شرق: «پیشپاافتادههای بنیادی» عنوان کتابی است از رائول ونهگم که با مدتی پیش با ترجمه بهروز صفدری در نشر نو منتشر شد. صفدری در پیشگفتارش نوشته که ترجمه فارسی این کتاب در تداوم طرحی بلندمدت جای میگیرد که خواستش شناساندن اندیشه رادیکال انتقادی برای ایجاد تغییر و تحول در چشمانداز نقد اجتماعی در ایران و در زبان فارسی است.
به گفته او این طرح بر محور آثار جنبشی شکل گرفته که به نام «انترناسیونال سیتواسیونیست» در سال ۱۹۵۷ اعلام موجودیت و در ۱۹۷۲ خود را منحل کرد. او نوشته: «از همان آغاز آشناییام با آثار جنبش سیتواسیونیستها یا موقعیتسازان، در اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت خورشیدی، میل و اشتیاقی سرشار به ترجمه و معرفی آنها به فارسی و فارسیزبانها در من زاده شد، بهویژه ترجمه دو اثر نظری بنیانگذارانه این جنبش، یعنی جامعه نمایش از گیدوبور و رساله زندگیدانی برای استفاده نسلهای جوان از رائول ونهگم، هر دو کتاب در سال ۱۹۶۷ منتشر میشوند؛ اما مواد و مفاد نظری این دو متن پیشتر در نشریه انترناسیونال سیتواسیونیست انتشار یافته بود». صفدری درباره وجه تسمیه سیتواسیونیست نوشته که اگرچه خاستگاه این مفهوم چندان واضح نیست؛ اما کاربرد آن در سالهای پس از جنگ دوم جهانی در حوزه روشنفکری فرانسه آثار سارتر را تداعی میکرد که در سال ۱۹۴۳ در کتاب «هستی و نیستی»، مفهوم موقعیت را مانند درونمایهای مهم به کار برده بود و سپس با انتشار سه جلد نخست از اثر به نام «موقعیتها» موضعگیریهای مختلف نظریاش را در زمینه ادبیات، سیاست و هنر بیان کرده بود: مضمون موقعیت یا سیتواسیون در آرای سارتر از بعضی جهات با معنایی که سیتواسیونیستها برای این کلمه قائل شدهاند، شباهتهایی دارد. ازجمله اینکه در هر دو مورد، موقعیت مانند وحدتی از سوژه-ابژه اندیشیده میشود که همزمان در مکان و در زمان مندرج است و حاوی امکان یک دگرگونسازی دیالکتیکی. با این حال صفدری میگوید که سیتواسیونیستها هیچگاه نخواستند به هیچ نحو با سارتر در یک طیف قرار داده شوند. او همچنین میگوید منبع و پیشینه دیگری که میتوان برای کاربرد کلمه موقعیت در جنبش لتریستی و سپس در جنبش سیتواسیونیستی ذکر کرد، بخشهایی از کتاب «عشق دیوانهوار» از آندره برتون است. صفدری کاربرد اجتماعی این مفهوم را وجه اصلی تمایز آن میداند: «میتوان گفت که این جنبش مدام و تا به آخر امر انضمامی و هستیانه یا اگزیستانسیال را به اگزیستانسیالیسم، و امر اجتماعی را به هستیشناسی انتزاعی ترجیح داد؛ بنابراین، مفهوم موقعیت برای سیتواسیونیستها بر اساس مادهگرایی و با الهامگیری جامعهشناختی و روانشناختی معنا مییابد تا بتواند در تجربه انضمامی آزموده و سنجیده شود. و درست در این راستاست که تحلیلها و مفاهیم مطرحشده از سوی هانری لوفهور، بهویژه نقد زندگی روزمره و تئوری لحظات او، در قوامیابی مفهوم موقعیت در جنش سیتواسیونیستها سهمی اساسی ایفا میکند».
«پیشپاافتادههای بنیادی» که در شمارههای هفت و هشت نشریه انترناسیونال سیتواسیونیست منتشر شد، در سال ۱۹۶۲ نوشته شده بود. ونهگم درباره آن دوران نوشته: «در زمانی که ما چند نفری بودیم که از احساسی استثنائی و خطیر به شور و هیجان آمده بودیم؛ یعنی از این احساس که تنها کسان در جهانیم که دقیقا میدانیم چرا نمیخواهیم از چنین جهانی باشیم. شور بصیرتی بیتسامح این امر را به رخمان میکشید که عزم قاطع برای به زیر افکندن نظم جاری امور به قصد جایگزینساختن آن با خودفرمانی زندگان، ما را به چالش نومیدانه، و چهبسا نامعقولی، برمیانگیزد. با این حال، چنین بصیرتی خطاناپذیر نبود: اولویت دادهشده به راه و روشی دماغی و اندیشهورزانهای که بر تحلیل امور روزمره حاکم بود نمیتوانست از بازتولید جدایی میان تن و اندیشهاش، جداییای که ما برای افشا و الغای آن میکوشیدیم، در امان بماند». این کتاب ونهگم، درافتادن با هیولایی چندسر است که یکسویش دموکراسیهای فاسد است و سوی دیگرش حکومتهای استبدادی بلوک شرق.
پیشپاافتادههای بنیادی، رائول ونهگم، ترجمه بهروز صفدری، نشر نو