«مسائل فلسفهی اخلاق» کتابی است شامل هفده درسگفتار از تئودور آدورنو. این کتاب را صالح نجفی و علی عباسبیگی به فارسی برگرداندهاند و نشر هرمس آن را در ۲۸۴ صفحه و به قیمت ۲۱۵۰۰ منتشر کرده است.
آدورنو، فیلسوف و جامعهشناس آلمانی در سال ۱۹۰۳ به دنیا آمد و در ۱۹۶۹ چشم از جهان فروبست. در پیشانی درسگفتار نخست کتاب «مسائل فلسفهی اخلاق»، تاریخ اولین درسگفتار هفتم ماه مه ۱۹۶۳ نوشته شده است و دیگر درسگفتارها فاقد تاریخ هستند. برگردان فارسی این اثر فاقد مقدمه و هر توضیح دربارهی درسگفتارها است.
اولین درسگفتار چنین آغاز میشود: خانمها و آقایان! با دیدن حضور پرشمارِ شما در این جلسه، جلسهای که نمیتوان انتظار داشت موضوعش برای جوانان جذابیتی آنی داشته باشد، حس میکنم چیزی شبیه یک توضیح و حتی پوزش به شما مدیونم، و اینکه باید در مورد هر توقع گزافی به شما هشدار دهم. وقتی در جلسات سخنرانیِ کسی شرکت میکنید که دربارهی زندگیِ خوب ـ یا درستتر بگوییم زندگیِ بد ـ کتابی نوشته است، منطقی است که فرض کنیم شما ـ یا دستکم بسیاری از شما ـ با این امید آمدهاید که این سخنرانیها چیزی دربارهی زندگی خوب به شما یاد دهند، و از اینها چیزی فرابگیرید که در زندگیتان، چه در حوزهی خصوصی و چه عمومی، یا به بیان دیگر، در حیاتتان در مقام موجوداتِ سیاسی، مستقیماً به کار آید. در طول این سخنرانیها قرار است، یا دستکم امیدوارم، به پرسش از زندگی اخلاقی بپردازیم. پرسشِ مذکور را در قالب این سؤال مطرح خواهیم کرد که آیا زندگیِ خوب امروزه بهراستی ممکن است، یا که بایستی ادعایی را که در آن کتاب [اخلاق صغیر] مطرح کردهام بپذیریم که «زندگیِ غلط را نمیتوان صحیح زیست» یا «در زندگیِ بد زندگیِ خوب ممکن نیست.» ادعایی که، از قضا، ـ بعدها فهمیدم ـ به گفتهای از نیچه بسیار نزدیک است. ولی در این سخنرانیها نمیتوانم چیزی شبیه به یک راهنمای عملیِ زندگی خوب به شما ارائه کنم. و شما هم به سهم خود نباید انتظار چیزی مثل کمکی مستقیم و عاجل را برای حل مسائل عاجل خود داشته باشید، چه مسائل خصوصی و چه سیاسی البته عرصهی سیاست با حوزهی اخلاق پیوند بسیار نزدیکی دارد. فلسفهی اخلاق رشتهای نظری است و آن را باید همواره از پرسشهای جنجالبرانگیزِ مربوط به زندگی اخلاقی متمایز کرد...
درسگفتار دوم چنین آغاز میشود: در جلسهی گذشته قول دادم تا تفسیرهای شتابزدهام را دربارهی مفاهیم اخلاقیات و اخلاق با تفصیل بیشتری دنبال کنم. این از آن رو لازم است که باید فهم بهتری داشته باشیم از حوزهی عامی که قرار است در آن کندوکاو کنیم و چهبسا درک سمت و سوی کل موضوع را آسانتر سازیم. به خاطر میآورید که مفهوم اخلاقیات مسألهدار است بالاتر از همه به این دلیل که ریشه در mores دارد. به عبارت دیگر به این دلیل که مفهوم اخلاقیات گونهای هماهنگی بین عرف عمومی در یک کشور و رفتارِ از نظر اخلاقی صحیحِ فرد، یعنی زندگی اخلاقی او را مسلم فرض میکند. همچنین توضیح دادم که امروزه دیگر نمیتوان این هماهنگی را، یا آنچه را هگل «طبیعت جوهری امر اخلاقی» مینامد، یعنی این اعتقاد را که هنجارهای [امر] خیر بیواسطه در زندگی یک جامعه تحکیم و تضمین میشوند، امری مسلم انگاشت...
در بخشهای پایانی درسگفتار هفدهم آمده است: ما شاید ندانیم خیر مطلق یا هنجار مطلق چیست، شاید حتی ندانیم که انسان چیست، یا حتی بشری بودن بشریت به چه معناست ـ ما تنها به روشنی میدانیم که چه چیز غیربشری یا غیرانسانی است. به زعم من، جایگاه امروزی فلسفهی اخلاق را بیشتر باید در محکوم کردن انضمامی آنچه غیرانسانی است جست تا در کوششهای مبهم و انتزاعی برای تعیین موقعیت وجودی انسان. همهی مسائل فلسفهی اخلاق در ذیل عنوان کلی اخلاق خصوصی میگنجد، یعنی مسائل مزبور فیالواقع راجع به جامعهایاند که همچنان اسیر فردگرایی است، جامعهای از آن قسم که از قطار جا مانده است. این جامعهی فردگرا محدودیتها و ویژگیهای خاص خود را دارد که میتوان آنها را بر اساس مسأله به اصطلاح بنیادی فلسفهی اخلاق تعبیر کرد، یعنی مسألهی آزادی اراده.