اعتماد: «گذشته در تمامیت آن تنها به انسان رستگار تعلق دارد»
(والتر بنیامین)
«نامش دومنیکو اسکاندلا بود، اما او را منوکیو میخواندند»
آسیابانیساکنمونتهرئاله،قصبه کوهستانی کوچکی در شمال
شرق ایتالیا که در نیمه دوم قرن شانزدهم میلادی زندگی میکرد. میگفت، «بسیار فقیر»
است و «جز دو آسیاب اجارهای و دو زمین به
اجاره مادامالعمر هیچ مایملکی ندارد». جز دو سال تبعید
به علت مشاجره، همواره در همین ناحیه کوهستانی زیست، همانجا ازدواج کرده بود و یازده
بچه داشت که چهار تای آنها مرده بودند. به نوشته کارلو گینزبرگ (متولد ۱۹۳۹)، مورخ ایتالیایی، برتری و مزیت منوکیو در این بود که «خواندن و نوشتن و
حساب و کتاب» میدانست، همین هم احتمالا باعث شد در دردسر بیفتد. در ۲۸
سپتامبر ۱۵۸۳ به اتهام «بیان سخنانی بدعتآمیز و بهشدت اهانتآمیز» درباره
مسیح به دایره مقدس احضار شد. «مساله یک کفرگویی
گهگاهی نبود. در واقع منوکیو کوشیده بود عقایدش را منتشر سازد و وقیحانه با وعظ کردن
و حکم صادر کردن، بر آنها اصرار ورزد». این عقاید اما چه بود؟ او به گواه شاهدان و
خودش، در برخی از باورهای اساسی مسیحیت رسمی تردید ایجاد کرده بود و عقاید (بهنظر)
عجیب و غریبی درباره جهان و پیدایش داشت: «از نظر من، فقط هاویه
(CHAOS) بود. یعنی اینکه خاک، هوا و آتش با یکدیگر درآمیخته
بودند. و از آن فراخنا تودهای شکل گرفت؛ درست همچون پنیری که از شیر گرفته میشود.
و کرمها از آن پدیدار شدند و این کرمها فرشتگان بودند. » منوکیو با بیان عمومی این
باورهای آشکارا متفاوت با قرائت رسمی حاکم کلیسا، در دادگاه نخست به دو سال حبس و
برخی مجازاتهای خاص مثل اجبار در پوشیدن لباسی منقش به صلیب محکوم شد، اما قضیه
به همین جا ختم نشد. بعد از آزادی و به تدریج، بار دیگر فیلش یاد هندوستان کرد و
باز این جا و آنجا، پنهان و آشکار، افکار وعقایدش را برای دیگران بازگو کرد. همین
برایش دردسر شد. بار دیگر اواخر ژوئن ۱۵۹۹ بازداشت و
محبوس شد. اینبار هم تلاش کرد، افکار و عقایدش را به وسوسههای شیطانی منسوب کند.
اما از آنچه در کتاب «پنیر و کرمها» میخوانیم، ظاهرا یک مشکل یا شاید بتوان گفت
ویژگی اخلاقی منوکیو (خواه آن را فضیلت بخوانیم یا رذیلت) این بود که نمیتوانست
آشکارا از بیان عقاید و افکارش سخن نگوید. بعد از چند جلسه دادرسی و در واقع
«تفتیش عقاید»، دادگاه در نهایت منوکیو را «مرتد مرتجع» خواند و حتی تصمیم گرفته
شد برای افشای نام همدستانش شکنجه شود. منوکیو اما زیر
سختترین شکنجهها هم از کسی اسم نبرد و اعلام کرد «تنها خودم مطالعه میکردم». این
جسارت منوکیو برای دم و دستگاه کلیسای کاتولیک نابخشودنی مینمود. باید زودتر کلک
او را میکندند تا به نوشته کاردینال سانتاسورینا «باشد که زیادهگوییهای شنیع و
هولناکش بیپاداش نمانند. جدای از این، چه بسا با دریافت مجازاتی به جا (!) و
عادلانه (!)، به درس عبرتی برای دیگران در آن نواحی بدل شود.» خود پاپ کلمنت هشتم،
رهبر بزرگ آیین کاتولیک هم مصرانه خواستار مرگ منوکیو بود که به عضو فاسدی از کلیسای
مسیحی بدل شده بود. درست در همین ماهها، محاکمه راهب سابق، جوردانو برونو در رم
رو به پایان بود. در نتیجه این پافشاری، منوکیو به جرم «بدعتگذاری» اعدام شد.
کتاب کوچک و بسیار خواندنی «کرمها و پنیر» نوشته کارلو کینزبورگ
که با ترجمه مشترک ابوذر فتاحیزاده و محمد جواد عبدالهی به همت نشر نو به چاپ رسیده،
با عنوان فرعی «جهان یک آسیابان قرن شانزدهمی نمونهای درخشان از آن تاریخ نگاریهایی
است که این روزها با عناوینی چون تاریخ خرد، تاریخ از پایین، تاریخ فرودستان و ...
نامیده میشوند؛ اثری محققانه و جزئینگر و سرشار از تاملات و ایدههای درخشان برای
تاریخنگاری و مطالعه تاریخ و اسناد تاریخی. نویسنده در این کتاب، همچون کارآگاهی
دقیق که اطلاعات و آگاهیهای وسیع و عمیقی از تاریخ فرهنگی و سیاسی و مذهبی اروپا
به ویژه در قرون جدید دارد، در مقام مفتشی ظاهر میشود که میکوشد با زیر و رو کردن
اسناد به جا مانده از محاکمه منوکیو جهان ذهنی و فرهنگی او را بازسازی کند، اگرچه
به عنوان یک پژوهشگر دانشگاهی همواره با تردید و اما و اگر و شاید حرف میزند و
متوجه این خطر هست که این مدارک ممکن است رهزن باشد و ما را به نتیجهگیریهای خطا
رهنمون شود. در این کتاب، نویسنده تفسیری تازه و متفاوت از زندگی و عقاید
مارکس، لوتر، مونتنی، کانت، بودا، مسیح یا گاندی و اسکندر و چنگیزخان ارایه نمیکند،
بلکه میکوشد از خلال منابعی قطعا سوگیرانه و محدود، جهان عینی و ذهنی آسیابانی را
بازسازی کند که در جایی پرت افتاده از شهرهای بزرگ زمانهاش، به همت شخصی، از طریق
مطالعه چند کتاب محدود و گفتوگو با این و آن و زندگی در دل یک فرهنگ شفاهی و از
همه مهمتر در نتیجه تاملات شخصی، به افکار و عقایدی مختص به خودش دست یافته بود و
مهمتر آنکه این افکار را بیان میکرد و میکوشید از آنها دفاع کند.
«پنیر و کرمها» تلاشی است برای رستگاری این آسیابان پیر،
از طریق بازخوانی زندگی او، یکی از مهمترین کارهای تاریخ چنان که بنیامین میگفت.