامی باید داستان را دنبال کرد تا پی به مقصود شاعر بُرد اما در حافظ یک بیت بازگو کننده‌ی همه‌ی داستان است. هنگامی که حافظ در بیتی می‌گوید: «جهان پیر است و بی بنیاد از این فرهاد کش فریاد/ که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم»، باید همه‌ی داستان «خسرو و شیرین» نظامی را خوانده باشید تا معنای بیت حافظ را فهمید.

حافظ از نظامی الگو می‌گیرد اما مقلد او نیست

حافظ تقدس عرفانی خاصی دارد که با نظامی، از این دید، مشترک است. نظامی هم انسان پاکدامنی است اما چنان آزاده است که زیبایی‌های عاشقانه و هنری را شرح می‌دهد. به‌راستی هم تا شاعری در خودش فرو نرود و در منتهای عشق قرار نگیرد، به ذوق نظامی نمی‌رسد. ببینید چقدر زیبا جایگاه خود در شاعری را بیان می‌کند و در عین حال مشکلات روحی خود را هم بازگو می‌کند: «منم روی از جهان در گوشه کرده/ کفی پست جوین ره توشه کرده چو ماری بر سر گنجی نشسته/ ز شب تا شب به گردی روزه بسته».

به هر روی، حافظ از شعر نظامی به دو صورت استفاده می‌کند: یکی گرفتن مضامین و دیگری قالب‌های شعر او. اما اسیر چارچوب تفکر نظامی نمی‌شود. از حیث قالب، مثنوی حافظ، نظامی‌وار است؛ اما از حیث محتوا حافظ وار. مثل این مثنوی حافظ «الا ای آهوی وحشی کجایی/ مرا با توست بسیار آشنایی/ دو تنها و دو سرگردان دو بی کس/ دو دامت در کمین از پیش و از پس/ بیا تا حال یکدیگر بدانیم/ مراد هم بجوییم ار توانیم». نظامی پیشوا و الگویی برای حافظ است. حافظ دست کم شصت‌بار از شعر نظامی استفاده کرده است. مثل این است که او منتظر بوده تا کتابی از نظامی در برابرش باز باشد و برداشت خودش را از آن نشان بدهد. در واقع، حالت زیبایی پسندی و وسعت تفکر نظامی، برای حافظ موثر بوده است. اما حافظ مقلد نظامی نیست.

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST