امروز که همه دستها بر سینهی جوانان میخورد و نسل نو همیشه پشت در میمانند و افق آینده را کمتر میبینند باز کردن یک پنجره به وسعت دیدن میتواند لبخندی باشد به اهمیت یک کامیابی. آدمی برای اقناع حس خود خواهی- در معنای مثبت و سازندهی آن- نیاز به تأیید دارد. تا آنجا که اگر انسان را -پشت به ارسطو- «حیوان نیازمندِ تأیید» تعریف کنیم نباید به خطا متهم شویم. از این است که به ازای هر موفقیتی حتی کوچک به مخاطب خود آفرین می گوییم. هرآفرین و تبریکی تأییدی است بر درستی کاری که صورت گرفته است.
از رهگذر این تأیید مخاطب ما تشویق میشود به انجام کاری که کرده و بر آن میشود که باز هم انجام دهد و خود خواهی خود را وسعت ببخشد. خود خواهی همیشه بد نیست بخصوص وقتی که مقدمهی خود آگاهی باشد و سرآغازی برای خود باوری. وقتی خودمان را باور کردیم محکمتر گام بر میداریم.
در طول نزدیک به پنج دهه معلمی خود بسیار دیدهام یک تأیید، که در کار معلمی عموماً در قالب تشویق نمودار میشود، کسانی از همین جوانان را که حتماً داننده و دانش پذیر هم بودهاند از این رو به آن رو کرده و راهی دیگر پیش پای آنها گذاشته و یا در راهی که در پیش داشتهاند محکمتر و مصمّم ترکرده است و چه بسا از رهگذر همین تأیید توانستهاند در راهی که گام نهادهاند سری هم توی سرها درآورند.
گامی که استاد دکتر فتح الله مجتبائی از چند سال پیش برداشته از سنخ همین تأییدات تعیین کننده است. این که سالی یک بار مراسمی برگزار شود و شخص محترم و صاحبجاهی مانند استاد مجتبائی بیاید بنشیند و به حرفی که در مورد کار یک جوان زده میشود گوش فرادهد و بعد هم آن کار را بااقدام خود تأیید کند، مصداق همان پنجرهی گشودهای است که راه میبرد به وسعت یک دیدن. این اقدام یعنی وقت گذاشتن برای جوانان و خواندن رسالهها و پژوهشهای صمیمانهی آنها که درینواویلای بیحقیقتی - اما برخوردار از ضوابط ناسنجیدهی وزارتی- صادقانه به کاری دل دادهاند، و بعد هم تشویق خودمانی آنان به آفرینی یا اعطای لوحی و جایزهای و از همه مهمتر چاپ دستاورد پژوهشی آنان با تأیید ناشر پاکیزه کاری مثل هرمس، گشایش راهی است که نتایج آن تا همین الان آشکار شده و بیقین آشکارتر هم خواهد شد. اهتمام زیبندهی شهر کتاب درجهت همسوکردن ابر و باد و مه و خورشید و فلک برای تدارک برگزاری سالانه و جلب کمکهای علمی و مالی دیگران مصداق بارز الدّال علی الخیر است که شهرکتاب را بحق سهامدار اصلی این مساهمت فرهنگی قلمداد کرده است.
این گامِ بظاهر کوچک اما درواقع استوار و معنا دار، با همین آرامی و سر بزیری و کم هزینگی، جز این که میان جوانان دانشجو در رشتههای ادبیات و عرفان به حرکتی انگیزنده و پیش برنده تبدیل شده و میرود که همپای جوایز بالابلند و پر هزینه و دهن پرکن دولتی، اسم و رسمی و اعتباری پیدا کند، با سادگی و صمیمیت یک اقدامِ خودانگیخته و مردمی راه را بر کارهای مشابه در حوزههای دیگر هموار کرده و نمونههای خودجوش دیگری را مانند جایزهی ابوالحسن نجفی برای تشویق مترجمان و جایزه استاد داوری اردکانی برای اهدا به رسالههای برتر حوزهی فلسفه، به دنبال داشته است. و «این هنوز از نتایج سحر است». اگر این اقدام بتواند سبب شود که بعد از این دانشجویان رشتههای مربوط خود را باورکنند و بدانند که کار خوبشان درجایی دیده میشود و به این انگیزه در سلامت کار خود بکوشند و استادان راهنمای آنان بروند به سویی که جدیتر به کار دانشجویان فرو بنگرند و از صرف وقت و مراقبت و نکته بینی و رهشناسی و رهنمایی برای کار بهتر دانشجویان دریغ نورزند، به گمانم استاد مجتبائی و همه روندگان این راه به پاداش سرشار و رضایت بخش خود دست یافتهاند. که ایدون باد!